و من کلام له علیه السّلام
المعروف فی غیر أهله
از سخنان امام علیه السّلام است که درباره نیکى کردن به کسانى که شایسته آن نیستند بیان فرموده است.
خطبه در یک نگاه
این خطبه عمدتا در دو محور بحث مىکند: در محور اوّل نتایج سوء نیکى کردن و کمک نمودن به نااهلان را شرح مىدهد.
و در محور دوّم مواردى که شایسته است انسان براى نیکى کردن برگزیند، و در سایه آن به شرف دنیا و فضایل آخرت نائل گردد.
بخش اوّل
و لیس لواضع المعروف فی غیر حقّه، و عند غیر أهله، من الحظّ فیما أتى إلّا محمدة اللّئام، و ثناء الأشرار، و مقالة الجهّال، مادام منعما علیهم: ما أجود یده! و هو عن ذات اللّه بخیل!
ترجمه
کسى که نیکى را در غیر موردش، و نزد غیر اهلش قرار مىدهد، بهرهاى جز ستایش لئیمان و ثناخوانى اشرار و گفتار (چاپلوسانه) جاهلان ندارد، و این نیز تا زمانى است که به آنها بذل و بخشش مىکند، (و مىگویند:) چه دست سخاوتمندى دارد! این در حالى است که او در مورد بخشش در راه خدا، بخل مىورزد!
شرح و تفسیر
نیکى در جاى خود
همان گونه که در بالا اشاره شد، این خطبه طبق بعضى از روایات معتبر، بخشى از خطبه 126 بوده است، در آن جا که جمعى از سادهاندیشان و دوستان ناآگاه بر امام علیه السّلام خرده مىگرفتند که چرا سهم همه را از بیت المال یکسان کردهاى؟! چرا دست بذل و بخشش را از آستین سخاوت بیرون نمىآورى، و سران قوم را مورد عنایت مخصوص و بخشش ویژه قرار نمىدهى تا تو را ثنا گویند و بر جود و سخاوتت، مدح و ستایش کنند، و در مشکلات از تو حمایت نمایند؟!
امام علیه السّلام در این خطبه به آنها هشدار مىدهد که بذل و بخشش بىجا و در غیر محل شایسته، نه تنها خشم و غضب الهى را در پى دارد، که از نظر دنیا نیز زیانبار است؛ چرا که اشرار را ثنا خوان انسان مىکند، و نیکان را از اطراف او پراکنده مىسازد.
مىفرماید: «کسى که نیکى را در غیر مورد و نزد غیر اهلش قرار مىدهد، بهرهاى جز ستایش لئیمان و ثناخوانى اشرار و گفتار (تملّق آمیز) جاهلان ندارد». (و لیس لواضع المعروف فی غیر حقّه، و عند غیر أهله، من الحظّ فیما أتى إلّا محمدة(2) اللّئام، و ثناء الأشرار، و مقالة الجهّال).
اضافه بر این «این ستایش و ثناگویى نیز تا هنگامى است که به آنها بذل و بخشش مىکند (و آنها مىگویند:) چه دست سخاوتمندى دارد، (و به مجرد این که بذل و بخشش او قطع شود، ثناخوانى نیز قطع خواهد شد) و این در حالى است که او در مورد بخشش در راه خدا بخل مىورزد». (مادام منعما علیهم: ما أجود یده! و هو عن ذات اللّه بخیل!).
بارها در زندگى خود این سخن مولا را آزمودهایم و تاریخ بشریّت نیز فراوان به خاطر دارد، که افراد دنیاپرست، سرمایههاى جامعه را که به دست آنها سپرده شده، به چاپلوسان و متملّقان و اشرارى که گرد آنها را گرفتهاند مىدهند، و از درد و رنج محرومان جامعه به کلّى بىخبرند، و آن روز که ورق برگردد، و دنیا به آنها پشت کند، نه تنها محرومان و ستمدیدگان بر ضدّ آنها قیام مىکنند، بلکه اطرافیان شرور و چاپلوس نیز به سرعت تغییر شکل داده، به نکوهش و مذّمت آنها مىپردازند، نه فقط آنها را تنها مىگذارند، بلکه به مقابله آنها برمىخیزند و خود را با حاکمیّت جدید هماهنگ نشان مىدهند، و این نتیجه کار کسانى است
که از خدا و خلق او بریدهاند، و به اشرار و فرصت طلبان و سودجویان پیوستهاند.
