و من خطبة له علیه السّلام
ذکر فیها ملک الموت و توفیة النفس و عجز الخلق عن وصف اللّه
امام علیه السّلام در این خطبه پیرامون فرشته مرگ، و قبض روح توسط او، و ناتوانى بندگان از وصف خداوند سخن مىگوید.
خطبه در یک نگاه
این خطبه، که قرائن نشان مىدهد بخشى از خطبه مفصّلترى بوده، در واقع براى بیان این نکته است که: انسانها قادر به درک کنه ذات و صفات خدا نیستند زیرا هنگامى که آنها نتوانند فرشته مرگ و صفات و کارهاى او را دقیقا بشناسند چگونه مىتوان انتظار داشت که ذات و صفات خالق را آن گونه که هست بدانند.
از کتاب «تمام نهج البلاغه» چنین استفاده مىشود که، این خطبه، بخشى از خطبه معروف «اشباح» است که امام علیه السّلام آن را در باره عجز انسان از درک کنه صفات الهى ایراد فرموده است و به یقین تعبیرات این خطبه، با تعبیرات خطبه اشباح متناسب است و هر گاه هر دو خطبه در کنار هم قرار گیرند، انسان مىتواند باور کند که امکان دارد خطبه مورد بحث، بخشى از آن باشد(2)
هل تحسّ به إذا دخل منزلا؟ أم هل تراه إذا توفّى أحدا؟ بل کیف یتوفّى الجنین فی بطن أمّه! أیلج علیه من بعض جوارحها أم الرّوح أجابته بإذن ربّها؟ أم هو ساکن معه فی أحشائها؟ کیف یصف إلهه من یعجز عن صفة مخلوق مثله!
ترجمه
آیا هنگامى که (فرشته مرگ) وارد منزلى مىشود، احساس مىکنید؟ و آیا وقتى کسى را قبض روح مىکند وى را مىبینید؟ از آن بالاتر (آیا مىدانید) چگونه (گاهى) جنین را در شکم مادر، قبض روح مىکند؟ آیا وارد شکم مادر از طریق بعضى اعضاء مىشود یا از برون، روح جنین را به سوى خود فرا مىخواند؟ و او به اذن پروردگار اجابت مىکند، یا با او در شکم مادر، همراه است؟! چگونه کسى که از توصیف و تعریف مخلوقى همانند خود، ناتوان است، مىتواند خالق و معبودش را توصیف کند؟!
شرح و تفسیر
سایه فرشته مرگ در همه جا
همان گونه که در بالا آمد این خطبه در واقع بخشى از خطبهاى است که صفات خدا در آن بیان شده و عجز انسانها را از درک کنه ذات و صفات او شرح مىدهد در این بخش از خطبه امام علیه السّلام با ذکر مثالى این واقعیت را مشخص ساخته است و نشان مىدهد که انسان از درک کنه ذات بسیارى از مخلوقات عاجز و ناتوان است بنابر این چگونه مىتواند انتظار داشته باشد کنه ذات و صفات
خالق بىهمتا را درک کند، مىفرماید: «آیا هنگامى که (فرشته مرگ) وارد منزلى مىشود، احساس مىکنید؟ و آیا وقتى کسى را قبض روح مىکند وى را مىبینید؟» (هل تحسّ به إذا دخل منزلا؟ أم هل تراه إذا توفّى أحدا؟).
به یقین روح انسان به وسیله «ملک الموت» (فرشته مرگ) از بدن او جدا مىشود همان گونه که در آیات متعددى از قرآن به آن اشاره شده است در حالى که ما نه از ورود او براى قبض روح و نه از خروج او آگاه مىشویم و نه هنگامى که مشغول قبض روح است او را مىبینیم، با این که او مخلوقى از مخلوقات خداست و فرشتگان امثال او بسیارند و هیچ کدام را نمىبینیم.
