جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 139(1)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

و من کلام له علیه السّلام

فی وقت الشورى‏

از سخنان امام علیه السّلام که به هنگام تشکیل شوراى شش نفرى براى انتخاب خلیفه پس از عمر، ایراد فرمود.

خطبه در یک گناه‏

مى‏دانیم هنگامى که «عمر» خود را در آستانه مرگ دید براى تعیین خلیفه بعدى اقدام به تشکیل شوراى شش نفره‏اى کرد که یکى از آنها على علیه السّلام و دیگرى «عثمان» بود. چینش افراد شورا بسیار حساب شده و کاملا سیاسى بود و از همان آغاز پیدا بود که هدف، کنار گذاشتن على علیه السّلام و روى کار آوردن عثمان نه به عنوان نصب خلیفه پیشین، بلکه به عنوان منتخب شوراى بزرگان اسلام‏

بود که شرح آن در تفسیر خطبه سوّم خطبه شقشقیه گذشت(2)

على علیه السّلام که از حوادث پشت برده شورى کاملا با خبر بود، براى اتمام حجت خطبه‏اى خواند و به شوراییان هشدار داد که بخش کوتاهى از آن را مرحوم «سیّد رضى» در این جا آورده است.

لن یسرع أحد قبلی إلى دعوة حقّ، و صلة رحم، و عائدة کرم. فاسمعوا قولی، وعوا منطقی؛ عسى أن تروا هذا الأمر من بعد هذا الیوم تنتضى فیه السّیوف، و تخان فیه العهود، حتّى یکون بعضکم أئمّة لأهل الضّلالة، و شیعة لأهل الجهالة.

ترجمه‏

هیچ کس زودتر از من دعوت حق را اجابت نکرد، و به سوى صله رحم و احسان و بخشش همچون من نشتافت. بنابر این سخنم را بشنوید، و گفته‏هایم را حفظ کنید. ممکن است بعد از امروز در مورد این امر (خلافت) با چشم خود، شمشیرهایى را ببینید که از نیام در آمده و به پیمانها خیانت شده! (و بیعت‏ها نقض گردیده) تا آن جا که بعضى از شما پیشوایان اهل ضلالت و (بعضى دیگر) پیروان اهل جهالت خواهید بود.

شرح و تفسیر

هشدار نسبت به حوادث آینده‏

این سخن امام علیه السّلام در واقع از سه قسمت تشکیل شده است: نخست اشاره به چند فضیلت از فضایل خود مى‏فرماید، نه براى خود ستایى بلکه تا زمینه را براى پذیرش آنان آماده سازد پس از آن از آنان مى‏خواهد که به منطقش گوش فرا دهند، و اندرزهایش را بپذیرند، که خیر و صلاح و سعادت آنها در آن است، و در قسمت سوّم به حوادث دردناکى که در صورت عدم پذیرش اندرزهایش در جامعه اسلامى روى مى‏دهد، اشاره مى‏فرماید و به آنها هشدار مى‏دهد.

در قسمت اوّل مى‏فرماید: «هیچ کس زودتر از من دعوت حق را اجابت نکرد و به سوى صله رحم و احسان و بخشش همچون من نشتافت» (لن یسرع أحد قبلی إلى دعوة حقّ، و صلة رحم، و عائدة کرم).

در این سه فضیلت بزرگ، ابتدا اشاره به پذیرش اسلام مى‏فرماید: که على علیه السّلام نخستین کسى بود که اسلام را پذیرفت، و طبیعى است چنین کسى از همه با هوش‏تر و نسبت به اسلام دلسوزتر است، و دیگر این که او در صله رحم نیز پیشگام بود، چرا که از آغاز دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تا پایان عمرش همواره در کنار او قرار داشت، و در حوادث سخت همچون لیلة المبیت و جنگ احد و مانند آن خود را سپر بلا براى حفظ جان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نمود. و در احسان و بخشش نیز از همه پیشگام‏تر بودم، تا آن جا که خداوند آیاتى در قرآن در مورد بخشیدن خاتم، در حال رکوع(3)، و یا بخشیدن غذاى خود به مسکین و یتیم و اسیر(4)، و یا بخشیدن درهمى پنهان و درهمى آشکار، درهمى در شب و درهمى در روز(5)، نازل فرمود.

سپس با توجه به اعترافى که همگان نسبت به او در این امور داشتند، مى‏فرماید: «اکنون که چنین است، سخنم را بشنوید و گفته‏هایم را حفظ و نگهدارى کنید». (فاسمعوا قولی، و عوا منطقی).

در انتخاب عثمان عجله نکنید، این کار خطرناکى است که عواقب شومى دارد و براى مسلمین بسیار گران تمام مى‏شود.

در ادامه این سخن به شرح آینده تاریک این انتخاب پرداخته، مى‏افزاید:

«ممکن است بعد از امروز، در مورد این امر (خلافت) با چشم خود شمشیرهایى را ببینید که، از نیام به در آمده و به پیمان‏ها خیانت شده! (و بیعت‏ها نقض گردیده است) تا آن جا که بعضى از شما پیشوایان اهل ضلالت، و (بعضى دیگر) پیروان اهل جهالت خواهید بود». (عسى أن تروا هذا الأمر من بعد هذا الیوم تنتضى(6) فیه السّیوف، و تخان فیه العهود، حتّى یکون بعضکم أئمّة لأهل الضّلالة، و شیعة لأهل الجهالة).

