جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 115(1)

زمان مطالعه: 18 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

فی الاستسقاء

دعایى براى طلب باران‏

خطبه در یک نگاه‏

همان‏گونه که از عنوان این خطبه نمایان است، در واقع دعایى است براى نزول باران، در یکى از خشکسالیهاى دوران زندگى آن حضرت، خطبه‏اى است بسیار پر معنى و پر محتوا با تعبیراتى بسیار زیبا و عمیق، امام علیه السّلام در آغاز

خطبه، مشکلات ناشى از خشکسالى را بیان مى‏کند و ضمن شرح این معنى اشاره به این مى‏فرماید، که بسیارى از این گونه حوادث ناشى از گناهان و اعمال مردم است سپس دست به درگاه خدا بر مى‏دارد و با عبارات مختلف از پیشگاه قادر متعال، تقاضاى نزول باران مى‏کند. عبارات امام علیه السّلام در این زمینه به قدرى دلنشین است که انسان را در یک فضاى روحى مملوّ از معنویّت فرو مى‏برد و چه خوب است از محتواى این خطبه در «نمازهاى باران» استفاده شود.

بخش اوّل‏

اللّهمّ قد انصاحت جبالنا، و اغبرّت أرضنا، و هامت دوابّنا، و تحیّرت فی مرابضها، و عجّت عجیج الثّکالى على أولادها، و ملّت التّردّد فی مراتعها، و الحنین إلى مواردها! اللّهمّ فارحم أنین الآنّة، و حنین الحانّة! اللّهم فارحم حیرتها فی مذاهبها، و أنینها فی موالجها! اللّهمّ خرجنا إلیک حین اعتکرت علینا حدابیر السّنین، و أخلفتنا مخایل الجود؛ فکنت الرّجاء للمبتئس، و البلاغ للملتمس. ندعوک حین قنط الأنام، و منع الغمام، و هلک السّوام، ألّا تؤاخذنا بأعمالنا، و لا تأخذنا بذنوبنا. و انشر علینا رحمتک بالسّحاب المنبعق، و الرّبیع المغدق، و النّبات المونق، سحّا و ابلا، تحیی به ما قد مات، و تردّ به ما قد فات.

ترجمه‏

بارالها! کوههاى ما از بى آبى از هم شکافته، زمین ما پر غبار و خشک و خالى از گیاه شده، چهارپایان ما سخت تشنه گشته و در آغل‏هاى خویش سرگردانند، همچون مادران فرزند مرده، ناله سرداده و از رفت و آمد زیاد به چراگاه‏ها و روى آوردن به آبگاهها (و نیافتن آب و علف) خسته شده‏اند.

بارخدایا! به ناله گوسفندان، و فریاد سوزناک شتران ما، رحم فرما!

بارالها! به سرگردانى آنها در راهها (از شدت گرسنگى و عطش) و ناله‏هاشان در آغل‏ها ترحم فرما!

خداوندا! هنگامى به سوى تو بیرون آمدیم که خشکسالى‏هاى پى در پى بر ما هجوم آورده، و ابرهاى پر باران به ما پشت کرده است.

تو مایه امید هر بیچاره، و حلّال مشکلات هر طلب کننده‏اى، در این هنگام که یأس و نومیدى بر مردم چیره گشته، و ابرها از باریدن بازداشته شده‏اند، و حیوانات بیابان رو به هلاکت مى‏روند، تو را مى‏خوانیم که ما را به اعمالمان مؤاخذه نکنى، و به گناهانمان مگیرى.

(بارالها!) رحمتت را به وسیله ابرهاى پر باران، و بهار پر آب و گیاه، و گیاهان سرسبز و پر طراوت بر ما بگستران؛ بارانى دانه درشت بر ما نازل کن آن چنان که زمینهاى مرده را با آن زنده کنى و آنچه را از دست رفته به ما باز گردانى!

شرح و تفسیر

در این خشکسالى تمام امید ما به توست‏

امام علیه السّلام در آغاز این بخش از خطبه وضع دردناکى را که بر اثر خشکسالى براى مردم پیدا شده، در ضمن عبارات کوتاه و پر معنایى بیان مى‏کند، و در شش جمله نخستین آن چنین عرض مى‏کند: «خداوند! کوههاى ما از بى آبى از هم شکافته، و زمین پر غبار و خشک و خالى از گیاه شده، چهارپایان ما سخت تشنه گشته، و در آغل‏هاى خویش متحیّرند، همچون مادران فرزند مرده، ناله سر داده‏اند، و از رفت و آمد زیاد به چراگاهها و روى آوردن به آبگاهها (و نیافتن آب و علف) خسته شده‏اند» (اللّهمّ قد انصاحت(2) جبالنا، و اغبرّت(3)

أرضنا، و هامت(4) دوابّنا، و تحیّرت فی مرابضها(5)، و عجّت(6) عجیج الثّکالى(7) على أولادها، و ملّت التّردّد فی مراتعها، و الحنین إلى مواردها).

امام علیه السّلام ترسیم دقیقى از خشکسالى شدید آن زمان، با فصیح‏ترین عبارات نموده است و وضع کوهها و زمینها و مراتع و آبگاهها و حیوانات را به روشنى بیان فرموده است.

