و من کلام له علیه السّلام
فی النهی عن سماع الغیبة و فی الفرق بین الحقّ و الباطل
از سخنان امام علیه السّلام است که در آن از شنیدن غیبت نهى کرده و راه شناخت حق و باطل را نشان داده است.
خطبه در یک نگاه
به نظر مىرسد که این سخن دنباله خطبه سابق است، در آن خطبه سخن از نهى از غیبت مردم بود و در این خطبه درباره نهى از استماع غیبت سخن به میان آمده است و براى این که آبروى مسلمین محفوظ بماند، امام علیه السّلام تأکید مىکند هر سخنى را که هر کس مىگوید، نباید باور کرد؛ چرا که حتى افراد راستگو نیز خطا مىکنند و به راه اشتباه مىروند.
در پایان این خطبه، امام علیه السّلام توصیه مىکند تا چیزى را به چشم خود نبینید، باور نکنید؛ چرا که بسیارى از شنیدهها خطا و اشتباه است.
أیّها النّاس، من عرف من أخیه وثیقة دین و سداد طریق، فلا یسمعنّ فیه أقاویل الرّجال. أما إنّه قد یرمی الرّامی، و تخطىء السّهام، و یحیل الکلام، و باطل ذلک یبور، و اللّه سمیع و شهید. أما إنّه لیس بین الحقّ و الباطل إلّا أربع أصابع.
فسئل علیه السّلام عن معنى قوله هذا، فجمع أصابعه و وضعها بین أذنه و عینه ثمّ قال:
الباطل أن تقول سمعت، و الحقّ أن تقول رأیت!
ترجمه
اى مردم! هر کس از برادر مسلمانش، استوارى در دین و روش صحیح را مشاهده کند، باید به سخنانى که این و آن در نکوهش او مىگویند گوش فرا ندهد (اضافه بر این) آگاه باشید، گاه تیرانداز تیرش به خطا مىرود (و حدس و گمانهاى مردم همیشه مطابق واقع نیست) سخن باطل فراوان گفته مىشود، و باطل نابود و بىاثر خواهد شد، خداوند شنوا و شاهد (بر اعمال بندگان) است، بدانید میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست!
کسى از حاضران از تفسیر این سخن سؤال کرد، امام علیه السّلام انگشتان خود را جمع کرد و در میان گوش و چشم خود (در کنار صورت) قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است که بگویى: شنیدم، و حق آن است که بگویى دیدم!
شرح و تفسیر
فاصله حق و باطل چهار انگشت است!
همان گونه که در بالا نیز اشاره شد، به نظر مىرسد این سخن جزئى از خطبه
سابق بوده، که مرحوم «سیّد رضى» آن را از هم جدا نموده، و به طور مستقل ذکر کرده است. در واقع هدف از هر دو، یک چیز است، و آن حفظ آبروى مسلمین و کمک به خوش بینى و اعتماد مردم به یکدیگر و پرهیز از آثار سوء غیبت و عیبجویى است.
در خطبه قبل امام علیه السّلام طرق پیشگیرى از غیبت را بیان فرمود، و در این خطبه سعى مىفرماید آثار محرّب غیبت را کم کند، و یا از میان ببرد.
نخست مىفرماید: «اى مردم! هر کس از برادر مسلمانش استوارى در دین و درستى روش را مشاهده کند، باید به سخنانى که این و آن در نکوهش او مىگویند گوش فرا ندهد» (أیّها النّاس، من عرف من أخیه وثیقة دین و سداد(2) طریق، فلا یسمعنّ فیه أقاویل الرّجال).
در حقیقت امام علیه السّلام در این بخش کوتاه از خطبه، از طرق مختلفى آثار سوء غیبت را در شنونده خنثى مىکند، و نخستین طریق آن همان است که در عبارت بالا آمده است؛ زیرا انسان هنگامى که کسى را به حسن سابقه و تقواى الهى شناخته باشد، باید اطمینان پیدا کند اگر چیز خلافى درباره او مىگویند، اشتباه است، زیرا همیشه موارد مشکوک را بر موارد معلوم حمل مىکنند، و به تعبیر مشهور «الظّن یلحق الشیء بالأعمّ الأغلب».
