جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 143(1)

زمان مطالعه: 15 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

فی الاستسقاء

و فیه تنبیه العباد إلى وجوب استغاثة رحمة اللّه إذا حبس عنهم رحمة المطر.

از خطبه‏هاى امام علیه السّلام است که درباره طلب باران ایراد فرموده و در آن، توجه داده شده که هر گاه باران از مردم گرفته شود باید به درگاه خدا استغاثه کنند.

خطبه در یک نگاه‏

این خطبه همان گونه که از عنوان بالا استفاده مى‏شود درباره طلب باران از درگاه خداوند متعال است، و دومین خطبه‏اى است که در نهج البلاغه در باب‏

استسقاء مى‏خوانیم (خطبه اوّل خطبه 115 بود).

این خطبه در واقع از سه بخش تشکیل شده:

بخش اوّل بیانگر این حقیقت است که زمین و آسمان مطیع فرمان خدا هستند، و هر زمان اراده کند آنها برکاتشان را در اختیار انسانها مى‏گذارند، بنابر این در پشت این عالم اسباب باید به ذات مسبب الاسباب توجه کرد.

بخش دوّم ناظر به این مطلب است که اعمال سوء و گناهان و معاصى سبب مى‏شود که درهاى خیرات به فرمان خدا بسته شود و کلید گشودن این درها، همان استغفار از گناه و بازگشت به سوى پروردگار است.

در بخش سوّم به مناسبت مراسم نماز باران امام علیه السّلام دست به درگاه خدا بر مى‏دارد و با تعبیراتى بسیار دلنشین، مؤثر و پر معنا از خدا طلب باران مى‏کند، بارانى پر برکت که زمین‏ها را سیراب و درختان را پر ثمر و مردم را شادمان سازد.

بخش اوّل‏

ألا و إنّ الأرض الّتی تقلّکم، و السّماء الّتی تظلّکم، مطیعتان لربّکم، و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتهما توجّعا لکم، و لا زلفة إلیکم، و لا لخیر ترجوانه منکم، و لکن أمرتا بمنافعکم فأطاعتا، و أقیمتا على حدود مصالحکم فقامتا.

ترجمه‏

آگاه باشید زمینى که شما را بر دوش خود حمل کرده، و آسمانى که بر سر شما سایه افکنده، هر دو مطیع فرمان پرودگار شما هستند، این دو برکات خود را همواره به شما مى‏بخشند، ولى نه به خاطر ترس از شماست، نه براى تقرّب به شما و نه از جهت انتظار نیکى و پاداشى از طرف شما، بلکه (از سوى خدا) مأمور رساندن منفعت به شما هستند، به فرمان او گردن نهاده‏اند، و به آنها دستور داده شده است که قیام به مصالح شما نمایند، و چنین کرده‏اند.

شرح و تفسیر

یکى از دستورهاى اسلام که به طور گسترده در کتب فقهى آمده، دستور «نماز باران» است، که مردم به درگاه خدا روى آورند و از گناهان خود توبه کنند و تقاضاى نزول باران نمایند، و بارها به این دستور عمل شده و لطف خداوند شامل حال آنان گشته است.

به نظر مى‏رسد که امام علیه السّلام نیز در زمانى که در «کوفه» بود، در یکى از خشکسالى‏ها مردم را به خارج از شهر براى مراسم «نماز باران» دعوت فرمود،

و به همین مناسبت این خطبه را ایراد کرد، خطبه‏اى که مملوّ از درس‏هاى توحیدى و تربیتى است.

در آغاز این خطبه براى آماده ساختن مردم و زنده شدن روح توحید و خداپرستى، که سرچشمه هر خیر و برکت است، چنین مى‏فرماید: «آگاه باشید! زمینى که شما را بر دوش خود حمل کرده، و آسمانى که بر سر شما سایه افکنده، هر دو مطیع فرمان پروردگار شما هستند» (ألا و إنّ الأرض الّتی تقلّکم(2)، و السّماء الّتی تظلّکم، مطیعتان لربّکم).

