و من خطبة له علیه السّلام
یبیّن فیها حسن معاملته لرعیته
از خطبههاى امام علیه السّلام است که در آن از حسن رفتار خود با مردمى که تحت حکومت او مىزیستند، سخن مىگوید.
خطبه در یک نگاه
امام علیه السّلام در این خطبه به نکته ظریفى اشاره مىکند و مىفرماید: در برابر خوش رفتارىهاى کم و بدرفتارىهاى بسیار شما، من تا آن جا که میسر بود، درباره شما نیکى کردم؛ از ظلم و ذلت رهایىتان بخشیدم و در برابر دشمنان درونى و برونى از شما پاسدارى نمودم.
بخش اوّل
و لقد أحسنت جوارکم، و أحطت بجهدی من ورائکم. و أعتقتکم من ربق الذّلّ، و حلق الضّیم، شکرا منّی للبرّ القلیل و إطراقا عمّا أدرکه البصر، و شهده البدن، من المنکر الکثیر.
ترجمه:
به یقین، وظیفه حسن جوار را در مورد شما انجام دادم. من در پشت سر نیز به پاسدارى از شما پرداختم و شما را از بند ذلّت و حلقههاى زنجیر ستم آزاد کردم. همه اینها به منظور سپاس فراوان من در برابر نیکى اندکى از سوى شما و چشم پوشى از بدىهاى فراوانى بود که نسبت به من انجام دادید؛ بدىهاى آشکارى که چشم، آن را مىدید و بدن، آن را لمس مىکرد.
شرح و تفسیر
حمایت همه جانبه
امام علیه السّلام در این سخن کوتاه به گوشهاى از خدماتش به مسلمین و کسانى که تحت حکومت او مىزیستند اشاره مىکند و آن را در چهار جمله بیان مىدارد و مىفرماید: «به یقین، وظیفه حسن جوار را در مورد شما به کار بستم» (و لقد أحسنت جوارکم).
منظور از حسن جوار این است که انسان، در برابر معاشران و دوستان همزیستى مسالمت آمیز و توأم با ادب و احترام و خوش رفتارى و تحمل ناملایمات داشته باشد؛ به
گونهاى که از حضور او در جمعشان احساس آرامش و خوش وقتى کنند.
بررسى تاریخ زندگانى امام علیه السّلام به خصوص در دوران حکومت، نشان مىدهد که در همه جا با مهر و محبّت با مردم رفتار مىکرد؛ حتى خانههاى یتیمان و بیوه زنان را شبانه سرکشى مىنمود و با دست خود، آنها را تغذیه مىکرد؛ یتیمان را نوازش مىداد؛ بیوه زنان را تسلیت مىگفت؛ با رنجوران همدردى مىکرد؛ با مخالفان مدارا مىنمود و با دوستان، نهایت محبّت را مبذول مىداشت.
به عکس دوران حکومت عثمان که با نهایت خشونت با مردم رفتار مىکردند؛ حتى بر بزرگان اسلام، همچون ابوذر، عمار یاسر و عبد اللّه بن مسعود رحم نکردند و همان گونه که مىدانیم ابوذر را با خشونت زیاد به منطقه بسیار بد آب و هواى ربذه تبعید کردند و در آن جا از دنیا رفت و اطرافیان خلیفه یا خود او عمار یاسر را به علت انتقاد مختصرى از نابسامانىهاى موجود در زمان عثمان چنان زدند که به فتق مبتلا شد و یکى از دندههایش شکست و عبد اللّه بن مسعود، قارى و حافظ معروف قرآن را نیز چنان بر زمین کوبیدند که بدنش ناقص شد و بعضى گفتهاند: همین امر باعث مرگ او شد.
اگر امام علیه السّلام حتى برادرش عقیل را با دیگران در سهم بیت المال کاملا یکسان مىشمرد، اطرافیان عثمان، چنان بر اموال بیت المال چنگ انداخته بودند که مردم، عراق را بستان قریش و بنىامیّه مىنامیدند.(2)
در دوّمین خدمت خود به مردم مىفرماید: «من در پشت سر نیز به پاسدارى از شما پرداختم» (و أحطت بجهدی من ورائکم).
اشاره به این که شما را در مسیر اطاعت و بندگى خدا از وسوسههاى شیاطین جن و انس حفظ کردم و در برابر گزند دشمن از شما نگهدارى نمودم.