پس از آن دست به دعا بر مى‏دارد و به این صورت تقاضاى کمک مى‏کند: «بارخدایا! به ناله گوسفندان و فریاد سوزناک شتران رحم فرما!» (اللّهمّ فارحم أنین الآنّة(8)، و حنین الحانّة).

«بارالها! به سرگردانى آنان در راهها (از شدّت گرسنگى و عطش) و ناله‏هاشان در آغلها ترحّم فرما!» (اللّهمّ فارحم حیرتها فی مذاهبها، و أنینها فی موالجها(9)).

«خداوندا! هنگامى به سوى تو برون آمدیم که خشکسالى‏هاى پى در پى بر ما هجوم آورده و ابرهاى پر باران، به ما پشت کرده‏اند» (اللّهمّ خرجنا إلیک‏

حین اعتکرت(10) علینا حدابیر السّنین(11)، و أخلفتنا(12) مخایل(13) الجود(14)).

تعبیرات بسیار حساب شده‏اى که امام علیه السّلام در این دعا بکار برده، از یکسو شدّت سوز آن حضرت و مردم را بیان مى‏کند، و از سوى دیگر ترسیم دقیقى از حادثه را به همراه دارد زیرا «حدابیر» که جمع «حدبار» است در مورد شترى بکار مى‏رود که از شدّت لاغرى (به خاطر گرسنگى یا راه رفتن زیاد) استخوانهاى کوهانش کاملا نمایان گشته، و گوشتها از روى آن برچیده شده است، امام علیه السّلام در این تشبیه زیبا خشکسالى‏هاى پى در پى را به چنین شترى تشبیه فرموده که به یقین منظره آن اسفناک و سوار شدن بر آن بسیار مشکل و طاقت فرساست.

تعبیر به «آنّه» و «حانّه» که هر دو در مورد حیوانى که ناله سر داده است بکار مى‏رود یکى در مورد گوسفندان و دیگرى در مورد شتران اشاره به این است که تمام حیوانات در آن خشکسالى شدید نالان شده بودند.

و با توجّه به این که قسمت عمده سرزمین عراق در میان دو نهر عظیم «دجله» و «فرات» واقع شده که از پر آب‏ترین نهرهاى منطقه‏اند معلوم مى‏شود خشکسالى در آن سالها به قدرى شدید بوده که حتّى مردم عراق را براى نیازهاى ابتدایى حیوانات، سخت در فشار قرار داده بود، (قراین نشان‏

مى‏دهد که امام علیه السّلام این خطبه را بعد از نماز باران در زمانى که در «کوفه» بود ایراد فرموده‏اند).

سپس مى‏افزاید: «(خداوندا!) تو مایه امید هر بیچاره و حلّال مشکلات هر طلب کننده‏اى، در این هنگام که یأس و نومیدى بر مردم چیره گشته، و ابرها از باریدن باز داشته شده‏اند و حیوانات بیابان رو به هلاکت مى‏روند تو را مى‏خوانیم که ما را به اعمالمان مؤاخذه نکنى و به گناهانمان مگیرى!» (فکنت الرّجاء للمبتئس(15)، و البلاغ(16) للملتمس. ندعوک حین قنط الأنام، و منع الغمام، و هلک السّوام(17)، ألّا تؤاخذنا بأعمالنا، و لا تأخذنا بذنوبنا).

این تعبیر به خوبى نشان مى‏دهد که بسیارى از آفات و بلاها و تنگناها به خاطر گناهان مردم است و تا به درگاه خدا نروند توبه و تقاضاى عفو و بخشش نکنند مشکل آنها حل نمى‏شود.

این تعبیر شبیه تعبیرى است که «نوح» پیامبر علیه السّلام به هنگام شکایت بردن به درگاه خدا از قوم خود مى‏گوید: ««فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً»؛ به آنها گفتم: از گناهان خود در پیشگاه خدا استغفار کنید که خدا بسیار آمرزنده است، تا بارانهاى آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد»(18)

در سوره اعراف نیز مى‏خوانیم: ««وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»؛ اگر مردمى که در آبادى‏ها زندگى مى‏کنند ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏کردند برکات فراوانى از آسمان‏

و زمین بر آنها مى‏گشودیم»(19)

سپس امام خواسته اصلى خود را به پیشگاه خدا چنین عرضه مى‏دارد: (بارالها!) رحمتت را به وسیله ابرهاى پر باران و بهار پر آب و گیاه و گیاهان سر سبز و پر طراوت بر ما بگستران، بارانى دانه درشت بر ما نازل کن، آن چنان که زمین‏هاى مرده را با آن زنده کنى و آنچه را از دست رفته به ما بازگردانى» (و انشر علینا رحمتک بالسّحاب المنبعق(20)، و الرّبیع المغدق(21)، و النّبات المونق(22)، سحّا(23) وابلا(24)، تحیی به ما قد مات، و تردّ به ما قد فات).

