و من کلام له علیه السّلام
فی الصالحین من أصحابه
از سخنان امام علیه السّلام است که درباره یاران صالح خود مىگوید:
خطبه در یک نگاه
همان گونه در سند این خطبه ذکر شده، بعضى از شارحان نهج البلاغه گفتهاند که امام علیه السّلام این سخن را بعد از پایان جنگ جمل فرمود در این میدان یاران امام یکدست و یکپارچه مطیع فرمان امام بودند و پیروزى چشمگیرى به سرعت نصیبشان شد و با شجاعت و فداکارى و همدلى و وحدت صفوف دشمن را در هم شکستند و آتش فتنه را خاموش ساختند.
امام علیه السّلام در این عبارات کوتاه با تعبیرات رسا از آنها قدردانى کرده و آنها را
ستایش مىکند و در ضمن به ادامه این خط در آینده توصیه مىنماید و در پایان آن به مقام ولایت خویش اشارهاى کوتاه و گویایى دارد.
بخش اوّل
أنتم الأنصار على الحقّ، و الإخوان فی الدّین، و الجنن یوم البأس، و البطانة دون النّاس. بکم أضرب المدبر، و أرجو طاعة المقبل. فأعینونی بمناصحة خلیّة من الغشّ، سلیمة من الرّیب؛ فو اللّه إنّی لأولى النّاس بالنّاس!
ترجمه
شما یاوران حق، برادران دینى، سپرهاى روز جنگ، و رازداران در برابر مردم، هستید، با کمک شما کسانى را که به حق پشت مىکنند مىزنم، و با یارى شما به اطاعت روى آورندگان به حق، امیدوارم، حال که چنین است، مرا با خیرخواهى خالى از هر گونه خیانت و سالم از هر گونه شک و تردید، یارى کنید، به خدا سوگند! من نسبت به مردم از خودشان سزاوارترم! (چرا که آگاهتر و دلسوزترم).
شرح و تفسیر
یاران وفادار
در بسیارى از خطبههاى «نهج البلاغه» نکوهش شدیدى نسبت به گروهى از یاران امام مخصوصا بعد از جنگ «صفین» و سستىها و پراکندگىها و بىوفایىهایى که در آن میدان نشان دادند، دیده مىشود.
ولى، در این خطبه، که بعد از جنگ «جمل» ایراد شده، امام علیه السّلام مدح و ستایش بلیغى از یاران شایسته خود دارد، و این به خوبى نشان مىدهد که
امام علیه السّلام همواره نیکان را تشویق و ترغیب مىکرد، و بدان را سرزنش، تا گروه اوّل نسبت به کار خود، دلگرمتر شوند و گروه دوّم، به اصلاح خویش پردازند.
امام علیه السّلام در این سخن، یاران صالح خود را نخست با چهار جمله، مخاطب ساخته مىفرماید: «شما یاوران حق، و برادران دینى، و سپرهاى روز جنگ، و رازداران در برابر مردم هستید» (أنتم الأنصار على الحقّ، و الإخوان فی الدّین، و الجنن(2) یوم البأس، و البطانة(3) دون النّاس).
شما برادر دینى من هستید و در عمل نشان دادید که در یارى حق کوتاهى نمىکنید، در برابر دشمنان همچون سپرى محکم و قوى مىایستید، و در حفظ اسرار و مشورتها، در زمینه جنگ و صلح، افرادى مطمئن مىباشید.
آن گاه مىافزاید: «با کمک شما کسانى را که به حق پشت مىکنند، مىکوبم و با یارى شما به اطاعت روى آورندگان به حق، امیدوارم» (بکم أضرب المدبر، و أرجو طاعة المقبل)، اشاره به این که: مردم دو گروهند: گروهى به حق پشت کردهاند و به دشمنى با آن برخاستهاند، و چارهاى جز مبارزه با آنها نیست، شما یاوران من در این مبارزه سرنوشتساز هستید.
گروه دیگرى به حق روى مىآورند، امّا آگاهى و اطاعت کافى ندارند من با کمک شما، آنها را تربیت مىکنم، تا مطیع فرمانهاى الهى شوند، خلاصه این که: هم در مبارزه با دشمن و هم در کارهاى فرهنگى با دوست، شما یاران با وفاى من هستید سپس، امام علیه السّلام این گروه از یاران با وفایش را با دو جمله پر معنى نصیحت مىکند، و مىفرماید: «حال که چنین است، مرا با خیرخواهى خالى از هر گونه خیانت، و سالم از هر گونه شک و تردید، یارى کنید» (فأعینونی
بمناصحة خلیّة من الغشّ، سلیمة من الرّیب).