و در ادامه مى‏افزاید: «این دو برکات خود را همواره به شما مى‏بخشند، ولى نه به خاطر ترس از شماست، نه براى تقرّب به شما و نه از جهت انتظار نیکى از طرف شما، بلکه (از سوى خدا) مأمور رساندن منفعت به شما شده‏اند، و به فرمان او گردن نهاده و به آنها دستور داده شده که قیام به مصالح شما نمایند، و چنین کرده‏اند» (و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتهما توجّعا لکم، و لا زلفة إلیکم، و لا لخیر ترجوانه منکم، و لکن أمرتا بمنافعکم فأطاعتا، و أقیمتا على حدود مصالحکم فقامتا).

تعبیر به «سماء» (آسمان) اشاره به ابرها یا محلى است که ابرها در آن جا در حرکتند؛ زیرا عرب واژه «سماء» را به معنى طرف بالا به کار مى‏برد. گاه به محل ستارگان اطلاق مى‏کند و مى‏گوید: ستارگان آسمان، و گاه به محل خورشید و ماه، و گاه به محل ابرها و حتى محلى که شاخه‏هاى بلند درختان در آن قرار دارند، آسمان مى‏گوید، مانند: ««أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»؛ ریشه آن‏

شجره طیبه در زمین و شاخه‏اش در آسمان است»(3)

نکته

یک درس توحیدى و اخلاقى‏

این سخن یک درس توحیدى مهم و یک درس اخلاقى را در بردارد، از یکسو مى‏فرماید: خداوند به آسمان و زمین دستور داده است که در خدمت شما باشند، گویا آسمان همچون پدر و زمین همچون مادر، دست به دست هم مى‏دهند و همه نیازمندیهاى انسانها را از نظر تغذیه، لباس، دارو، مسکن و مرکب در اختیار او مى‏گذارند، و فرق میان مطیع و عاصى، مؤمن و کافر نمى‏گذارند؛ چون مظهر رحمانیّت حق هستند. و جالب این که این سفره گسترده الهى پایان ناپذیر است، نسلها مى‏آیند و مى‏روند و آنها به خدمات خود ادامه مى‏دهند.

از سوى دیگر آسمان و زمین با آن همه خدمت و برکت، هیچ گونه انتظار پاداشى از انسانها ندارند. بلک خالصانه و مخلصانه خدمت مى‏کنند و این درس مهمى است براى انسانها که در خدمت به نیازمندان انتظار پاداش نباید داشته باشند.

بخش دوّم‏

إنّ اللّه یبتلی عباده عند الأعمال السّیّئة بنقص الثّمرات، و حبس البرکات، و إغلاق خزائن الخیرات، لیتوب تائب، و یقلع مقلع، و یتذکّر متذکّر، و یزدجر مزدجر. و قد جعل اللّه سبحانه الإستغفار سببا لدرور الرّزق و رحمة الخلق، فقال سبحانه: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً». فرحم اللّه امرأ استقبل توبته، و استقال خطیئته، و بادر منیّته!

ترجمه‏

خداوند بندگان خویش را هنگامى که اعمال بد انجام دهند، به کمبود میوه‏ها و جلوگیرى از نزول برکات آسمان و بستن درهاى گنجهاى خیرات مبتلا مى‏سازد، تا توبه‏کاران توبه کنند، گنهکاران دست از گناه بکشند، پندپذیران پند گیرند، و عاصیان از معصیت باز ایستند.

خداوند سبحان استغفار از گناه را، سبب فزونى رزق و مایه رحمت خلق قرار داده است، و (در قرآن) چنین فرموده است: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید، که او بسیار آمرزنده است، برکات خویش را از آسمان بر شما فرو مى‏فرستد، و با بخشش اموال و فرزندان، شما را کمک مى‏کند، و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى‏دهد» پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد، از خطاى خویش پوزش طلبد و (با اعمال صالح) بر مرگ پیشى گیرد.