و در سوّمین و چهارمین خدمت به آزاد ساختن مردم از بند ذلّت و زنجیرهاى ظلم و
اسارت اشاره مىفرماید: «و شما را از بند ذلّت و حلقههاى زنجیر ستم آزاد کردم» (و أعتقتکم من ربق(3) الذّلّ، و حلق(4) الضّیم(5)).
چرا که در دوران حکومت عثمان و سیطره بنىامیّه و بنى مروان بر حکومت اسلامى، دامنه ظلم و ستم در همه جا گسترده بود و کسى جز آن گروه خود کامه، ارزش و نفوذى در جامعه نداشت؛ امیر مؤمنان على علیه السّلام آنها را از این حکومت خود کامه فامیلى و قبیلگى که به دست افرادى شرور همچون بنى مروان و بنى امیّه اداره مىشد، رهایى بخشید.
و در پایان این سخن به نکته لطیفى اشاره مىکند که این خدمات خالصانه نه به جهت حق شناسى و قدردانى شایسته شما در برابر من است، بلکه «همه اینها براى سپاس فراوان من در برابر نیکى اندکى از سوى شما و چشم پوشى از بدىهاى فراوانى بود که نسبت به من انجام دادید؛ بدىهاى آشکارى که چشم، آن را مىدید و بدن، آن را لمس مىکرد» (شکرا منّی للبرّ القلیل و إطراقا(6) عمّا أدرکه البصر، و شهده البدن، من المنکر الکثیر).
در حقیقت، منظور امام این است که شما خدمتى به من نکردید که خدمات من براى شکر گزارى آن باشد؛ بلکه مشکلات و دردسرهایى که براى من آفریدید بسیار زیاد است؛ اگر من خدمتى به شما کردم براى خدا و اداى وظیفه الهى بوده است.
مطابق این تفسیر، «المنکر الکثیر» در این عبارت، اشاره به نافرمانىها و سرپیچىها و بى وفایىهاى مردم در برابر امام است؛ ولى جمعى از شارحان نهج البلاغه آن را به معناى منکرات و اعمال زشت و گناهان تفسیر کردهاند و بعد گرفتار این مشکل شدهاند
که چگونه ممکن است چنین منکرات گستردهاى در زمان امام باشد و ایشان از آنان نهى نکند؟ و در جواب آن گفتهاند: امام علیه السّلام توان جلوگیرى از بعضى منکرات ریشهدار را نداشت یا اگر مىخواست جلوگیرى کند، به مفسده عظیمترى منتهى مىشد.
ولى همان گونه که گفته شد، منظور از منکر، چیزى نیست که این جمع از شارحان از آن برداشت کردهاند تا اشکالى متوجّه شود و نیاز به پاسخى داشته باشد. منظور، بدىها و نافرمانىها و بىوفایىهاى در حق امام است؛ به قرینه «البرّ القلیل» که در جمله قبل بیان شده است.
شبیه همین معنا در خطبههاى دیگر نهج البلاغه به چشم مىخورد. در خطبه 97 مىفرماید: «و لقد أصبحت الأمم تخاف ظلم رعاتها و أصبحت أخاف ظلم رعیّتی؛ همواره امتها از ظلم زمامدارشان در وحشت بودهاند؛ ولى من از ظلم پیروانم بیمناکم».
1) سند خطبه:در مصادر نهج البلاغه، درباره این خطبه، سند خاصى غیر از آن چه در نهج البلاغه آمده، نقل نشده است؛ ولى در کتبى که بعد از نهج البلاغه تألیف شده این خطبه از نهج البلاغه گرفته شده است؛ از جمله علّامه مجلسى در جلد 34 بحار الانوار، صفحه 210 آن را ذکر کرده است.
2) شرح ابن ابى الحدید، جلد 2، صفحه 129؛ از قول «سعید بن عاص» فرماندار کوفه از جانب عثمان.
3) «ربق» جمع «ربقة» (بر وزن فتنه) به معناى طناب است که با آن شخص یا چیزى را مىبندند. بعضى آن را به معناى طنابى که دستگیرههاى متعدد داشته باشد، تفسیر کردهاند.
4) «حلق» جمع «حلقه» است؛ همان چیزى که در فارسى نیز به کار مىرود.
5) «ضیم» به معناى ظلم و ستم است.
6) «اطراق» به معناى چشم به زیر انداختن و سپس به معناى سکوت و چشم پوشى نمودن از مطلبى نقل شده است.