در این که، این پیشگویى اشاره به حوادث قتل عثمان و کشیده شدن شمشیرها و شکستن بیعت‏ها از سوى کسانى همچون طلحه و زبیر، و مانند آنها است، یا اشاره به شورش ناکثین و قاسطین و مارقین (آتش افروزان جنگ جمل و صفّین و نهروان) مى‏باشد، در میان مفسّران نهج البلاغه گفتگوست.

ولى با توجه به ظروفى که این خطبه در آن ایراد شده، (هنگام شورا براى انتخاب خلیفه سوّم) به نظر مى‏رسد که تفسیر اوّل قویتر است، و همان گونه که امام علیه السّلام پیش بینى کرده بود با روى کار آمدن عثمان، حیف و میل در بیت المال آغاز شد، و بستگان و اطرافیان او مقامهاى حسّاس کشور اسلامى را در اختیار گرفتند، و خود را روى بیت المال افکندند و هر کارى خواستند با بیت المال مسلمین انجام دادند، و این امر خشم مسلمین را برانگیخت و بر ضد او قیام کردند، گروهى همچون طلحه و زبیر، سردمدار این قیام بودند، و گروهى هم به دنبال آنها افتادند و شد آنچه نمى‏بایست بشود، در حالى که اگر تعصّبهاى خویشاوندى و ملاحظات شخصى بر آن شوراى آن چنانى حاکم نمى‏شد، و

خلافت را به دست اهلش مى‏سپردند، نه آن حوادث به وجود مى‏آمد، و نه حوادث نامطلوب بعد از آن، چرا که ریشه‏هاى فتنه ناکثین و قاسطین و مارقین را نیز باید در حوادث عصر عثمان جستجو کرد.

نکته

ریشه اصلى فساد

در جلد اوّل این کتاب در شرح خطبه سوّم (خطبه شقشقیه) داستان شوراى شش نفره عمر را که منتهى به انتخاب عثمان براى خلافت گردید و در واقع توطئه‏اى بر ضد خلافت على علیه السّلام بود آوردیم و بخشى از گفتنى‏ها به استناد تواریخ معتبر در این زمینه بیان شد. آنچه مناسب است در این جا بر آن بیفزاییم این است که اگر درست در ترکیب این شوراى شش نفرى و پیامدهاى بسیار منفى آن بیندیشیم خواهیم دید که بیشترین مشکلات مسلمین از این شورا برخاست.

حکومت عثمان و سیطره امیه و بنى مروان بر پستهاى حساس کشور اسلامى و بیت المال و حکومت معاویه و جنگ‏هاى جمل و صفّین و نهروان و پس از آن، حکومت یزید و امثال عبد الملک همه از این پدیده شوم نشأت گرفت.

جالب این که ابن ابى الحدید مى‏گوید: متأسفانه این شورا سبب هر فتنه‏اى بود که در آن زمان واقع شد و یا تا دامنه قیامت در جهان اسلام روى مى‏دهد «انّ ذلک کان سبب کلّ فتنة وقعت و تقع إلى أن تنقضی الدّنیا»(7)

این شورا بود که سرانجام ارزش‏هاى اسلامى را کم رنگ و بى‏رنگ ساخت و

ارزشهاى جاهلى و معیارهاى مادى و دنیوى را بر جامعه اسلامى حاکم کرد و زبان حق‏گویان را برید، ابوذرها به تبعید کشیده شدند و افراد با شخصیتى همچون عمّار یاسر هنگامى که به نتیجه شورا اعتراض کردند مورد خشم و غضب واقع شدند و هیچ کس به سخنان آنها اعتنا نکرد(8)

خود کامگان بر مرکب غرور و نخوت سوار شدند و جامعه اسلامى را غرق فساد کردند، فساد در حکومت و فساد در ایمان و اخلاق و اگر تعصب‏هاى فرقه‏اى اجازه مى‏داد تحلیل دقیقى روى پیامدهاى این شورا شود معلوم مى‏شد چقدر مسلمین از ناحیه این شورا خسارت دیدند.


1) «سند خطبه» «طبرى» در کتاب تاریخ خود در شرح حوادث سال 23 هجرى (سال کشته شدن عمر) این خطبه را نقل کرده است و «ابن ابى الحدید» نیز مى‏گوید: این بخشى از خطبه‏اى است که امام علیه السّلام آن را براى اهل شورى بعد از وفات عمر ایراد کرد.در کلمات قصار شماره 22 (لنا حق …) سخنى آمده که آن هم قسمتى از این خطبه را تشکیل مى‏دهد (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 313).

2) پیام امام امیر المؤمنین علیه السّلام، جلد 1، صفحه 368.

3) مائده، آیه 55.

4) دهر، آیه 8.

5) بقره، آیه 274.

6) «تنتضى» از مادّه «نضو و نضى» (بر وزن نظم) به معنى کشیدن شمشیر از غلاف است و یا به معنى خارج شدن از خانه و پریدن رنگ و مانند آن آمده است و در خطبه بالا همان معنى اوّل مراد است.

7) شرح ابن ابى الحدید، جلد 11، صفحه 11.

8) .