آنچه در این تعبیرات آمده تمام خواسته‏هاى قحطى زدگان و گرفتار خشکسالى را منعکس مى‏کند، از یک سو تقاضاى ابرهاى پر باران و از سوى دیگر بهارى پر برکت و گیاهانى زیبا و پرطراوت و از سوى سوّم به سراغ نتیجه نهایى مى‏رود؛ بارانى که زمینهاى مرده را زنده کند و آنچه را از دست رفته باز گرداند؛ نه تنها آن سال سال پر برکتى باشد، بلکه سالى جبران کننده نسبت به سالهاى خشکسالى پیشین باشد.

بخش دوّم‏

اللّهمّ سقیا منک محییة مرویة، تامّة عامّة، طیّبة مبارکة، هنیئة مریعة، زاکیا نبتها، ثامرا فرعها، ناضرا و رقها، تنعش بها الضّعیف من عبادک، و تحیی بها المیّت من بلادک!

اللّهمّ سقیا منک تعشب بها نجادنا، و تجری بها و هادنا، و یخصب بها جنابنا، و تقبل بها ثمارنا، و تعیش بها مواشینا، و تندى بها أقاصینا، و تستعین بها ضواحینا؛ من برکاتک الواسعة، و عطایاک الجزیلة، على بریّتک المرملة، و وحشک المهملة. و أنزل علینا سماء مخضلة، مدرارا هاطلة، یدافع الودق منها الودق، و یحفز القطر منها القطر، غیر خلّب برقها، و لا جهام عارضها، و لا قزع ربابها، و لا شفّان ذهابها، حتّى یخصب لإمراعها المجدبون، و یحیا ببرکتها المسنتون، فإنّک (تنزل الغیث من بعد ما قنطوا، و تنشر رحمتک و أنت الولیّ الحمید).

ترجمه‏

بارالها! بارانى حیات بخش، سیراب کننده، کامل، همگانى پاکیزه، پر برکت، گوارا و خرّمى بخش از ناحیه خودت بر ما نازل فرما!، بارانى که گیاهان پر برکت با شاخه‏هایى پر ثمر و برگهایى سر سبز و پر طراوت برویاند، آن گونه که بندگان ضعیفت را با آن توان بخشى و سرزمینهاى مرده را با آن زنده کنى.

خداوندا! بارانى ده! که تپّه‏ها و کوههاى بلند ما را پر گیاه سازد، در دامنه‏ها و دشتها جارى گردد، و به تمامى سرزمین ما نعمت فراوان بخشد، میوه‏ها با آن‏

به ما روى آورد، چهارپایان ما با آن زندگى کنند، سرزمینهاى دورتر از ما نیز از آن بهره‏مند شوند، و روستاهاى ما از آن مدد گیرند (همه اینها را) از برکات وسیع و گسترده و عطایاى فراوان خویش بر بندگان فقیر و حیوانات وحش بیابان عنایت فرما!

(خداوندا!) آسمانى مرطوب و پر باران، بارانى دانه درشت و پى در پى که قطرات آن بر اثر کثرت و شدّت، یکدیگر را به پیش رانند و از خود دور سازند، نه رعد و برق بى‏باران و ابر بى ثمر، و نه ابرهاى کوچک پراکنده و نه دانه‏هاى ریز همراه بادهاى سرد.

(بارانى مرحمت کن که) قحطى زده‏گان به نعمت فراوان رسند و از برکت آن گرفتاران خشکسالى زنده گردند، زیرا تویى که بعد از نومیدى آنها باران را فرو مى‏فرستى و رحمتت را گسترش مى‏دهى و تو سرپرستى هستى شایسته ستایش!

شرح و تفسیر

پروردگارا! بارانى با این ویژگیها بر ما فرست‏

امام علیه السّلام در این بخش از خطبه، خواسته اصلى خودش و همراهانش را که نزول باران پر برکت است بیان کرده و بارانى از خدا مى‏خواهد که براى آن صفات بیست‏گانه‏اى بیان فرموده است که هر یک از این اوصاف، اشاره به نکته دقیقى است و چه جالب و شگفت‏انگیز است که امام علیه السّلام براى باران مطلوب، این همه اوصاف بیان مى‏کند، اوصافى که انسان را در برابر عظمت خالق، خاضع مى‏سازد و به شنوندگان مى‏فهماند که این قطرات باران چه برکات و آثارى مى‏تواند داشته باشد، عرضه مى‏دارد:

«بارالها! بارانى حیات بخش، سیراب کننده، کامل، همگانى، پاکیزه،

پر برکت، گوارا و خرّمى بخش از ناحیه خودت بر ما نازل فرما! بارانى که گیاهانى پر برکت با شاخه‏هاى پر ثمر و برگهاى سر سبز و پر طراوات برویاند، آن گونه که بندگان ضعیفت را با آن توان بخشى و سرزمینهاى مرده را با آن زنده کنى!» (اللّهمّ سقیا منک محییة مرویة، تامّة عامّة، طیّبة مبارکة، هنیئة مریعة(25)، زاکیا نبتها، ثامرا(26) فرعها، ناضرا(27) ورقها، تنعش(28) بها الضّعیف من عبادک، و تحیی بها المیّت من بلادک).

