و من کلام له علیه السّلام
فی امر البیعة
از سخنان امام علیه السّلام است که درباره بیعت فرموده.
خطبه در یک نگاه
امام علیه السّلام در این خطبه به چند نکته اشاره مىفرماید:
نخست این که: بیعت با من یک امر اتفاقى و بدون فکر و اندیشه، از سوى مردم نبوده است، و بنابر این کسى حقّ تخلّف از آن را ندارد چون بیعت عام است.
دیگر مىفرماید: من شما را براى به ثمر رساندن اهداف الهى مىخواهم، ولى شما مرا براى تأمین منافع دنیوى خود مىخواهید.
سوّم این که: از همه مردم مىخواهد او را براى گرفتن حق مظلومان از ظالمان یارى دهند، و تصمیم قاطع خود را بر این امر بیان مىکند.
لم تکن بیعتکم إیّای فلتة، و لیس أمری و أمرکم واحدا. إنّی أریدکم للّه و أنتم تریدوننی لأنفسکم.
أیّها النّاس، أعینونی على أنفسکم، و ایم اللّه لأنصفنّ المظلوم من ظالمه، و لأقودنّ الظّالم بخزامته، حتّى أورده منهل الحقّ و إن کان کارها.
ترجمه
بیعت شما (مردم) با من بىمطالعه و ناگهانى نبود، و وضع من و شما یکسان نیست، من شما را براى خدا مىخواهم و شما مرا براى خویشتن، اى مردم! مرا براى اصلاح خودتان یارى دهید (تا بتوانم عیوب شما را بر طرف سازم) به خدا سوگند! داد مظلوم را از ظالمش مىستانم و افسار ظالم را مىکشم تا او را به آبشخور حق وارد سازم هر چند از این کار ناخشنود باشد!
شرح و تفسیر
داد مظلوم را از ظالم مىستانم
همان گونه که در بالا آمد این سخن- یا به تعبیر دیگر این بخش از خطبه را- امام علیه السّلام زمانى بیان فرمود که، چند نفر از صحابه سرشناس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از بیعت با او کنارهگیرى کرده بودند و امام علیه السّلام با این سخن با آنها اتمام حجّت مىکند مىفرماید: «بیعت شما (توده مردم) با من بى مطالعه و ناگهانى نبود» (لم تکن بیعتکم إیّای فلتة).
بلکه هنگامى که مشکلات ناشى از بیعت با خلفاى پیشین مخصوصا بیعت با خلیفه سوّم و پیامدهاى آن را دیدید، همگى تصمیم گرفتید به سراغ من بیایید
و طرح نوى در مسأله بیعت ریختید، بنابر این با پذیرش اکثریّت قاطع مردم، اقلیت کوچکى حق ندارد از بیعت سر باز زند و بر خلاف مسلمین گام بر دارد.
با توجه به این که «فلته» به معنى کارى است که بىمطالعه و ناگهانى و بدون استحکام صورت گیرد، امام علیه السّلام مىخواهد، اوّلا روشن سازد که بیعت با او کاملا حساب شده و بعد از مشورت مردم و سران قوم با یکدیگر صورت گرفت، و ثانیا تعریضى است به بیعت «ابو بکر» که در یک محیط کاملا بسته با موافقت عدهاى معدود صورت گرفت تا آن جا که «عمر» در سخن معروفش گفت: «إنّ بیعة أبی بکر کانت فلتة، وقى اللّه شرّها؛ بیعت با ابو بکر بىمطالعه بود، خداوند مسلمانان را از پیامدهاى بد آن حفظ کرد»(2)
و در بعضى از روایات در ذیل همین حدیث آمده است: «فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه؛ هر کس به سراغ مثل آن برود او را به قتل برسانید»(3)
در پایان این بحث به هنگام ذکر نکتهها شرح لازم را در این باره خواهیم داد.
به هر حال امام علیه السّلام در ادامه این سخن مىفرماید: «وضع من و شما یکسان نیست، من شما را براى خدا مىخواهم و شما مرا براى خویشتن!» (و لیس أمری و أمرکم واحدا. إنّی أریدکم للّه و أنتم تریدوننی لأنفسکم).
اشاره به این که: من همچون حاکمان دنیاپرست که حکومت و اطاعت مردم را براى جاه و جلال و منافع شخصى و عیش و نوش خود مىخواهند نیستم من مىخواهم به وسیله شما آیین خدا را بر پا سازم و حقوق بندگان را ادا کنم، و رضاى او را از این طریق بدست آورم، ولى شما مرا براى منافع شخصى خود
مىخواهید، براى گرفتن سهم بیشتر از بیت المال، یا رسیدن به پست و مقام، و یا رفاه در زندگى، و با توجه به اختلاف این دو دیدگاه طبیعى است که مسیرها همچون ابزارهاى کار یکسان نیست.