شرح و تفسیر

گناه و کمبود باران و برکات‏

در این بخش امام علیه السّلام براى آماده ساختن مردم جهت نماز و دعاى باران، به نکته مهمى اشاره کرده مى‏فرماید: «خداوند بندگان خویش را به هنگامى که اعمال بد انجام مى‏دهند به کمبود میوه‏ها و جلوگیرى از نزول برکات آسمان و بستن درهاى گنج‏هاى خیرات مبتلا مى‏سازد، تا توبه‏کاران توبه کنند، گنهکاران دست از گناه بکشند، پندپذیران پند گیرند و عاصیان از گناه بازایستند». (إنّ اللّه یبتلی عباده عند الأعمال السّیّئة بنقص الثّمرات، و حبس البرکات، و إغلاق خزائن الخیرات، لیتوب تائب، و یقلع مقلع، و یتذکّر متذکّر، و یزدجر مزدجر).

سپس امام علیه السّلام همچون طبیبى حاذق که پس از تشخیص درد، راه درمان را نشان مى‏دهد چنین مى‏فرماید: «خداوند سبحان استغفار از گناه را سبب فزونى رزق، و مایه رحمت خلق قرار داده است و (در سوره نوح آیات 10 و 11 و 12) چنین فرموده است: از پروردگار خود آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است، برکات خویش را از آسمان بر شما فرو مى‏فرستد، با بخشش اموال و فرزندان، شما را کمک مى‏کند، و باغ‏هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى‏دهد!» و قد جعل اللّه سبحانه الإستغفار سببا لدرور(4) الرّزق و رحمة الخلق، فقال سبحانه: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً-یرسل السماء علیکم مدرارا- و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهارا».

و در پایان چنین نتیجه مى‏گیرد: «رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد، از خطاى خود پوزش طلبد و (با اعمال صالح) بر مرگ پیشى گیرد» (فرحم اللّه امرأ استقبل توبته، و استقال(5) خطیئته، و بادر منیّته!).

آرى هنگامى که درهاى رحمت الهى بر اثر کثرت گناهان بسته شود، چاره‏اى جز بازگشت به درگاه او و گشودن درهاى رحمت به وسیله استغفار و توبه حقیقى نیست، و جالب این که امام علیه السّلام براى اثبات این مقصد از مناسب‏ترین آیه قرآن بهره گرفته و با آن استدلال مى‏کند، آیه‏اى که از زبان نوح پیامبر علیه السّلام، خطاب به امتش سخن مى‏گوید و نشان مى‏دهد خداوند غفار، توبه کنندگان را مى‏پذیرد، باران‏هاى پر برکت براى آنها مى‏فرستد و سرمایه‏هاى مادى و نیروى انسانى آنها را تقویت مى‏کند، و وضع کشاورزى آنها را با آب‏هاى فراوان بهبود مى‏بخشد.

جمله «و بادر منیّته» (بر مرگ پیشى گیرد) اشاره به این است که توبه تنها براى رسیدن به رفاه مادى دنیا نیست، بلکه هدف مهمتر آن، نجات در آخرت است؛ چرا که اگر مرگ بر توبه پیشى گیرد، راهى براى جبران نیست، و اگر توبه و اعمال صالح بر مرگ پیشى گیرند، کلید نجات در سراى دیگر در اختیار اوست.

نکته

بخشى از فلسفه بلاها

در مورد فلسفه بلاها و آفات، سخن بسیار گفته‏اند و گفته‏ایم. آنچه از بسیارى از آیات قرآن و روایات اسلامى استفاده مى‏شود، یکى از علل آفات و حوادث‏

سخت زندگى، آلودگى به گناهان است که در آیات و روایات به طور گسترده پیرامون رابطه این دو با یکدیگر سخن گفته شده است، حتى از بعضى از روایات استفاده مى‏شود کدام گناه با کدام نوع از بلا رابطه دارد، مثلا زنا و بى‏عفتى، شرب خمر، کم فروشى، ربا خوارى و قطع رحم هر کدام سبب سلب کدام نعمت مى‏شود. در حدیثى مى‏خوانیم در کتاب على علیه السّلام چنین آمده است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: هنگامى که زنا و بى‏عفتى آشکار گردد مرگ و میر ناگهانى زیاد مى‏شود، و هنگامى مردم کم فروشى کنند خدا آنها را به قحطى و کمبود نعمت‏ها گرفتار مى‏کند و هنگامى که زکات را نپردازند زمین برکات خود را منع مى‏کند … و هنگامى که قطع رحم کنند ثروت‏ها در دست اشرار قرار مى‏گیرد، و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک شود افراد شرور بر آنها مسلط مى‏شوند و نیکانشان دعا مى‏کنند و مستجاب نمى‏شود(6)