در واقع علیه السّلام امام از پیشگاه حق تقاضاى بارانى مى‏کند که شرائط در آن جمع باشد و موانع از آن دور، زیرا بسیار دیده شده که بارانهاى سیل آسا مى‏بارد ولى همه چیز را ویران مى‏کند، یا در نقطه خاصّى متمرکز مى‏شود و نفع آن عام نیست و یا همراه با سردى شدید هوا و یخبندان مى‏شود که آثار منفى بجا مى‏گذارد و یا موانعى همچون بادهاى گرم، طوفانهاى شدید، آفات گیاهى ملخ و حشرات موذّى و امثال آن، آثار باران را از میان مى‏برد، امام علیه السّلام تمام این جوانب را در نظر مى‏گیرد و جمع همه شرایط و دفع همه موانع را از خدا مى‏طلبد.

و در ادامه این دعا هفت وصف دیگر، بیان مى‏کند که با اوصاف سیزده‏گانه قبل، عدد بیست را کامل مى‏سازد، عرضه مى‏دارد «خداوندا! بارانى ده! که تپّه‏ها و کوههاى بلند ما را پر گیاه سازد و در دامنه‏ها و دشتها جارى گردد، به تمامى سرزمین ما نعمت فراوان بخشد، میوه‏ها با آن به ما روى آورند، چهارپایان‏

ما با آن زندگى کنند و سرزمینهاى دورتر از ما نیز از آن بهره‏مند شوند، و روستاهاى ما از آن مدد گیرند (همه اینها را) از برکات واسع و عطایاى فراوان خویش بر بندگان فقیر و حیوانات وحش بیابان عنایت فرما!» (اللّهمّ سقیا منک تعشب(29) بها نجادنا(30)، و تجری بها و هادنا(31)، و یخصب(32) بها جنابنا(33)، و تقبل بها ثمارنا، و تعیش بها مواشینا، و تندى(34) بها أقاصینا(35)، و تستعین بها ضواحینا(36)؛ من برکاتک الواسعة، و عطایاک الجزیلة، على بریّتک المرملة(37)، و وحشک المهملة).

امام علیه السّلام سعه صدر و وسعت نظر و رحمت عام خود را در این دعا نشان مى‏دهد، چرا که مناطق دور و نزدیک را در نظر گرفته، چهارپایان و حتى حیوانات وحشى بیابان را از نظر دور نمى‏دارد، دعاى او همگان را شامل مى‏شود و تقاضاى او همه را در بر مى‏گیرد و این است معنى لطف و مرحمت عام امام علیه السّلام پیشواى بزرگ اسلام!

سپس امام علیه السّلام در ادامه تقاضاهاى خود در مورد نزول بارانهاى پر برکت چنین عرضه مى‏دارد (خداوندا!) آسمانى مرطوب و پر باران، بارانى دانه درشت و پى در پى که قطراتش (بر اثر کثرت و شدّت) یکدیگر را به پیش رانند، و از خود دور سازند» (و أنزل علینا سماء مخضلة(38)، مدرارا هاطلة(39)، یدافع الودق منها الودق(40)، و یحفز(41) القطر منها القطر).

و در توصیف بیشتر مى‏افزاید: «نه رعد و برق بى‏باران و ابر بى‏ثمر، و نه ابرهاى کوچک پراکنده، و نه دانه‏هاى ریز، همراه بادهاى سرد» (غیر خلّب(42) برقها، و لا جهام(43) عارضها، و لا قزع(44) ربابها(45)، و لا شفّان(46) ذهابها(47)).

«(بارانى مرحمت کن که) قحطى زدگان، به نعمت فراوان رسند و از برکت آن گرفتاران خشکسالى، زنده گردند، زیرا توئى که بعد از نومیدى آنها، باران را فرو مى‏فرستى و رحمتت را گسترش مى‏دهى و تو سرپرستى هستى شایسته ستایش»(48) (حتّى یخصب لإمراعها(49) المجدبون(50)، و یحیا ببرکتها المسنتون(51)، فإنّک تنزل الغیث من بعد ما قنطوا، و تنشر رحمتک و أنت الولیّ الحمید).

امام علیه السّلام در این قسمت از خطبه، اوصاف نه گانه دیگرى، براى بارانهاى مفید و سودمند و پر برکت بیان فرموده که به ضمیمه اوصاف گذشته، بالغ بر 29 وصف مى‏شود، راستى عجیب است تقاضاى باران که معمولا تقاضا کنندگان حدّ اکثر، آن را به یک یا دو وصف توصیف مى‏کنند و عرضه مى‏دارند: «خداوندا! بارانى پر برکت به ما مرحمت کن»، امام علیه السّلام آن را با این همه اوصاف دقیق و ریزه‏کاریهاى لطیف و تعبیراتى شیرین و بسیار متنوّع، به صورت 29 وصف بیان مى‏کند که انسان در آن حیران مى‏ماند.

امام علیه السّلام نهایت فصاحت و بلاغت بى‏نظیر خود را در این خطبه بیان کرده و تقاضاى خویش را در محضر پروردگار، آن چنان شرح داده که مردم را به الطاف الهى آشنا سازد، و به آنها بگوید در مسیر نعمت، موانع زیادى است که اگر لطف خداوند شامل حال آنها نگردد هرگز به کمال مطلوب نمى‏رسند و به یقین‏

چنین بیانى از کسى که «مؤید من عند اللّه» نیست و روح القدس او را یارى نمى‏دهد امکان‏پذیر نمى‏باشد.