سپس در ادامه سخن به سراغ مورد خاصّى از قبض روح مىرود که مسأله بسیار پیچیدهتر است و آن قبض روح جنین در شکم مادر مىباشد مىفرماید: «از آن بالاتر (آیا مىدانید) چگونه جنین را در شکم مادر قبض روح مىکند؟ آیا وارد شکم مادر از طریق بعضى از اعضا مىشود؟ یا از برون، روح جنین را به سوى خود فرا مىخواند؟ و او به اذن پروردگار اجابت مىکند؟ یا با او در شکم مادر، همراه است؟» (بل کیف یتوفّى الجنین فی بطن أمّه! أیلج(3) علیه من بعض جوارحها أم الرّوح أجابته بإذن ربّها؟ أم هو ساکن معه فی أحشائها؟).
بدیهى است پاسخ این سؤالات سهگانه و انتخاب یکى از آنها بر هر دانشمندى سنگینى مىکند و دلیل براى هیچ کدام به طور معیّن در دست نیست بنابر این مسأله قبض روح به وسیله ملک الموت خود، مسأله بسیار پیچیدهاى است که انسان از درک آن عاجز است تا چه رسد به مسأله قبض روح بعضى از جنینها در شکم مادر.
و سرانجام چنین نتیجه مىگیرد: «چگونه کسى که از توصیف و تعریف مخلوقى همانند خود ناتوان است مىتواند خالق و معبودش را توصیف کند؟» (کیف یصف إلهه من یعجز عن صفة مخلوق مثله!).
آرى! در این جهان هزاران هزار، مخلوق، موجود است که انسانها حتى بعد از گسترش جهان علم و دانش از درک آن عاجزند؛ حقیقت روح چیست؟ و رابطه آن با بدن چگونه است؟ چگونه از بدن جدا مىشود؟ و بعد از جدایى به کجا مىرود؟ حقیقت حیات و زندگى چیست؟ چرا دانشمندان تمام ترکیباتى که در یک سلول زنده موجود است به طور مصنوعى در آزمایشگاه جمع مىکنند و شکل مىدهند اما از دمیدن حیات در آن عاجزند؟!
حقیقت زمان و مکان چیست؟ امواج جاذبه چگونه است که شرق و غرب عالم را به هم پیوند مىدهد؟ و صدها سؤال دیگر مانند آن.
هنگامى که ما از توصیف این مخلوقات که با ما جهات مشترک زیادى دارد عاجزیم چگونه انتظار داریم خدایى را که هیچ جهت مشترکى با ما ندارد توصیف کنیم؟! آرى! ما نسبت به وجود او و صفات او علم اجمالى داریم، مىدانیم که هست و فلان صفت را اجمالا دارد ولى از گام نهادن در میدان علم تفصیلى همه عاجزند، حتى پیامبران بزرگ خدا؟
—
نکتهها
1- فرشته مرگ، یا فرشتگان مرگ
آیا ملک الموت یکى است یا گروهى؟ این سؤالى است که بسیارى از خود مىکنند.
در بعضى از آیات قرآن قبض ارواح به خدا نسبت داده شده: ««اللَّهُ یَتَوَفَّى
الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها»؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند»(4) ولى در آیات دیگرى از قرآن این کار به فرشتگان نسبت داده شده؛ گاه به فرشته مرگ و گاه به فرشتگان. در سوره سجده آیه 11 مىفرماید: ««قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ»؛ بگو فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، قبض روح شما مىکند» و در سوره نحل آیه 28 مىفرماید: ««الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ»؛ کسانى که فرشتگان قبض روح آنها را مىکنند».
کسانى که با آیات قرآن و تفسیر آن سر و کار دارند به خوبى مىدانند که هیچ منافاتى بین این آیات سهگانه، نیست براى این که سنّت پروردگار بر این جارى شده که براى اجراى امور در جهان آفرینش مأموریت را به فرشتگان مىدهد و لذا این کار از یکسو فعل خداست چرا که او فرمان داده، و از یکسو فعل فرشتگان، چرا که مباشر عمل آنها هستند، مثلا گفته مىشود «فلان زمامدار مسجد الحرام را در فلان تاریخ بناى جدید نمود» یعنى به مهندسان و معماران و بنا کنندگان، دستور این عمل را داد این، از یکسو.
از سوى دیگر: ملک الموت و فرشته مرگ. معنى جنس دارد و مىدانیم جنس در مفهوم عموم و معنى جمعى نیز بکار مىرود.