دلیل عقل، نیز این معنا را تأیید مى‏کند که در میان گناه و قطع نعمت‏ها رابطه‏اى وجود دارد؛ زیرا فیض خداوند بر طبق شایستگى‏ها و لیاقت‏هاست، هنگامى که انسانها با گناه، عدم شایستگى خود را اثبات کنند، قطع فیض الهى از آنها طبیعى است.

اضافه بر این از آیات قرآن استفاده مى‏شود که هدف مهم دیگرى نیز در کار است، و آن، بیدار ساختن غافلان و بازگرداندن آنها به درگاه خداست، تا آن جا که از بعضى از آیات قرآن استفاده مى‏شود هر زمان پیامبرى براى هدایت قوم مشرک و گنهکارى فرستاده مى‏شد، خداوند براى فراهم ساختن زمینه‏هاى پذیرش دعوت آن پیامبر، مشکلات و گرفتارى‏هایى براى آن قوم فراهم‏

مى‏ساخت، همان گونه که در آیه 94 سوره اعراف مى‏خوانیم: ««وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»؛ ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر این که اهل آن را به ناراحتى‏ها و خسارت‏ها گرفتار ساختیم، شاید (به خود آیند و به سوى خدا) باز گردند و تضرع کنند».

به این ترتیب یکى از اهداف مهم آفات و بلاها و حوادث دردناک، مسائل تربیتى است.

و در هر حال کلید گشوده شدن درهاى بسته فرونشستن امواج بلا، چیزى جز بازگشت به سوى خدا نیست. همان گونه که قرآن مجید مى‏گوید: ««وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»؛ اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏کردند برکات آسمان و زمین را بر آنها مى‏گشودیم»(7)

و در جاى دیگر مى‏فرماید: ««وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»؛ اگر آنها (جن و انس) در راه (ایمان و اطاعت خدا) استقامت ورزند، با آب فراوان آنها را سیراب مى‏کنیم»(8)

و آیات دیگر.

در حدیث پر معنایى از على علیه السّلام چنین مى‏خوانیم: کسى نزد امیر مؤمنان علیه السّلام آمد عرض کرد: یا امیر المؤمنین علیه السّلام! گناهان فراوان کرده‏ام، دعا کنید خدا مرا ببخشد، فرمود: «برو استغفار کن».

دیگرى آمد عرض کرد: مزارع ما از کم آبى خشک شده، دعا کنید خدا باران‏

بفرستد، فرمود: «برو استغفار کن».

سوّمى آمد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین فقیر و بیچاره‏ام، دعا کنید خداوند مرا بى‏نیاز کند، فرمود: «برو استغفار کن».

چهارمى آمد عرض کرد: یا امیر المؤمنین علیه السّلام مال و ثروت فراوان دارم ولى فرزندى ندارم، دعا کنید خدا مرا فرزندى دهد، فرمود: «برو استغفار کن».

نفر پنجمى آمد و عرض کرد: یا سیّد الوصیین باغ و بستان ما میوه‏اش کم شده، دعا کنید خداوند برکت دهد و میوه بیشترى نصیب شود، فرمود: «برو استغفار کن».

ششمین نفر آمد عرض کرد: یا على! در منطقه ما چشمه‏ها خشک شده و آب چشمه‏ها و کاریزها فرو رفته، دعا کنید از این گرفتاریها نجات یابیم، فرمود: «برو استغفار کن».