تفسیر ما فی هذه الخطبة من الغریب‏

تفسیر و توضیح بعضى از لغات پیچیده این خطبه

در پایان این خطبه چنین مى‏خوانیم:

قال السّید الشّریف رضى اللّه عنه؛ قوله علیه السّلام: (انصاحت جبالنا) أی تشقّقت من المحول، یقال: انصاح الثّوب إذا انشق و یقال أیضا: انصاح النّبت و صاح و صوّح إذا جفّ و یبس کلّه بمعنى و قوله: (و هامت دوابّنا) أی عطشت و الهیام: العطش. و قوله (حدابیر السّنین) جمع حدبار، و هی الناقة الّتی انضاها السّیر، فشبّه بها السنة الّتی فشا فیها الجدب، قال ذو الرّمّة:

حدابیر ما تنفکّ إلّا مناخة

على الخسف أو نرمى بها بلدا فقرا

و قوله: (و لا قزع ربابها)، القزع: القطع الصّغار المتفرّقة من السّحاب.

و قوله: (و لا شفّان ذهابها) فانّ تقدیره: و لا ذات شفّان ذهابها. و الشّفّان: الرّیح الباردة، و الذّهاب الامطار اللّیّنة. فحذف (ذات) لعلم السّامع به.

ترجمه‏

سیّد شریف رضى رحمه اللّه در پایان این خطبه چنین مى‏گوید: جمله امام علیه السّلام «إنصاحت جبالنا» یعنى «کوه‏ها از شدت خشکسالى از هم شکافته است» زیرا تعبیر: «إنصاح الثّوب» زمانى گفته مى‏شود که لباس از هم شکافته شده باشد. «إنصاح النّبت و صاح وصوّح» هنگامى گفته مى‏شود که گیاه خشک گردد و این چند واژه همه به یک معنى است و جمله «و هامت دوابّنا» از ماده‏

«هیام» (بر وزن غلام) به معنى عطش است(52) و «حدابیر السّنین» جمع «حدبار» (بر وزن معیار) به معنى شترى است که بر اثر راه رفتن لاغر و تکیده شده در واقع امام علیه السّلام سال‏هاى قحطى را به چنین شترى تشبیه کرده است. شاعر معروف «ذو الرمة» مى‏گوید: شتران لاغرى که هیچ گاه از هم جدا نمى‏گردند جز در خوابگاه‏هاى خالى از علف یا این که آنها را در سرزمین بى‏آب و علفى قرار دهیم.

و جمله «و لا قزع ربابها» یعنى از قطعات کوچک و پراکنده ابر نباشد (بلکه ابرهایى باشد متراکم و پر باران) و جمله «و لا شفان ذهابها» در تقدیر «و لا ذات شفان ذهابها» است و «شفان» به معنى باد سرد و «ذهاب» به معنى باران‏هاى نرم است و کلمه «ذات» به خاطر روشن بودن براى شنونده، حذف شده است (و معنى جمله در مجموع چنین است: خداوندا باران‏هاى ملایم و آمیخته با بادهاى سرد که آثار آن را ممکن است از بین ببرد براى ما مفرست بلکه بارانى درشت دانه در هوایى ملایم نصیب بفرما).

نکته‏ها

1- نماز باران (صلاة الاستسقاء)

از دستورات جالب در اسلام نماز «استسقاء» است که همه فقهاى اسلام، اعم از شیعه و اهل سنت آن را در کتب فقهى خود آورده‏اند.

طبق آنچه در منابع پیروان اهل بیت علیهم السّلام آمده است یکى از آداب آن، این‏

است که مردم سه روز روزه بگیرند و در روز سوّم در حالى که همه روزه دارند به بیرون شهر مى‏روند و دو رکعت نماز همانند نماز «عید فطر و قربان» به جا مى‏آورند که در رکعت اوّل، پنج قنوت دارد و در رکعت دوّم چهار قنوت و در قنوت‏ها به جاى دعایى که در قنوت نماز «عید» خوانده مى‏شود دعاهایى در زمینه باران و طلب رحمت از پروردگار مى‏خوانند و قبل از هر دعا درود بر محمّد و آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله مى‏فرستند و هنگامى که امام علیه السّلام از نماز فراغت یافت، عباى خود را به امید نزول باران پشت و رو مى‏کند و رو به قبله کرده یکصد بار با صداى بلند تکبیر مى‏گوید (و مردم نیز با او تکبیر مى‏گویند) پس از آن به طرف مردم رو کرده به سوى راست متوجه مى‏شود و صدبار با صداى بلند سبحان اللّه مى‏گوید آن گاه به سمت چپ رو کرده و یک صدبار با صداى بلند لا إله إلا اللّه مى‏گوید، سپس رو به مردم کرده یکصد بار با صداى بلند حمد خدا مى‏گوید و مردم هم چنین مى‏کنند، آن گاه امام دست به سوى آسمان بلند کرده به اتفاق مردم دعا مى‏کند و تضرع و زارى نموده از خدا تقاضاى رحمت مى‏کنند و مردم دعاى امام را آمین مى‏گویند.