بنا بر این قبض کنندگان ارواح گروهى از فرشتگان هستند که به فرمان خدا به این کار دست مىزنند و بزرگ آنها فرشتهاى به نام «عزرائیل» است.
بعضى معتقدند همان دو فرشتهاى که مأمور ثبت اعمال انسان هستند در پایان عمر مأمور قبض روح انسان خواهند شد و شاید تعبیر به ««وُکِّلَ بِکُمْ»» (فرشتهاى که مأمور شماست) اشارهاى به این معنى داشته باشد.
از آن جا که نیکان و پاکان همه چیزشان با بدان و آلودهگان فرق دارد ممکن
است مأموران قبض روح آنها هم مختلف باشند و براى قبض روح انسان بسیار والایى، همچون پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شخص عزرائیل که فرشته بزرگ مرگ است اقدام کند(5)
—
2- چگونگى قبض ارواح
همان گونه که ورود روح در بدن بر ما مبهم است مسأله قبض روح نیز چندان روشن است، همین اندازه مىدانیم که به هنگام قبض روح رابطه روح از جسم بریده مىشود اما چگونه و به چه صورت؟ دقیقا روشن نیست.
آنچه در روایات اسلامى آمده است به نظر مىرسد تشبیهات و اشاراتى باشد و گر نه براى ما زندانیان عالم ماده درک این گونه مسائل که به عالم ماوراء طبیعت ارتباط دارد مشکل است.
آیا فرشته مرگ در جایى قرار گرفته- همان گونه که در بعضى از روایات آمده- و تمام دنیا براى او مانند کف دست است و هر کس فرمان مرگ او صادر شده از میان جمعیّت مىگیرد و قبض روح مىکند، یا این که فرشتگان قبض ارواح در جهان پراکندهاند و به موقع به سراغ شکارهاى خود مىروند؟
در خطبه بالا در خصوص بچّههایى که در دوران جنینى قبض روح مىشوند سه احتمال ذکر شده بود: نخست این که فرشته مرگ وارد شکم مادر مىشود، دیگر این که از بیرون، روح جنین را به سوى خود فرا مىخواند و سوّم این که از آغاز در کنار جنین در شکم مادر ساکن است و این که امام هیچ احتمال را بر دیگرى ترجیح نداده اشاره به این حقیقت است که درک جزئیات این امور براى
ما که در جهان ماده قرار داریم آسان نیست.
بعضى از شارحان نهج البلاغه از میان این سه احتمال، احتمال دوّم را ترجیح دادهاند، شاید به این دلیل که در حدیثى از امام صادق علیه السّلام نقل شده که از «ملک الموت» سؤال کردهاند تو چگونه در یک لحظه قبض ارواحى مىکنى که بعضى در مغرب و بعضى در مشرق هستند در پاسخ گفت من آنها را صدا مىزنم و اجابت دعوت من مىکنند و به سوى من مىآیند. سپس افزود: دنیا در برابر من همچون یک کاسه است که در برابر یکى از شما باشد از هر گوشهاى از آن بخواهد چیزى را برمىگیرد(6)
1) سند خطبه:در «مصادر نهج البلاغه» آمده است که نویسنده کتاب «عیون الحکم و المواعظ» «على بن محمّد لیثى» این خطبه را با کمى تفاوت در کتاب خود آورده و «ابن میثم بحرانى» هنگام شرح این خطبه مىگوید: «این خطبه بخشى از خطبه طولانىترى بوده که امام علیه السّلام در باره توحید و تنزیه خداوند متعال بیان فرموده است» این تعبیر نشان مىدهد که او اصل خطبه را در جاى دیگرى غیر از «نهج البلاغه» مشاهده کرده است (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 244).
2) تمام نهج البلاغه، صفحه 65.
3) «یلج» از مادّه «ولوج» (بر وزن خروج) به معنى ورود و دخول است.
4) زمر، آیه 42.
5) در حدیثى از على علیه السّلام به این معنا اشاره شده است (بحار الأنوار، جلد 6، صفحه 142، حدیث 6).
6) من لا یحضره الفقیه، جلد 1، صفحه 80، حدیث 12.