در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «من طلب محامد النّاس بمعاصی اللّه عاد حامده منهم ذامّا؛ کسى که ستایش مردم را از طریق معصیت خداوند بطلبد، ستایشگر او نکوهشگر او خواهد شد»(3)
در حدیث دیگرى مىخوانیم که امام صادق علیه السّلام به «مفضّل» فرمود: «إذا أردت أن تعلم إلى خیر یصیر الرّجل أم إلى شرّ؟ انظر إلى أین یضع معروفه؟ فإن کان یضع معروفه عند أهله فأعلم أنّه یصیر إلى خیر و إن کان یضع معروفه عند غیر اهله فأعلم أنّه لیس له فی الآخرة من خلاق؛ اى «مفضّل!» اگر مىخواهى بدانى کسى به سوى خیر مىرود یا شرّ، نگاه کن ببین به چه کسانى خدمت مىکند، هر گاه به افراد نیازمندى که شایسته آن هستند خدمت مىکند، بدان! که به سوى خیر مىرود، و اگر نیکى و خدمات خود را نزد کسانى مىبرد که اهل آن نیستند، بدان! که او در آخرت بهرهاى ندارد»(4)
بخش دوّم
فمن آتاه اللّه مالا فلیصل به القرابة، و لیحسن منه الضّیافة، و لیفکّ به الأسیر و العانی، و لیعط منه الفقیر و الغارم، و لیصبر نفسه على الحقوق و النّوائب، ابتغاء الثّواب؛ فإنّ فوزا بهذه الخصال شرف مکارم الدّنیا، و درک فضائل الآخرة؛ إن شاء اللّه.
ترجمه
هر کس خداوند به او مال و ثروتى بخشیده، باید به وسیله آن صله رحم کند، از میهمانان به خوبى پذیرایى نماید، اسیران و کسانى را که در زحمت و فشار هستند آزاد سازد، و به فقرا و بدهکاران کمک کند، چنین کسى باید براى رسیدن به پاداش الهى در برابر پرداخت حقوق (واجب و مستحب) و همچنین مشکلات و حوادث دردناک، شکیبا باشد؛ زیرا به دست آوردن این صفات نیک، سبب بزرگى در دنیا و درک فضایل آخرت است. إن شاء اللّه.
شرح و تفسیر
در بخش اوّل این خطبه امام علیه السّلام از کسانى که نیکى را در اختیار غیر اهلش قرار مىدهند، سخت نکوهش کرد، که جنبه منفى قضیه بود، ولى در این بخش به جنبه اثباتى پرداخته و موارد شایسته انفاق و بذل و بخشش را بیان مىفرماید، مبادا کسانى با شنیدن جملههاى سابق، بهانهاى براى بخل ورزى و
عدم انفاق پیدا کنند، مىفرماید: «هر کس خداوند، مال و ثروتى به او بخشیده، باید به وسیله آن صله رحم کند، از میهمانان به خوبى پذیرایى نماید، اسیران و کسانى را که در زحمت و فشار هستند آزاد سازد، و به فقرا و بدهکاران کمک کند». (فمن آتاه اللّه مالا فلیصل به القرابة، و لیحسن منه الضّیافة، و لیفکّ به الأسیر و العانی(5)، و لیعط منه الفقیر و الغارم(6)).
در واقع امام علیه السّلام به شش گونه از موارد مهم انفاق و بخشش اشاره مىکند، که نخستین آنها خویشاوندان نیازمند است و بدون شک آنها بر دیگران مقدمند، همان گونه که در روایتى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «سئل رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله أیّ الصّدقة أفضل؟ فقال صلّى اللّه علیه و آله: على ذی الرّحم الکاشح(7)؛ از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله سؤال شد کدام صدقه افضل است؟ فرمود: صدقه به ارحام و بستگانى که با تو مخالفت دارند».
سپس انگشت بر مسأله ضیافت و مهمانى مىنهد، همان چیزى که سبب محبّت میان دوستان و بر طرف شدن کدورتها از دشمنان مىشود، و پیوندهاى عاطفى و اجتماعى را محکمتر مىکند، و اسلام به این مسأله انسانى و اخلاقى اهمیّت فراوان داده است، تا آن جا که امام صادق علیه السّلام به یکى از یارانش فرمود: آیا برادران دینى خود را دوست مىدارى؟ عرض کرد: آرى … سپس فرمود: آیا آنها را به منزل خود دعوت مىکنى؟ عرض مىکند: آرى، من (تنها بر سر سفره
نمىنشینم و) همواره با دو یا سه نفر یا کمتر و یا بیشتر از دوستان غذا مىخورم، امام صادق علیه السّلام فرمود: بخشش آنها بر تو از بخشش تو بر آنها بیشتر است. راوى تعجب مىکند و عرضه مىدارد: فدایت شوم من به آنها غذا مىدهم و به خانه خود دعوت مىکنم، با این حال بخشش آنها بر من بیشتر است؟ امام علیه السّلام فرمود: آرى «إنّهم إذا دخلوا منزلک دخلوا بمغفرتک و مغفرة عیالک و إذا خرجوا من منزلک خرجوا بذنوبک و ذنوب عیالک؛ آنها هنگامى که وارد منزل تو مىشوند آمرزش براى تو و خانوادهات را با خود مىآورند، و هنگامى که بیرون مىروند گناهان تو و خانوادهات را بیرون مىبرند»(8)
و از آن جا که پرداخت حقوق واجبه و مستحبه و جبران خسارتها گاه بر نفس انسان سنگین است، امام علیه السّلام در ادامه سخن تأکید بر صبر و شکیبایى مىکند، و مىفرماید: «چنین کسى باید براى رسیدن به پاداش الهى در برابر پرداخت حقوق (واجب و مستحب)، و همچنین مشکلات و حوادث دردناک، شکیبا باشد» (و لیصبر نفسه على الحقوق و النّوائب(9)، ابتغاء الثّواب).