«ابن عباس» در آن جا حاضر بود، تعجب کرد، عرض کرد: یا امیر المؤمنین هر کدام از این شش نفر تقاضایى داشتند، شما همه را یک جواب دادید، امام علیه السّلام فرمود: پسر عم! مگر کلام خدا را نشنیده‏اى که (در سوره نوح آیات 10 و 11 و 12) مى‏فرماید: فقلت استغفروا ربّکم إنّه کان غفّارا – یرسل السّماء علیکم مدرارا – و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لّکم جنّات و یجعل لّکم أنهارا(9)

بخش سوّم‏

اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک من تحت الأستار و الأکنان، و بعد عجیج البهائم و الولدان، راغبین فی رحمتک، و راجین فضل نعمتک، و خائفین من عذابک و نقمتک. اللّهمّ فاسقنا غیثک و لا تجعلنا من القانطین، و لا تهلکنا بالسّنین، و لا تؤاخذنا «بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا»؛ یا أرحم الرّاحمین. اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک نشکو إلیک ما لا یخفى علیک، حین ألجأتنا المضایق الوعرة، و أجاءتنا المقاحط المجدبة، و أعیتنا المطالب المتعسّرة، و تلاحمت علینا الفتن المستصعبة. اللّهمّ إنّا نسألک ألّا تردّنا خائبین، و لا تقلبنا و اجمین. و لا تخاطبنا بذنوبنا، و لا تقایسنا بأعمالنا. اللّهمّ انشر علینا غیثک و برکتک، ورزقک و رحمتک؛ و اسقنا سقیا ناقعة مرویة معشبة، تنبت بها ما قد فات، و تحیی بها ما قد مات، نافعة الحیا، کثیرة المجتنى، تروی بها القیعان، و تسیل البطنان، و تستورق الأشجار، و ترخص الأسعار؛ إنّک على ما تشاء قدیر.

ترجمه‏

بار خدایا! ما از خانه‏ها و از زیر پوششها و سقفها، پس از شنیدن ناله حیوانات و صداى دلخراش کودکان، بیرون آمدیم، در حالى که اشتیاق به رحمت، و امید به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و کیفرت داریم.

بار خدایا! بارانت را بر ما فرو فرست، ما را سیراب کن، از درگاهت مأیوس بر مگردان، با خشکسالى و قحطى ما را هلاک مکن، و به اعمال ناشایسته‏اى که بى‏خردان ما انجام داده‏اند ما را مؤاخذه مفرما، اى ارحم الراحمین!

خداوندا! ما به سوى تو آمده‏ایم تا از چیزى شکایت به درگاهت آوریم که از تو پنهان نیست، هنگامى که مشکلات طاقت‏فرسا ما را به درگاه تو فرستاده، و خشکسالى و قحطى به ناچار ما را به این جا آورده، نیازها فوق العاده ما را خسته کرده، و فتنه‏هاى سخت پى در پى دامان ما را گرفته است.

خداوندا! از تو مى‏خواهیم که ما را نومید بر مگردانى، و با حزن و اندوه بازگشت ندهى، ما را به گناهانمان مؤاخذه مفرما، و به مقتضاى اعمالمان با ما رفتار مکن.

بار خدایا! باران و برکات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور کننده، که آنچه را خشک شده با آن برویانى، و آنچه را مرده، زنده کنى، آبى بسیار پر منفعت، پر بار که تپه‏ها و کوهها را با آن سیراب نمایى، رودخانه‏ها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قیمت‏ها را با آن پایین آورى، تو به هر چه اراده کنى توانا هستى.

شرح و تفسیر

بارالها! بارانى پر بار بر ما بفرست‏

امام علیه السّلام در این بخش از خطبه که به مناسبت «نماز باران» ایراد شده، بعد از آماده ساختن دل‏هاى مردم و دعوت آنها به توبه از گناه و بازگشت به سوى خدا، رو به درگاه پروردگار مى‏کند و با تعبیراتى بسیار دلنشین، از درگاه پروردگار تقاضاى لطف و عنایت مخصوص مى‏کند، و در پنج فراز که هر کدام با «اللهم» شروع مى‏شود، نکته‏هاى مختلفى را در این زمینه به پیشگاه حق عرضه مى‏دارد، و چنین مى‏گوید:

«بار خدایا! ما از خانه‏ها و از زیر پوششها و سقفها، پس از شنیدن ناله حیوانات و صداى دلخراش کودکان، بیرون آمدیم، در حالى که اشتیاق به‏

رحمت، و امید به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و کیفرت داریم». (اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک من تحت الأستار و الأکنان(10)، و بعد عجیج البهائم و الولدان، راغبین فی رحمتک، و راجین فضل نعمتک، و خائفین من عذابک و نقمتک).

