جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 117(1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

و من کلام له علیه السّلام

یوبّخ البخلاء بالمال و النفس‏

از سخنان امام علیه السّلام است که در آن بخیلان را سرزنش مى‏کند.

خطبه در یک نگاه‏

این خطبه کوتاه، ظاهرا بخشى از خطبه مفصّل و طولانى‏ترى بوده است که مرحوم «سیّد رضى» آن را جدا کرده، به همین دلیل نه شأن ورود آن روشن است و نه پیوندهایى که با بخشهاى نخستین و آخرین خطبه داشته است، در عین حال مفاهیمى تکان دهنده و عبرت‏آموز دارد.

از بعضى از منابع(2)، چنین استفاده مى‏شود که امام علیه السّلام این جمله‏ها را در ضمن خطبه‏اى در پایان جنگ «صفّین» بیان فرموده و تناسب قابل‏

ملاحظه‏اى هم با چنین حال و هوایى دارد.

به هر حال امام علیه السّلام در این خطبه، مخاطبین خود را که در بذل مال و جان در راه خدا کوتاهى مى‏کردند شدیدا سرزنش مى‏کند و به آنها مى‏فرماید: به تاریخ گذشتگان بنگرید و از زندگى آنها عبرت بگیرید که چگونه همه چیز را گذاشتند و گذشتند.

فلا أموال بذلتموها للّذی رزقها، و لا أنفس خاطرتم بها للّذی خلقها تکرمون باللّه على عباده، و لا تکرمون اللّه فی عباده! فاعتبروا بنزولکم منازل من کان قبلکم، و انقطاعکم عن أوصل إخوانکم!

ترجمه‏

نه اموال خود را در راه آن کس که به شما داده، بذل کردید، و نه جانها را در راه کسى که آنها را آفریده به خطر افکندید، انتظار دارید، مردم به خاطر خدا شما را گرامى دارند، در حالى که خودتان خدا را در مورد بندگانش گرامى نمى‏دارید (و به آنها کمک نمى‏کنید) از قرار گرفتن در منازل پیشینیان عبرت گیرید (زیرا همین حکم درباره شما نیز خواهد شد) و نیز از جدا شدن از نزدیک‏ترین برادرانتان پند بیاموزید (چرا که با چشم خود دیدید گروهى از این عزیزان پیش از شما رفتند، شما هم به دنبال آنها خواهید رفت).

شرح و تفسیر

بیندیشید و عبرت بگیرید!

در نخستین جمله‏هاى این خطبه امام علیه السّلام گروهى از یاران خود را مخاطب ساخته و با لحنى عتاب‏آمیز و سرزنش خیز، مى‏فرماید: «نه اموال خود را در راه آن کس که به شما داده، بذل کردید و نه جانها را در راه کسى که آنها را آفریده، به خطر افکندید» (فلا أموال بذلتموها للّذی رزقها، و لا أنفس خاطرتم بها للّذی خلقها).

در حقیقت مالک اصلى این اموال خداست و آفریننده جانها اوست، چند

روزى هر دو را به عنوان امانت به شما سپرده‏اند، ولى شما چنان سخت به آن چسبیده‏اید که گویى خالق و مالک اصلى، شما هستید و این دلیل بر نهایت بى‏خبرى از واقعیتهاست.

تعبیرات فوق، تناسب زیادى با ایراد این سخنان بعد از جنگ «صفّین» دارد که گروهى از مردم تحت ولایت، آن حضرت، نه حاضر بودند جان خود را براى دفاع از حق به خطر بیفکنند و نه چیزى از اموال خود براى تجهیز لشکر اسلام مى‏پرداختند.

و در ادامه این سخن مى‏افزاید: «انتظار دارید مردم به خاطر خدا، شما را گرامى دارند، در حالى که خودتان، خدا را در مورد بندگانش، گرامى نمى‏دارید!» (و به آنها کمک مالى و جانى نمى‏کنید) (تکرمون(3) باللّه على عباده، و لا تکرمون اللّه فی عباده).

این دوگانگى در قضاوت، راستى عجیب است که انسان انتظار داشته باشد مردم او را گرامى دارند، چون بنده‏اى از بندگان خداست، ولى خودش هیچ یک از بندگان خدا را گرامى ندارد، و براى کوتاه کردن دست ظالمان از گریبان مظلومان نه صرف هزینه‏اى کند و نه جان خود را به مخاطره افکند.

در آخرین جمله، به آنها هشدار مى‏دهد، مى‏فرماید: «از قرار گرفتن در منازل پیشینیان، عبرت گیرید (زیرا همین حکم درباره شما نیز خواهد شد، آنها رفتند، شما هم مى‏روید و دیگران در خانه‏ها و قصرهاى شما جایگزین مى‏شوند) و نیز از جدا شدن از نزدیک‏ترین برادانتان، پند بیاموزید» (چرا که با چشم خود دیدید گروهى از این عزیزان پیش از شما رفتند شما هم به دنبال‏

آنها خواهید رفت) (فاعتبروا بنزولکم منازل من کان قبلکم، و انقطاعکم عن أوصل إخوانکم).

این خود دلیل دیگرى است بر این که، اموال و جانها همه عاریتى است آفریدگار همه آنها خداست و هر چند روزى اموال و مساکن و قدرتها و منصبها را به دست گروهى مى‏سپارد و تاریخ گواه زنده این امر است.

نه ما نخستین کسانى هستیم، که بر صفحه این جهان گام نهاده‏ایم و نه آخرین کسان هستیم، حلقه کوچکى هستیم، از این زنجیر طولانى، که از آغاز خلقت تا پایان جهان کشیده شده است، زهى بى‏خبرى و غفلت که حلقه‏هاى قبل و بعد را نبینیم! و جایگاه خود را در این جهان، تشخیص ندهیم و این دنیا را براى خود جاودانى پنداریم.

کوتاه سخن این که: امام علیه السّلام در این سخن کوتاه، گفتنى‏ها را گفته و خفتگان را بیدار و مستان مال و مقام و جاه و جلال هوشیار ساخته است.


1) سند خطبه:در «مصادر نهج البلاغه» مصدر دیگرى براى این خطبه، غیر از نهج البلاغه نقل نشده، تنها به کلامى از «ابن ابى الحدید» اشاره مى‏کند که در آخر این خطبه، آمده و مى‏گوید: در بعضى از روایات به جاى «اوصل إخوانکم» «اصل إخوانکم» آمده است و از این تعبیر، اجمالا استفاده مى‏شود که احتمالا مدرک دیگرى براى این خطبه نزد «ابن ابن الحدید» وجود داشته است.

2) تمام نهج البلاغه، صفحه 659.

3) «تکرمون» صورت فعل معلوم ثلاثى مجرد، ذکر شده است که به معنى گرامى داشتن مى‏باشد، و در این جا به معنى انتظار گرامى داشتن است.