در بعضى از روایات آمده است که پیرمردان و پیر زنان و کودکان و حتى حیوانات تشنه و گرسنه را با خود به بیابان آورند و بچه‏ها را از مادران جدا کنند تا گریه آنها دل‏هاى همگان را تکان دهد و توجه آنها به خدا بیشتر شود(53)

و در صورتى که نتوانند تمام این مراسم را انجام دهند از گناهان خویش توبه مى‏کنند و دست به دعا برمى‏دارند و به صورت دسته جمعى دعا مى‏کنند.

این مراسم اثر عجیبى دارد و به راستى حالت تضرع و دعا در همه ایجاد مى‏کند حالتى که انسان‏ها را به ذات بى‏مثال خداوند رحمان و رحیم مرتبط مى‏سازد و سبب نزول رحمت او مى‏شود.

این نماز آثار جنبى خوبى در تربیت نفوس و توبه از گناه و بازگشت به پاکى‏ها و نیکى‏ها دارد که گاه اثر جنبى آن از نزول باران بیشتر و پر برکت‏تر است.

از روایات اسلامى استفاده مى‏شود که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله هنگامى که مردم از خشکسالى شدید به حضرتش شکایت کردند نماز و دعاى باران خواند، و چنان بارانى نازل شد که مردم به زحمت افتادند و خواستار پایان باران شدند(54)

قرائن نشان مى‏دهد که امام امیر المؤمنین علیه السّلام نیز خطبه بالا را بعد از نماز باران خوانده است زیرا در بعضى از روایات که این خطبه را به طور کاملترى نقل مى‏کند جمله: «اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک» آمده است که نشان مى‏دهد حضرت به اتفاق مردم به بیابان رفته‏اند، و این کار معمولا براى خواندن نماز باران است و در بعضى از روایات آمده است که على علیه السّلام در آخر این خطبه گریه کرد و با عباراتى بسیار سوزناک از خداوند متعال تقاضاى باران نمود.

در زمینه نماز استسقا در خطبه 143 نهج البلاغه نیز مطالبى خواهد آمد.

2- گناه و بر چیده شدن برکات‏

درباره فلسفه «آفات و بلاها» بحثهاى زیادى در کتب فلسفى و کلامى و تفسیرى آمده است از قرآن مجید، به خوبى استفاده مى‏شود که همراه ظهور پیامبران الهى خداوند، مشکلاتى براى امّتها فراهم مى‏کرد تا آنها را بیدار کند.

قرآن مجید مى‏فرماید: ««وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»؛ در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر این که اهل آن را به سختى و رنج گرفتار کردیم، شاید به سوى خدا باز گردند و تضرّع کنند»(55)

این تعبیر نشان مى‏دهد که این یک قانون عمومى و همیشگى بوده است و هدف آمادگى براى پذیرش دعوت انبیا بوده است.

حوادث دردناک در طول تاریخ امّتها و هنگام بروز غفلتها از سوى خداوند پیش مى‏آمده، تا پرده‏هاى غفلت را کنار بزند و امتها بیدار شوند.

و گاه این حوادث سخت و دردناک نتیجه گناهان مردم بوده که باز هدف را توبه و انابه و بازگشت به سوى خداوند تشکیل مى‏داده است، آن گونه که در آیه دیگرى از قرآن مى‏خوانیم: ««ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛ فساد در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده‏اند آشکار شده است خدا مى‏خواهد نتیجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند شاید (به سوى حق) بازگردند»(56)

به این ترتیب به خوبى روشن مى‏شود که یکى از طرق تربیت الهى همین حوادث ناگوار طبیعى یا اجتماعى است، مسأله خشکسالى نیز مى‏تواند یکى از آنها بوده باشد، همان گونه که در خطبه بالا به آن اشاره شده است امام علیه السّلام در این خطبه مى‏فرماید: «ندعوک حین قنط الأنام، و منع الغمام، و هلک السّوام، ألّا تؤاخذنا بأعمالنا، و لا تأخذنا بذنوبنا؛ در این هنگام که یأس و نومیدى بر مردم چیره گشته و ابرها از باریدن بازداشته شده‏اند و حیوانات‏

بیابان رو به هلاکت گذارده‏اند تو را مى‏خوانیم که ما را به اعمالمان مؤاخذه مکنى و به گناهانمان مگیرى».

در خطبه 143 همین مطلب، با بیان روشن‏ترى آمده است که به هنگام خشکسالى به مردم هشدار داد که از گناهانشان توبه کنند و از خطا باز ایستند و متذکّر شوند و به سوى خدا باز گردند سپس به آیات سوره «نوح» در این زمینه استدلال فرمود که شرح آن إن شاء اللّه خواهد آمد.