اشاره به این که: خارج شدن از منازل و آمدن به بیابان براى انجام «نماز باران» دلیل بر استیصال ماست، اگر ما بندگان خطا کاریم، این چهارپایان و کودکان تشنه که هیچ گناهى ندارند، مشمول عنایت تواند به علاوه ما انگیزه‏اى جز طلب رحمت و تقاضاى فضل و کرم نداریم و در حالى به درگاه تو روى مى‏آوریم که توبه کرده‏ایم، و از عذاب و کیفر تو خائفیم.

در روایات اسلامى در آداب «نماز باران» آمده است حتّى کودکان شیرخوار و بخشى از چهارپایان تشنه را با خود به بیابان ببرید، حتى دستور داده شده بچه‏ها را از مادران جدا کنند تا گریه آنها دل‏ها را تکان دهد، و توجه به درگاه خدا بیشتر شود(11)

این صحنه تأثیر عمیقى در برانگیختن احساسات مردم و حضور قلب و جارى شدن قطرات اشک، که باعث استجابت دعا مى‏شود دارد، و از سوى دیگر سبب مزید لطف و رحمت خداست.

در ادامه تقاضاى اصلى را مطرح کرده، عرضه مى‏دارد: «بار خدایا! بارانت را بر ما فرو فرست، ما را سیراب کن، از درگاهت مأیوس بر مگردان، و با خشکسالى و قحطى ما را هلاک مکن، و به اعمال ناشایسته‏اى که بى‏خردان ما انجام داده‏اند، ما را مؤاخذه مفرما، اى ارحم الراحمین!» (اللّهمّ فاسقنا غیثک و لا

تجعلنا من القانطین، و لا تهلکنا بالسّنین(12)، و لا تؤاخذنا «بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا»؛ یا أرحم الرّاحمین).

اشاره به این که: گر چه گروهى از افراد نادان کارهایى کرده‏اند که مستحق قطع فیض خدا شده‏اند، ولى تو با فضل و کرمت با همه ما رفتار کن، نه با عدالتت که اگر حساب عدالت در کار باشد کار ما مشکل مى‏شود، و اگر حساب رحمت باشد همه چیز سامان مى‏یابد.

و از آن جا که شرط اجابت دعا این است که انسان خود را ناتوان ببیند و خدا را توانا بر همه کار، در ادامه این دعا عرضه مى‏دارد: «خداوندا!» ما به سوى تو آمده‏ایم تا از چیزى شکایت به درگاهت آوریم که از تو پنهان نیست، هنگامى که مشکلات طاقت فرسا ما را به درگاه تو فرستاده، و خشکسالى و قحطى به ناچار ما را به این جا آورده، نیازهاى سخت، ما را خسته کرده، و فتنه‏هاى مشکل آفرین، پى در پى دامان ما را گرفته است» (اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک نشکو إلیک ما لا یخفى علیک، حین ألجأتنا المضایق الوعرة(13)، و أجاءتنا(14) المقاحط(15) المجدبة(16)، و أعیتنا المطالب المتعسّرة، و تلاحمت(17) علینا الفتن المستصعبة).

در این عبارات پر معنا، نخست امام علیه السّلام به این نکته اشاره مى‏کند، که اگر ما نیازها و حاجتها و مشکلاتمان را یک یک بر مى‏شمریم، نه از این جهت است که تو از آن آگاه نیستى، بلکه به خاطر آن است که تو دوست دارى بندگان با زبان خود مشکلاتشان را شرح دهند و به نیازها و ناتوانیها اقرار نمایند.

سپس به چهار مشکل که از جهاتى با هم متفاوت و در جهاتى با هم مشترکند، اشاره مى‏کند:

نخست تنگناهاى زندگى، سپس قحطى و خشکسالى، و بعد خواسته‏هایى که رسیدن به آن در شرایط عادى بسیار پر مشقت است، و سرانجام فتنه‏هاى سخت و ناراحت کننده، و گشودن گره تمام این مشکلات را از درگاه حضرت احدیّت خواستار مى‏شود.