البتّه مفهوم این سخن آن نیست که غیبت و عیبجویى، افراد را درباره کسانى که سابقه آن را نداریم، بپذیریم، بلکه هدف تأکید بیشتر در مورد افراد
خوش سابقه است، که به هیچ وجه نباید گفتار بدگویان و بدخواهان را درباره آنها تصدیق کرد.
سپس امام علیه السّلام به نکته دیگرى اشاره مىفرماید: که به فرض گوینده آدم صادقى باشد، ولى به یقین معصوم نیست، و هر انسانى جز معصومین جایز الخطا هستند، و این امر سبب مىشود که انسان نسبتهایى را که به افراد داده مىشود، به آسانى نپذیرد، مىفرماید: «آگاه باشید! گاه تیرانداز تیرش به خطا مىرود» (و حدس و گمانها همیشه مطابق واقع نیست) (أما إنّه قد یرمی الرّامی، و تخطىء السّهام).
به علاوه، «سخن باطل فراوان گفته مىشود، و باطل نابود و بىاثر خواهد شد، و خداوند شنوا و شاهد (بر اعمال بندگان) است». (و یحیل(3) الکلام، و باطل ذلک یبور(4)، و اللّه سمیع و شهید).
اشاره به این که بسیارى از مردم پاى بند به کلام حق نیستند، و هر چه بر زبانشان جارى شد مىگویند، به همین دلیل، نباید عیوب و گناهانى را که به اشخاص نسبت مىدهند پذیرفت، چرا که ممکن است از همان گفتارهاى باطل و بىاساسى باشد که بدون تحقیق و نسنجیده به افراد نسبت مىدهند، به خصوص این که مىدانیم خداوند همه جا شاهد و ناظر است، و هر چه را مىگوییم مأموران ثبت اعمال مىنویسند.
و در پایان این سخن باز هم به نکته مهم دیگرى توجه مىدهد، و مىفرماید: «بدانید میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست!» (أما إنّه لیس بین الحقّ و الباطل إلّا أربع أصابع).
«کسى از حاضران از تفسیر این سخن سؤال کرد، امام علیه السّلام انگشتان خود را جمع کرد و در میان گوش و چشم خود (در کنار صورتش) قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است که بگویى شنیدم، و حق آن است که بگویى دیدم!» (فسئل علیه السّلام عن معنى قوله هذا، فجمع أصابعه و وضعها بین أذنه و عینه ثمّ قال: الباطل أن تقول سمعت، و الحقّ أن تقول رأیت!).
این سخن در واقع اشاره به شایعاتى است که در میان مردم زبان به زبان مىچرخد، و مردم به عنوان «مىگویند و مىگویند» مطالبى را به یکدیگر منتقل مىسازند، که چیزى جز شایعات بىاساس نیست، امام علیه السّلام مىفرماید: به شایعات اعتنا نکنید، و تا نبینید چیزى را به کسى نسبت ندهید.
از این جا پاسخ سؤالى را که بسیارى از شارحان نهج البلاغه در این جا مطرح کردهاند و گفتهاند: «آیات قرآن، وحى آسمانى، سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ائمّة معصومین علیهم السّلام، همه از طریق سمع و شنیدن است، چگونه ممکن است باطل باشد؟» روشن مىشود؛ زیرا مقصود امام علیه السّلام این نیست که اخبار ثقات و احادیث متواتره و مستفیضه که از طریق شنیدن به ما رسیده، باطل است، بلکه اشاره به همان معنى عرفى و متعارف است که در مورد شایعات بکار مىرود.
شاهد این سخن حدیثى است که از امام حسن مجتبى علیه السّلام نقل شده است، که پرسیدند: «کم بین الحقّ و الباطل؟؛ چقدر میان حق و باطل فاصله است؟».