سپس بعد از توبیخ و سرزنش و بیدار ساختن مخاطبین از آنها دعوت مىکند، به اصلاح خویش در سایه برنامههاى امام علیه السّلام بپردازند مىفرماید:
«اى مردم! مرا براى اصلاح خودتان یارى دهید» (أیّها النّاس، أعینونی على أنفسکم).
اشاره به این که: مکتب تربیتى من براى اصلاح همه شما آماده است، از شما مىخواهم، با پذیرش نصایح من،- که برگرفته از منبع وحى، قرآن مجید و تعلیمان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است- در آن شرکت جویید و با من همکارى کنید، چرا که اگر جوششى از درون شما نباشد هیچ برنامهاى مفید نخواهد افتاد.
و در پایان، به نکته بسیار مهمى اشاره کرده و اراده و تصمیم قاطع خود را نسبت به آن روشن مىسازد و آن «بسط عدالت» در سراسر کشور اسلامى و مبارزه با ظالمان بیدادگر است مىفرماید:
«به خدا سوگند داد مظلوم را از ظالمش مىستانم و افسار ظالم را مىکشم تا او را به آبشخور حق وارد سازم هر چند از این کار ناخشنود باشد!» (و ایم اللّه لأنصفنّ المظلوم من ظالمه، و لأقودنّ الظّالم بخزامته(4)، حتّى أورده منهل(5) الحقّ و إن کان کارها).
این تشبیه زیبا که ظالمان را به شتر جموشى همانند مىسازد که، حتى از نوشیدن آب خوددارى مىکند، و صاحبش مىخواهد او را به زور، وارد آبشخورگاه کرده و سیراب نماید، نشان مىدهد که هدف از مبارزه با ظالمان، تنها گرفتن حقّ مظلومان نیست، بلکه این کار به نفع خود آنها نیز مىباشد؛ زیرا هنگامى که ظلم از حد گذشت، شورش و عصیان عمومى همچون آتشى زبانه مىکشد، و تر و خشک را مىسوزاند و اوّلین طعمه این آتش، ظالمان خواهند بود، همان چیزى که در عصر «عثمان» و کمى قبل از حکومت امام علیه السّلام صورت گرفت.
از سوى دیگر، نشان مىدهد که مهمترین هدف اجتماعى امام علیه السّلام، گسترش عدالت و گرفتن حقّ ستمدیدگان بود و این همان داروى حیات بخشى است که غالبا در کام افراد بىخبر، تلخ است.
این همان چیزى است که از مهمترین اهداف بعثت انبیا، طبق گواهى قرآن مجید مىباشد آن جا که مىفرماید: ««لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانى و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند»(6)
1) «سند خطبه» به گفته مرحوم «شیخ مفید» در کتاب «ارشاد» این سخن را امام علیه السّلام هنگامى بیان فرمود که چند نفر از جمله: عبد اللّه بن عمر و سعد بن ابى وقاص و محمّد بن مسلمه و حسّان بن ثابت و اسامة بن زید- به روایت شعبى- از بیعت با امام علیه السّلام خوددارى کردند، امام علیه السّلام خطبهاى خواند و ضمن بیان حقانیّت بیعتش کلام بالا را ذکر فرمود. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 306) به این ترتیب مرحوم مفید که قبل از سیّد رضى مىزیسته این سخن را در ارشاد خود آورده است به علاوه ابن اثیر در مادّه «فلت» از کتاب نهایه نیز به این سخن اشاره کرده است.
2) صحیح بخارى، جلد 6 صفحه 2505 چاپ دار النشر بیروت- و صحیح ابن حبان، جلد 2، صفحه 148 طبع مؤسسه الرساله.
3) بحار الانوار، جلد 10، صفحه 348 (به نقل از مناقب ابن شهرآشوب).
4) «خزامه» حلقهاى است که در بینى شتر مىکنند و طنابى به آن مىبندند که با کشیدن آن، شتر ناچار مىشود پیروى کند. بعضى گفتهاند اگر جنس آن حلقه از مس باشد به آن «بره» (بر وزن خوره) مىگویند، و اگر از مو باشد «خزامه» نامیده مىشود.
5) «منهل» از مادّه «نهل» (بر وزن جهل) به معنى نوشیدن نخستین گرفته شده و منهل به جایى گفته مىشود که مىتوان از آن جا از آب نهر استفاده کرد (توجه داشته باشید که سطح آب بسیارى از رودخانهها از ساحل پایینتر است و معمولا براى رسیدن آب، بریدگى مخصوص درست مىکنند تا مردم و حیوانات به راحتى به آب برسند آن مسیر را «شریعه» و نقطه آخر آن را «منهل» مىگویند).
6) حدید، آیه 25.