در حدیثى از «امام صادق علیه السّلام» آمده است: «إنّ اللّه یعلم حاجتک و ما ترید و لکنّه یحبّ ان تبثّ إلیه الحوائج؛ خداوند حاجت و خواسته تو را مى‏داند، ولى دوست دارد که حوایج خویش را نزد او شرح دهى»(18)

سپس در ادامه این دعا، همان خواسته‏ها را با تعبیرات دیگرى بیان مى‏کند، و عرضه مى‏دارد:

«خداوندا! از تو مى‏خواهیم که ما را نومید بر مگردانى، و با حزن و اندوه بازگشت ندهى، ما را به گناهانمان مؤاخذه مفرما، و به مقتضاى اعمالمان با ما رفتار مکن». (اللّهمّ إنّا نسألک ألّا تردّنا خائبین، و لا تقلبنا واجمین(19) و لا تخاطبنا بذنوبنا، و لا تقایسنا بأعمالنا).

اشاره به این که اگر برنامه رفتار تو با ما بر طبق اعمال ما باشد، راه نجاتى‏

نیست، تقاضاى ما این است که با لطف و کرم، با ما رفتار کنى و از در خانه‏ات مأیوس بر نگردانى.

البتّه این دعاها در عین این که شامل تقاضاهاى مؤکّد از درگاه خداست، درسهاى پر معنایى براى شنوندگان است؛ تا به آثار گناهان و اعمال ناشایست پى برند، و خود را آماده براى اصلاح خویشتن کنند، بسیارى از دعاهایى که از معصومین علیهم السّلام رسیده، این نکته تربیتى را در بردارد.

و در پایان این دعا و مناجات و شرح تقاضاها، درخواست نهایى را چنین بیان مى‏کند، عرضه مى‏دارد:

«بار خدایا! باران و برکات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، و بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور کننده، که آنچه را خشک شده با آن برویانى، و آنچه را مرده، زنده کنى، آبى بسیار پر منفعت، پر بار که تپه‏ها و کوهها را با آن سیراب نمایى، رودخانه‏ها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قیمتها را با آن پایین آورى، تو به هر چه اراده کنى توانا هستى»(20) (اللّهمّ انشر علینا غیثک و برکتک، ورزقک و رحمتک؛ و اسقنا سقیا ناقعة مرویة معشبة(21)، تنبت بها ما قد فات، و تحیی بها ما قد مات، نافعة الحیا(22)، کثیرة المجتنى، تروی بها القیعان(23)، و تسیل البطنان(24)، و تستورق الأشجار، و ترخص‏

الأسعار؛ إنّک على ما تشاء قدیر).

نکته

همه چیز را از خدا بخواهید

درباره «نماز باران» و آداب آن، در ذیل خطبه 115 به قدر کافى سخن گفته‏ایم.

در این جا به پاسخ یک سؤال مى‏پردازیم، و آن این که چرا که امام علیه السّلام به هنگام تقاضاى باران از درگاه خداوند تمام اوصاف لازم را براى آن شرح مى‏دهد، (در این خطبه 9 صفت و در خطبه سابق 20 صفت) در حالى که خداوند به تمام این جزئیات آگاه است، و نیازى به شرح و بیان ندارد؟

در پاسخ به این سؤال باید توجه کرد، که شرح تقاضاها با تمام جزئیات با توجه به طلب حاجات از خداوند، به این معناست که مردم باید همه چیز خود را از او بخواهند، چرا که این دعاها مى‏رساند که تا چه حد به او محتاج و نیازمند هستند، و همین امر عشق و علاقه مردم را به خدا بیشتر مى‏کند.

و از سوى دیگر بدانند که یک باران نافع، تا چه اندازه آثار حیات‏بخش و گسترده دارد، و چه برکاتى با خود مى‏آورد.