امام علیه السّلام فرمود: «أربع أصابع فما رأیته بعینک فهو الحقّ و قد تسمع بأذنیک باطلا کثیرا؛ چهار انگشت است، آنچه با چشمت ببینى حق است، حال
آن که با گوشهاى خود سخنان باطل فراوان (و شایعات بىاساس) مىشنوى»(5)
کوتاه سخن این که، نه هر چه انسان مىبیند حق است؛ چرا که گاه چشم خطا مىکند، و نه هر چه مىشنود باطل است؛ چرا که ممکن است گویندگان افراد عادل و ثقه و معتبر و دقیقى باشند، ولى در میان دیدهها خطا کم است، اما در میان شنیدهها سخن باطل بسیار است، و آنچه در خطبه بالا آمده است اشاره به همین نکته دارد.
آنچه در بالا آمد شاید بهترین تفسیرى باشد که براى جمله فوق به نظر مىرسد، بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسیر دیگرى دارند که خلاصهاش چنین است: جمله «میان حق و باطل چهار انگشت فاصله است»، اشاره به عیوبى است که درباره اشخاص گفته مىشود، بسیارى از این عیوب، ناشى از سوءظن، عدم تحقیق، حسد، کینهتوزى، و مانند آن است، بنابر این در میان این گفتهها دروغ و باطل فراوان است، ولى اگر انسان عیوبى را با چشم خود ببیند، مىتواند قبول کند که فلان شخص داراى فلان عیوب است.
—
نکته
یک درس عالى اخلاقى
اگر مردم جهان همین جمله اخیر را که امام علیه السّلام مىفرمود: «میان حق و باطل چهار انگشت بیشتر فاصله نیست»، به خاطر بسپارند، و همیشه و در همه جا به آن عمل کنند، به یقین خوش بینى و حسن ظن جاى بدبینى و سوءظن، و اعتماد جاى بىاعتمادى، و محبّت جاى نفرت و کینهتوزى را خواهد گرفت، و
شایعات بىاساس درباره اشخاص و گروهها از رونق خواهد افتاد، و شایعهپردازان هرگز به اهداف شوم خود نخواهند رسید، و روح سلامت و خوشبینى بر جامعه حاکم مىشود.
متأسفانه امروز نه تنها در سطح افراد عادى، بلکه در سطح رسانههاى دنیا طوفان خطرناکى از شایعه پراکنى نسبت به اشخاص و گروهها و کشورها در گرفته، که فضاى جهان را تیره و تار ساخته است، و سرچشمه آن غفلت از تفاوت حق و باطل است، که در کلام بالا به آن اشاره شد و متأسفانه مردم جهان هزینه سنگینى به خاطر آن مىپردازند.
1) «سند خطبه» این خطبه را «قاضى قضاعى» در کتاب «دستور معالم الحکم» آورده است و «على بن هذیل» در کتاب «عین الأدب و السیاسه» آن را با تفاوتهایى نقل کرده است قسمتى از آن را نیز مرحوم «صدوق» در «خصال» و «ابن عبد ربّه» در «عقد الفرید» آوردهاند. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، ص 315).
2) «سداد» به معنى گفتار و عمل صحیح است این واژهگاه به معنى مصدرى و گاه اسم مصدرى به کار رفته و به نظر مىرسد با مادّه «سدّ» که به معنى دیوارهاى محکمى است که در برابر سیلاب و مانند آن مىبندند از نظر مفهوم قرابت دارد زیرا سخنان حق و درست داراى استحکام خاصى است.
3) «یحیل» از مادّه «احاله» به گفته قاموس به هر گونه تغییر یا حرکتى که از استقامت و درستى خارج مىشود و به کجى و اعوجاج مىگراید گفته مىشود.
4) «یبور» از مادّه «بوار» در اصل به معناى شدت کساد بودن چیزى است و چون شدت کسادى باعث فساد مىشود چنان که در ضرب المثل عرب آمده «کسد حتّى فسد» این کلمه به معنى فساد و سپس هلاکت اطلاق شده است.
5) بحار الانوار، جلد 72، صفحه 196.