این سخن را با حدیثى از امام صادق علیه السّلام پایان مى‏دهیم (هر چند ناگفته‏ها در این زمینه بسیار است) فرمود: «إذا فشت أربعة ظهرت أربعة إذا فشت الزّنا ظهرت الزّلازل و إذا امسکت الزّکاة هلکت الماشیة و إذا جار الحکام فی القضاء أمسک القطر من السّماء و إذا خفرت الذمّة نضر المشرکون على المسلمین؛ هنگامى که چهار گناه شایع بشود چهار بلا دامنگیر مردم مى‏شود هنگامى که «زنا» شایع شود زلزله‏ها آشکار مى‏گردد و هنگامى که مردم از دادن زکات امساک کنند مرگ و میر در چهارپایان مى‏افتد و هنگامى که حاکمان در قضا ستم کنند آسمان از باریدن باران باز مى‏ایستد و هنگامى که پیمانها شکسته شود مشرکان بر مسلمین پیروز مى‏شوند»(57)

در حدیث معتبر و معروف «ابو ولّاد» نیز مى‏خوانیم: هنگامى که امام صادق علیه السّلام فتواى نادرست «ابو حنیفه» را در بعضى از مسائل قضایى شنید فرمود: «فی مثل هذا القضاء و شبهه تحبس السّماء ماءها و تمنع الأرض برکتها؛ به جهت این گونه قضاوتها و مانند آن آسمان آب خود را حبس مى‏کند و زمین برکت خود را منع مى‏نماید»(58)


1) سند خطبه:از کسانى که این خطبه را قبل از سیّد رضى نقل کرده‏اند مرحوم صدوق در «من لا یحضره الفقیه» است که در آداب نماز باران، آن را با تفاوت فراوانى آورده است و اضافاتى دارد که نشان مى‏دهد سیّد رضى آنچه را در نهج البلاغه آمده، از آن خطبه گزینش کرده است (من لا یحضره الفقیه، جلد 1، صفحه 335) مرحوم شیخ طوسى در تهذیب، جلد 3، صفحه 151 و در «مصباح المتهجد» در آداب نماز استسقا نیز آن را نقل کرده که با نقل سیّد رضى در نهج البلاغه تفاوتهایى دارد و نشان مى‏دهد شیخ مطرح دیگرى در اختیار داشت. از دانشمندان اهل سنت «زمخشرى» در کتاب «ربیع الأبرار» نیز بخشى از این خطبه را آورده و در «نهایه ابن اثیر» نیز در چندین جا به لغات پیچیده این خطبه و تفسیر آن اشاره کرده است (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 256).

2) «انصاحت» از مادّه «صوح» (بر وزن صوم) به معنى شکافتن گرفته شده و گاه گفته‏اند به معنى خشکیدن و شکافتن و متلاشى شدن است که لازم ملزوم همند.

3) «اغبرت» از مادّه «غبار» گرفته شده و در این جا اشاره به خشکسالى است که سبب خشکیدن زمینها و پر غبار شدن مى‏گردد.

4) «هامت» از مادّه «هیم» (بر وزن حیف) به معنى سر گردانى گرفته شده و گاه این تعبیر در مورد انسان یا حیوانى که از شدّت عطش نمى‏داند کجا مى‏رود استعمال مى‏شود.

5) «مرابض» جمع «مربض» به معنى آغل و جایگاه چهارپایان است.

6) «عجّت» از مادّه «عجیج» به معنى فریاد کشیدن گرفته شده است.

7) «ثکالى» جمع «ثکلى» به معنى زن فرزند مرده است.

8) «آنّه» از مادّه «أنین» به معنى ناله سر دادن گرفته شده و معمولا «آنّه» به گوسفندى گفته مى‏شود که ناله مى‏کند و «حانّه» از مادّه «حنین» به شترى اطلاق مى‏شود که ناله سر داده است.

9) «موالج» جمع «مولج» به معنى مدخل چیزى است.

10) «اعتکرت» از مادّه «عکر» (بر وزن مکر) به معنى حمله کردن شدید گرفته شده است.

11) «سنین» اسم جمع است و به معنى سالها مى‏آید ولى معمولا در تعبیراتى مثل جمله بالا به معنى خشکسالى و قحطى است (در قاموس اللغه براى «سنه» دو معنى ذکر کرده: یکى سال و دیگرى قحطى است).

12) «أخلفتنا» از مادّه «خلاف» به معنى تخلّف کردن گرفته شده است.

13) «مخایل» جمع «مخیله» (بر وزن قبیله) به معنى ابرى است که انسان امید باران از آن دارد.

14) «جود» به فتح جیم جمع «جائد» به معنى باران پر پشت و «جود» به ضمّ جیم به معنى بخشش است.

15) «مبتئس» از مادّه «بؤس» (بر وزن قرص) به معنى فقر و شدّت حاجت گرفته شده است.

16) «بلاغ» به معنى کفایت و حلّ مشکل است.

17) «سوام» و «سائمه» به معنى حیوانى است که در بیابان چرا مى‏کند.

18) نوح، آیه 10- 11.

19) اعراف، آیه 96.

20) «منبعق» از مادّه «انبعاق» به معنى انشقاق گرفته شده و از آن جا که به هنگام بارش باران گویى ابرها شکافته مى‏شوند و باران از آنها جارى مى‏شود این واژه در مورد نزول باران به کار مى‏رود.

21) «مغدق» از ریشه «غدق» (بر وزن شفق) به معنى آب فراوان گرفته شده و به صورت کنایه براى سال‏هاى پر نعمت به کار مى‏رود.