بنابر این تعبیر به «حقوق»، شامل واجب و مستحب، هر دو مىشود و «نوائب» جمع «نائبه» به معنى حوادث دردناک است و در این جا اشاره به تمام امورى مىشود که خسارت مالى در بردارد، خواه از ناحیه ظلم ظالمان و حاکمان ستمکار باشد، یا حوادث غیر منتظرهاى که در طول زندگى
دامان انسان را مىگیرد.
تعبیر به «ابتغاء الثّواب»، اشاره به این است که صبر در برابر تمام این بذل و بخششها و صرف مال در مصارف مزبور باید به خاطر خدا باشد، تا اجر و پاداشش نزد او محفوظ ماند، و به تعبیر دیگر مهم آن است که صرف هر گونه مال توأم با قصد قربت شود.
در پایان، به آثار گرانبهاى این کار پرداخته، مىفرماید: «به دست آوردن چیزى از این صفات نیک، سبب شرافت و بزرگى در دنیا و درک فضایل آخرت است، إن شاء اللّه» (فإنّ فوزا بهذه الخصال شرف مکارم الدّنیا، و درک فضائل الآخرة؛ إن شاء اللّه).
به یقین بذل و بخشش در موارد ششگانه بالا، هم سبب آبرو و شخصیت در جامعه انسانى در دنیا مىشود، و هم از اسباب مهم سرافرازى در آخرت خواهد بود.
جمله: «من جاد ساد؛ کسى که جود و بخشش کند بزرگ و آقا مىشود»(10)، که از حضرت حسین علیه السّلام نقل شده، و تدریجا به صورت ضرب المثلى در آمده، گواه بر این معناست، همچنین حدیث معروف از پدرش امیر مؤمنان علیه السّلام که فرمود: «و افضل على من شئت تکن امیره(11)؛ به هر کس مىخواهى نیکى کن تا امیر او باشى».
گواه این معناست، و تجربیات روزمره همه ما نیز بر این معنا شهادت مىدهد.
این از جهت دنیا، و از نظر آخرت یکى از بهترین اسباب نجات، نیکى به انسانها و کمک به نیازمندان است. در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «أوّل من یدخل الجنّة أهل المعروف؛ نخستین گروهى که وارد بهشت مىشوند کسانى هستند که کارهاى نیک انجام مىدادند»(12)
ضمنا تعبیر به «فوزا» به صورت نکره، بیانگر این حقیقت است که حتى کمکهاى کوچک و انفاقهاى محدود مىتواند سبب افتخار در دنیا و آخرت گردد، تا چه رسد به کمکهاى وسیع و گسترده.
1) «سند خطبه» این خطبه را مرحوم «کلینى» در کتاب «کافى» (جلد 4، صفحه 31) با مقدارى تفاوت آورده است و همچنین مرحوم «مفید» در «مجالس» و «شیخ طوسى» در «امالى» و «ابن قتیبه» در «الامامه و السیاسه» آوردهاند.این نکته نیز قابل اهمیّت است که از بعضى از منابع بالا (مانند کتاب کافى) به خوبى استفاده مىشود که این خطبه دنباله خطبه 126 مىباشد. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 282، با کمى تلخیص).
2) «محمده» به معنى ستایش است ضد مذمت که به معنى نکوهش است.
3) بحار الانوار، جلد 74، صفحه 178.
4) منهاج البراعه، جلد 7، صفحه 439.
5) «عانى» از مادّه «عنى» به معنى رنج و تعب گرفته شده بعضى از مفسّران نهج البلاغه آن را مترادف با اسیر مىدانند ولى ظاهر این است که مفهوم گستردهترى دارد و هر انسانى را که در درد و رنج است شامل مىشود.
6) «غارم» به معنى شخص بدهکار است و از مادّه «غرامت» گرفته شده.
7) الکافى، جلد 4، صفحه 10.
8) الکافى، جلد 2، صفحه 201، حدیث 8.
9) «نوائب» جمع «نائبه» همان گونه که در بالا گفته شد به معنى حوادث دردناک است که براى انسان رخ مىدهد ولى بعضى از ارباب لغت آن را به معنى هر گونه حادثه تفسیر کردهاند خواه خوب باشد خواه بد.
10) کشف الغمه، جلد 2، صفحه 242.
11) ارشاد، جلد 1، صفحه 303، بحار الانوار، جلد 74، صفحه 433.
12) میزان الحکمه، 12611.