این سخن، اشاره به نکته مهمى دارد و آن این که اطرافیان و مشاوران امرا و حاکمان، در بسیارى از موارد منافع خویش، یا قوم و جمعیّت مورد علاقه خود را در نظر مىگیرند و آن را در لباس خیرخواهى، به حاکمان ارائه مىدهند و گاه پیشنهادهایى را مطرح مىکنند که خودشان آن را درست باور نکردهاند، و همین امر سبب شکست برنامهها مىشود، امام علیه السّلام در این جملهها تأکید مىکند که نصایح و پیشنهادها و طرحهاى خود را از این امور، پیراسته کنید و جز خیر و صلاح آیین حق و بندگان خدا را در نظر نگیرید.
و سرانجام با این جمله، سخن خود را به پایان مىبرد، مىفرماید: «به خدا سوگند! من نسبت به مردم، از خودشان سزاوارترم! (چرا که آگاهتر و دلسوزترم)» (فو اللّه إنّی لأولى النّاس بالنّاس).
این جمله، ممکن است دلیلى بر جملههاى سابق باشد یعنى اگر من از شما انتظار هر گونه یارى و کمک دارم به خاطر آن است که به فرمان خدا به عنوان ولىّ مردم برگزیده شدهام حتّى به آنها از خودشان سزاوارترم، و شما نیز باید خشنود و راضى باشید که در اطاعت و خدمت چنین پیشوایى گام برمىدارید.
—
نکته
اینها در خور ستایشند!
امام علیه السّلام در این سخن مدح و ثناى بلیغى درباره یارانش بعد از جنگ «جمل» نموده است که با اتّحاد صفوف و ایمان و استقامت، دشمن را در مدت کوتاهى درهم شکستند و آتش فتنه را در آن منطقه حساس اسلامى (بصره) خاموش ساختند.
ولى در خطبههاى متعدّدى گروه دیگرى از یارانش را زیر ضربات سرزنش و ملامت قرار مىدهد و این بعد از جنگ «صفّین» بود که اختلاف کلمه، و نافرمانى و ضعف و سستى در عقیده و اراده، سبب شکست گردید، آن هم در آخرین لحظاتى که نزدیک بود پیروزى به ثمر رسد.
آن تشویق و این سرزنش نشان مىدهد که همه اینها روى حساب بوده است، نه تناقضى در میان بوده و نه سخنى بر خلاف حکمت و مصلحت گفته شده است، امّا آنها که از شأن ورود این سخنان آگاه نیستند ممکن است گرفتار اشتباه شوند.
نکته دیگر این که: در این سخن کوتاه، امام علیه السّلام وظیفه مردم را در مقابل حکومت، مشخص ساخته است. از یکسو باید براى جذب مشتاقان و طرد کینهتوزان به امام و رهبر، کمک کنند و از سوى دیگر همه کارهاى سیاسى و اجتماعى و نظامى را مورد دقّت قرار دهند و هر پیشنهاد مفید و انتقاد سازندهاى دارند بیان کنند.
و در آخرین جمله این خطبه به نکته مهمى اشاره مىکند و آن مسأله ولایت الهیه است.
همان چیزى که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در خطبه «غدیر» بیان فرمود گفت: «الست أولى بکم من أنفسکم؟؛ آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» مردم گفتند: آرى تو سزاوارترى!
سپس فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه؛ هر کس من مولاى اویم، على مولاى اوست» و به این وسیله بهانه تمام بهانهجویان را قطع فرمود، تا هیچ کس نگوید که مولا در این جا به معناى دوست است.
جالب این که: «علامه امینى»- رضوان اللّه علیه- جمله الست أولى بکم
من أنفسکم را از 64 (شصت و چهار) محدّث و مورخ اسلامى نقل کرده است، که نشان مىدهد این جمله قولى است که جملگى برآنانند(4)
امام علیه السّلام نیز در خطبه بالا همین نکته را یادآورى کرده و قسم یاد مىکند (و اللّه إنّی لأولى النّاس بالنّاس).
روشن است که منظور از این جمله، این است که فرمان امام معصوم، همانند فرمان خدا بر همه خواستههاى مردم مقدّم است، هر چند فرمان او جز در طریق مصالح جامعه نیست.
1) سند خطبه:از کسانى که این خطبه را در کتب خود نقل آوردهاند «طبرى» مورخ معروف در کتاب «تاریخ الامم و الملوک» و «ابن قتیبه دینورى» در کتاب «الامامة و السیاسة» مىباشد «ابن ابى الحدید» در شرح این خطبه مىگوید: «این سخن را على علیه السّلام در پایان جنگ «جمل» فرموده و «مدائنى» و «واقدى» آن را در کتاب خود آوردهاند. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 261).
2) «جنن» جمع «جنه» (بر وزن قوه) به معناى سپر است.
3) «بطانه» از مادّه «بطن» به معناى شخص رازدار و صاحب سر است.
4) الغدیر، جلد 1، صفحه 371.