22) «مونق» از ریشه «انق» (بر وزن شفق) به معنى خوشحال شدن و اعجاب نسبت به چیزى گرفته شده است.

23) «سحّ» به معنى فرو ریختن آب فراوان و پشت سر هم است.

24) «وابل» به معنى باران شدید و دانه درشت است.

25) «مریع» از مادّه «مرع» (بر وزن فرح) به معنى پر گیاه شدن گرفته شده است.

26) «ثامر» به معنى «ذو ثمر» و داراى میوه مى‏باشد.

27) «ناضر» به معنى «ذو نضره» یعنى داراى خرمى و طراوت است.

28) «تنعش» از مادّه «نعش» (بر وزن فرش) به معنى برانگیختن و بر پا داشتن گرفته شده است.

29) «تعشب» از مادّه «عشب» (بر وزن شرف) به معنى رویش گیاه گرفته شده است.

30) «نجاد» از مادّه «نجود» (بر وزن سجود) به معنى مرتفع شدن است و عرب سرزمین مرتفع را «نجد» مى‏گوید.

31) «و هاد» جمع «و هدة» (بر وزن غفلة) به معنى زمین منخفض و پست است.

32) «یخصب» از ریشه «خصب» (بر وزن فکر) به معنى پر گیاه شدن گرفته شده است.

33) «جناب» به معنى اطراف خانه یا محله یا شهر است.

34) «تندى» از مادّه «نداوة» به معنى رطوبت گرفته شده و معمولا در این گونه موارد کنایه از جود و سخاوت است.

35) «اقاصى» جمع «أقصى» به معنى نقطه دور دست است.

36) «ضواحى» جمع «ضاحیه» به معنى منطقه خارج از شهر است.

37) «مرمله» از مادّه «ارمال» به معنى تمام شدن زاد و توشه و فقیر شدن، گرفته شده است و مرمله به معنى فقیر و ارامل نیز به افراد فقیر گفته مى‏شود.

38) «مخضله» از مادّه «خضل» (بر وزن عمل) به معنى رطوبت گرفته شده است و به عنوان کنایه از سالهاى پر باران و پر برکت بکار مى‏رود.

39) «هاطله» از مادّه «هطل» (بر وزن سطل) به معنى سیلان گرفته شده و در مورد بارانهاى دانه درشت بکار مى‏رود.

40) «ودق» به معنى دانه باران است و گاه به ذرّات بسیار کوچک آب که به صورت غبار هنگام نزول باران در فضا پراکنده مى‏شود نیز گفته شده است و در این جا مناسب معنى اوّل است.

41) «یحفز» از مادّه «حفز» (بر وزن نبض) به معنى پیش راندن به شدّت است.

42) «خلّب» به معنى فریبنده، از مادّه «خلابه» به معنى فریبندگى گرفته شده است و در این جا اشاره به ابرى است که رعد و برق از آن ظاهر مى‏شود ولى نمى‏بارد.

43) «جهام» به ابرى گفته مى‏شود که آبى در آن نیست (ابر پوششى) و در اصل از مادّه «جهامة» به معنى قیافه در هم کشیدن گرفته شده است.

44) «قزع» به هر چیز پراکنده گفته مى‏شود و در این جا منظور ابرهاى پراکنده است.

45) «رباب» به معنى ابر سفید رنگى است (که باران ندارد).

46) «شفّان» به معنى بادهاى سرد یا هواى سرد توأم با رطوبت است (لسان العرب و دهخدا) ریشه اصلى آن «شفون» (بر وزن فنون) به معنى نگاه کردن با گوشه چشم یا نگاه کردن اعتراض آمیز است و اطلاق این واژه بر بادهاى سرد شاید به خاطر آن است که سبب ناراحتى طرف مقابل مى‏شود.

47) «ذهاب» جمع «ذهبه» به معنى باران کم پشت است.

48) اقتباس از آیه شریفه و هو الّذی ینزّل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الولیّ الحمید (شورى، آیه 28).

49) «امراع» به معنى پر برکت بودن است.

50) «مجدب» از مادّه «جدب» به معنى خشک شدن به جهت قطع آب است و به کسى که گرفتار خشکسالى شده است مجدب گفته مى‏شود.

51) «مسنت» به کسى گفته مى‏شود که گرفتار خشکسالى شده است.

52) بعضى از ارباب لغت «هیام» را به معنى بیمارى عطش که به شتر عارض مى‏شود (که گویى بر اثر آن حال جنون به او دست مى‏دهد) تفسیر کرده‏اند. این تعبیر در مورد عشق‏هاى سوزان و عاشق‏هاى بى‏قرار هم به کار مى‏رود.

53) آداب نماز باران در بسیارى از منابع فقهى و حدیثى از جمله «جواهر الکلام» جلد 12، صفحه 127 و «تحریر الوسیله» امام خمینى قدس سرّه جلد اوّل و «وسائل الشیعه» جلد پنجم، صفحه 162 آمده است.

54) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 7، صفحه 272 و بحار الانوار، جلد 88، صفحه 329.

55) اعراف، آیه 94.

56) روم، آیه 41.

57) بحار الانوار، جلد 76، صفحه 21، حدیث 13.

58) وسائل الشیعه، جلد 13، صفحه 256.