و من خطبة له علیه السّلام
یقررّ فضیلة الرسول الکریم صلّى اللّه علیه و آله
در این خطبه امام علیه السّلام به فضیلت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله اشاره مىکند.
خطبه در یک نگاه
هدف از بیان این خطبه، ذکر عظمت اسلام از یک سو، و عظمت آورنده آن از سوى دیگر است؛ چرا که در خطبه، وضع مردم قبل و بعد از ظهور اسلام با هم مقایسه شده است و از این مقایسه به خوبى مىتوان فهمید که تا چه حد، کار پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله عظمت دارد که آن جامعه فوق العاده منحطّ جاهلى را به جامعه مترقّى و نوین اسلامى تبدیل کرد.
بعثه و النّاس ضلّال فی حیرة، و حاطبون فی فتنة، قد استهوتهم الأهواء، و استزلّتهم الکبریاء، و استخفّتهم الجاهلیّة الجهلاء؛ حیارى فی زلزال من الأمر، و بلاء من الجهل، فبالغ صلّى اللّه علیه و آله فی النّصیحة، و مضى على الطّریقة، و دعا إلى الحکمة، و الموعظة الحسنة.
ترجمه
(خداوند) او را هنگامى مبعوث کرد که مردم در حیرت و گمراهى، سرگردان بودند و در فتنهها غوطهور؛ هوا و هوسهاى سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبّر و خود بزرگبینى آنها را به پرتگاه افکنده و جاهلیّت شدید آنها را سبک مغز ساخته بود، و در ناپایدارى امور و بلاى جهل، حیران و سرگردان بودند. در این هنگام، پیامبر در نصیحت آنها، نهایت کوشش را به خرج داد (و با سخنان دلنشین و منطقى در آنها نفوذ کرد؛) در راه راست حرکت مىنمود (و مردم را به دنبال خود، به حرکت وامىداشت) و به سوى حکمت و دانش و موعظه نیکو دعوت مىکرد.
شرح و تفسیر
نورى که در تاریکى درخشید
بارها در نهج البلاغه امام علیه السّلام به تشریح وضع زمان جاهلیّت عرب پرداخته و با تعبیراتى روشن، ترسیم زندهاى از آن زمان کرده است؛ تا نسل جدید عصر آن
حضرت- که زمان جاهلیّت را درک نکرده بودند- به عظمت انقلاب اسلامى پى برند و بدانند چه کار بزرگى انجام شده است و نیز از این طریق، به مقام والاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آشناتر شوند؛ چرا که ایجاد چنین تحوّل عظیمى ارادهاى آهنین، استقامتى بىنظیر و تدبیرى بسیار عالى و برنامهاى روشن لازم دارد، که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله واجد همه آنها بود. امام علیه السّلام در این خطبه، ضمن هفت جمله وضع عصر جاهلیّت را کاملا تبیین مىکند.
در نخستین و دومین جمله چنین مىفرماید: «خداوند او را زمانى مبعوث کرد که مردم در حیرت و گمراهى سرگردان بودند و در فتنهها غوطهور». (بعثه و النّاس ضلّال فی حیرة، و حاطبون فی فتنة).
بىشک، ضلالت و گمراهى اگر توأم با سرگردانى نباشد، ممکن است انسان خود را از آن نجات دهد؛ مانند کسى که راه را گم کرده و از قرائن، طریق نجات را به دست مىآورد؛ بدبختى آنجا است که گمراهى با حیرت و سرگردانى همراه باشد و مردم در دوران جاهلیّت چنین بودند.
«حاطب» به کسى گفته مىشود که هیزم جمع آورى کند. مردم عصر جاهلیّت، در عین گرفتارى در میان شعلههاى فتنه، همواره هیزم بر آتش آن مىافزودند و مشکل عظیم آنها همین بود که هیزمآور فتنهها بودند.
در سومین و چهارمین جمله مىافزاید: «هوا و هوسهاى سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبّر و خود برتربینى آنها را به پرتگاه افکنده بود». (قد استهوتهم الأهوآء، و استزلّتهم الکبریاء).
بدیهى است حاکمیّت هوا و هوس، جامعه را به پرتگاه مىکشاند و هنگامى که خود بزرگ بینى به آن افزوده شود، مردم را در پرتگاه ساقط مىکند.
در سه جمله آخر مىفرماید: «جاهلیّت شدید، آنها را سبک مغز ساخته و در
ناپایدارى امور و بلاى جهل حیران و سرگردان بودند». (و استخفّتهم الجاهلیّة الجهلاء؛ حیارى فی زلزال من الأمر، و بلاء من الجهل).