1) «سند خطبه» مطابق نقل نویسنده کتاب «مصادر نهج البلاغه» این خطبه در کتاب «اعلام النبوه دیلمى» از امام صادق علیه السّلام از امیر مؤمنان على علیه السّلام نقل شده است و «در نهایه ابن اثیر» در مادّه «بطن» به تناسب واژه «بطنان» که در اواخر این خطبه آمده اشاره به این خطبه شده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 319) در بحار الانوار، جلد 88 نیز این خطبه از «اعلام النبوه دیلمى» نقل شده ولى دقیقا روشن نیست که «دیلمى» مؤلف کتاب در چه قرنى مى‏زیسته است.

2) «تقلکم» از مادّه «اقلال» به معنى حمل کردن و برداشتن چیزى گرفته شده است و از آن جا که انسان روى زمین زندگى مى‏کند گویى زمین او را بر دوش خود حمل کرده است. در بسیارى از شروح نهج البلاغه به جاى «تقلکم»، «تحملکم» آمده که همان معنا را مى‏رساند.

3) ابراهیم، آیه 24.

4) «درور» از مادّه «درّ» (بر وزن جرّ) به معنى ریزش شیر از پستان است سپس در مورد باران و مانند آن نیز بکار رفته است و «درور رزق» به معنى ریزش روزى از سوى خداست.

5) «استقال» از مادّه «استقاله» به این معناست که شخصى را که زمین خورده کمک کنند تا برخیزد سپس به فسخ معامله یا تقاضاى عفو و بخشش از گناه نیز اطلاق شده است.

6) الکافى، جلد 2، صفحه 374، حدیث 2 (با کمى تلخیص).

7) اعراف، آیه 96.

8) جن، آیه 16.

9) تفسیر منهج الصادقین جلد 10، صفحه 19 (با کمى تلخیص).این حدیث به صورت فشرده‏ترى از امام مجتبى علیه السّلام نیز نقل شده است. (مجمع البیان، جلد 10، صفحه 361).

10) «اکنان» جمع «کن» (بر وزن جن) به معنى وسیله حفظ و پوشش و نگهدارى است بهمین جهت به غارها اکنان گفته مى‏شود.

11) درباره آداب نماز باران به طور مشروح ذیل خطبه 115 بحث کرده‏ایم.

12) «سنین» جمع «سنه» به معنى سال است ولى هنگامى که با کلمه «هلاکت» یا «اخذ» استعمال شود به معنى قحط سالى است.

13) «الوعرة» به معنى سنگلاخ است ولى بطور کنایه به تنگناهاى سخت زندگى نیز اطلاق مى‏شود.

14) «اجائت» از مادّه «مجیى‏ء» است که به باب افعال رفته و به معنى ناگزیر ساختن و بیچاره کردن است.

15) «مقاحط» جمع «مقحطه» از مادّه «قحط» به معنى سالهاى خشک و قحطى است.

16) «مجدبه» از مادّه «جدب» (بر وزن جعل) به معنى کمبود نعمت، بنابر این «مجدبه» به سالهایى گفته مى‏شود که مردم از نظر ارزاق گرفتار مشکلات مى‏شوند.

17) «تلاحمت» از مادّه «تلاحم» به معنى اتصال و پشت سر هم آمدن است.

18) فی ظلال نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 319.

19) «واجم» از مادّه «وجم» (بر وزن نجم) به معنى حزن و اندوه شدیدى است که انسان را به سکوت کردن وادار مى‏کند.

20) جالب این که هنگام نوشتن این سطور (دهم رمضان 1423) بارانى پر برکت بعد از خشکى طولانى در حال باریدن است که به نظر مى‏رسد ان شاء اللّه تمام صفاتى را که امام علیه السّلام در بالا بیان فرمود در آن جمع است!.

21) «معشبه» از مادّه «عشب» (بر وزن شرف) به معنى رویش گیاه گرفته شده.

22) «الحیا» به معنى باران و فزونى نعمت است.

23) «القیعان» جمع «قاع» و «قاعه» به معنى زمین گسترده و صاف است و گاه به زمینهائى که آب در آن جمع مى‏شود اطلاق مى‏گردد.

24) «بطنان» جمع «بطن» به معنى زمینهاى گود و تنگ مى‏باشد.