به این ترتیب، ریشه اصلّى بدبختى آنها جهل و گمراهى و هوا پرستى و فتنهگرى و تکّبر بود؛ صفات زشت و ناپسندى که هر یک از آنها در جامعهاى پیدا شود، براى سقوط آن کافى است؛ تا چه رسد که همه آنها یکجا جمع باشد!
از اینجا روشن مىشود که مشکلات عصر جاهلیّت تا چه اندازه زیاد، و پیچیده و نگران کننده بود و نیز روشن مىشود کسى که بر آنها غلبه یافت، به یقین مؤیّد به تأییدات الهى و امدادهاى غیبى بوده است.
در پایان این خطبه، به برنامههاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اشاره کرده و در جملههاى کوتاهى حقّ سخن را ادا مىکند؛ مىفرماید: «در این هنگام، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در نصیحت آنها نهایت کوشش را به خرج داد، (و با سخنان دلنشین و منطقى و حساب شده خود و استمداد از وحى آسمانى، به تدریج در آنها نفوذ کرد!)». (فبالغ صلّى اللّه علیه و آله فی النّصیحة).
«و در راه راست حرکت مىنمود (و مردم را به دنبال خود به حرکت وامىداشت) و به سوى حکمت و دانش و موعظه نیکو دعوت مىکرد». (و مضى على الطّریقة و دعا إلى الحکمة، و الموعظة الحسنة).
در واقع، ابزار پیشرفت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در چهار چیز خلاصه شده: نخست، نصیحت و خیرخواهى، به طورى که مردم باور کرده بودند او براى نجات آنها تلاش مىکند. سپس، اهل عمل بودن که خود بر طریقهاى گام برمىداشت که به آن دعوت کرده بود و سوم، مردمى را که گرفتار جاهلیّت سخت و بلاى نادانى و حیرت و سرگردانى بودند به علم و دانش فرا خواند و سرانجام، به مواعظ حسنه و خطابههاى عاطفى که در اعماق قلب نفوذ مىکرد، دعوت نمود.
جمعى از «شارحان نهج البلاغه» براى دو جمله اخیر، تفسیر دیگرى ذکر کردهاند و
گفتهاند: پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مردم را به وسیله حکمت و موعظه حسنه به سوى خدا دعوت کرد. همان گونه که در آیه شریفه: «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»(2) آمده است.(3)
امّا با توجه به جملههاى قبل، که امام علیه السّلام عامل بدبختى آنها را «جاهلیّت جهلاء» و «بلاء من الجهل» شمرده است، تفسیر اوّل مناسبتر به نظر مىرسد.
به هر حال، آنچه در این خطبه درباره اوضاع ناگوار و شرایط ناهنجار و فجایع و نابسامانىهاى عصر جاهلیّت بیان شده، انسان را به فکر مىاندازد که با مراجعه به تواریخ و روایاتى که شرایط آن زمان را بیان مىکند، اطلاعات مشروحترى در این زمینه پیدا کند و خوشبختانه مدارک کافى براى این معنا وجود دارد و از آنجا که مقایسه آن اوضاع و احوال با شرایطى که بعد از قیام رسول اللّه بوجود آمد یکى از جنبههاى اعجاز آمیز تاریخ اسلام است، بررسى این موضوع براى همه، بخصوص براى نسل جوان اندیشمند ضرورى به نظر مىرسد.
ما در «جلد اوّل» ذیل «خطبه اوّل» و در «جلد دوم» ذیل خطبه «26» و «33»، توضیحات کافى در این زمینه دادهایم و نیاز به تکرار نمىبینیم؛ ولى توصیه مىکنیم که خوانندگان گرامى بار دیگر آنها را از نظر بگذرانند.
1) سند خطبه: در کتاب «مصادر نهج البلاغه» منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه براى این خطبه ذکر نکرده؛ فقط از کلام «ابن ابى الحدید» که براى بعضى از واژههاى این خطبه تعبیرى غیر از آنچه در نهج البلاغه آمده است؛ آورده، چنین استنباط کرده که معلوم مىشود نسخههاى دیگرى از این خطبه نزد «ابن ابى الحدید» بوده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 186).
2) سوره نحل، آیه 125.
3) طبق این تفسیر «إلى» در جمله بالا به معناى «به» مىباشد؛ یا بعد از «إلى» باید چیزى در تقدیر گرفته شود: «إلى ربّه بالحکمة».