جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 95(1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

یقررّ فضیلة الرسول الکریم صلّى اللّه علیه و آله‏

در این خطبه امام علیه السّلام به فضیلت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله اشاره مى‏کند.

خطبه در یک نگاه‏

هدف از بیان این خطبه، ذکر عظمت اسلام از یک سو، و عظمت آورنده آن از سوى دیگر است؛ چرا که در خطبه، وضع مردم قبل و بعد از ظهور اسلام با هم مقایسه شده است و از این مقایسه به خوبى مى‏توان فهمید که تا چه حد، کار پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله عظمت دارد که آن جامعه فوق العاده منحطّ جاهلى را به جامعه مترقّى و نوین اسلامى تبدیل کرد.

بعثه و النّاس ضلّال فی حیرة، و حاطبون فی فتنة، قد استهوتهم الأهواء، و استزلّتهم الکبریاء، و استخفّتهم الجاهلیّة الجهلاء؛ حیارى فی زلزال من الأمر، و بلاء من الجهل، فبالغ صلّى اللّه علیه و آله فی النّصیحة، و مضى على الطّریقة، و دعا إلى الحکمة، و الموعظة الحسنة.

ترجمه‏

(خداوند) او را هنگامى مبعوث کرد که مردم در حیرت و گمراهى، سرگردان بودند و در فتنه‏ها غوطه‏ور؛ هوا و هوسهاى سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبّر و خود بزرگ‏بینى آنها را به پرتگاه افکنده و جاهلیّت شدید آنها را سبک مغز ساخته بود، و در ناپایدارى امور و بلاى جهل، حیران و سرگردان بودند. در این هنگام، پیامبر در نصیحت آنها، نهایت کوشش را به خرج داد (و با سخنان دلنشین و منطقى در آنها نفوذ کرد؛) در راه راست حرکت مى‏نمود (و مردم را به دنبال خود، به حرکت وامى‏داشت) و به سوى حکمت و دانش و موعظه نیکو دعوت مى‏کرد.

شرح و تفسیر

نورى که در تاریکى درخشید

بارها در نهج البلاغه امام علیه السّلام به تشریح وضع زمان جاهلیّت عرب پرداخته و با تعبیراتى روشن، ترسیم زنده‏اى از آن زمان کرده است؛ تا نسل جدید عصر آن‏

حضرت- که زمان جاهلیّت را درک نکرده بودند- به عظمت انقلاب اسلامى پى برند و بدانند چه کار بزرگى انجام شده است و نیز از این طریق، به مقام والاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آشناتر شوند؛ چرا که ایجاد چنین تحوّل عظیمى اراده‏اى آهنین، استقامتى بى‏نظیر و تدبیرى بسیار عالى و برنامه‏اى روشن لازم دارد، که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله واجد همه آنها بود. امام علیه السّلام در این خطبه، ضمن هفت جمله وضع عصر جاهلیّت را کاملا تبیین مى‏کند.

در نخستین و دومین جمله چنین مى‏فرماید: «خداوند او را زمانى مبعوث کرد که مردم در حیرت و گمراهى سرگردان بودند و در فتنه‏ها غوطه‏ور». (بعثه و النّاس ضلّال فی حیرة، و حاطبون فی فتنة).

بى‏شک، ضلالت و گمراهى اگر توأم با سرگردانى نباشد، ممکن است انسان خود را از آن نجات دهد؛ مانند کسى که راه را گم کرده و از قرائن، طریق نجات را به دست مى‏آورد؛ بدبختى آنجا است که گمراهى با حیرت و سرگردانى همراه باشد و مردم در دوران جاهلیّت چنین بودند.

«حاطب» به کسى گفته مى‏شود که هیزم جمع آورى کند. مردم عصر جاهلیّت، در عین گرفتارى در میان شعله‏هاى فتنه، همواره هیزم بر آتش آن مى‏افزودند و مشکل عظیم آنها همین بود که هیزم‏آور فتنه‏ها بودند.

در سومین و چهارمین جمله مى‏افزاید: «هوا و هوس‏هاى سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبّر و خود برتربینى آنها را به پرتگاه افکنده بود». (قد استهوتهم الأهوآء، و استزلّتهم الکبریاء).

بدیهى است حاکمیّت هوا و هوس، جامعه را به پرتگاه مى‏کشاند و هنگامى که خود بزرگ بینى به آن افزوده شود، مردم را در پرتگاه ساقط مى‏کند.

در سه جمله آخر مى‏فرماید: «جاهلیّت شدید، آنها را سبک مغز ساخته و در

ناپایدارى امور و بلاى جهل حیران و سرگردان بودند». (و استخفّتهم الجاهلیّة الجهلاء؛ حیارى فی زلزال من الأمر، و بلاء من الجهل).

به این ترتیب، ریشه اصلّى بدبختى آنها جهل و گمراهى و هوا پرستى و فتنه‏گرى و تکّبر بود؛ صفات زشت و ناپسندى که هر یک از آنها در جامعه‏اى پیدا شود، براى سقوط آن کافى است؛ تا چه رسد که همه آنها یکجا جمع باشد!

از اینجا روشن مى‏شود که مشکلات عصر جاهلیّت تا چه اندازه زیاد، و پیچیده و نگران کننده بود و نیز روشن مى‏شود کسى که بر آنها غلبه یافت، به یقین مؤیّد به تأییدات الهى و امدادهاى غیبى بوده است.

در پایان این خطبه، به برنامه‏هاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اشاره کرده و در جمله‏هاى کوتاهى حقّ سخن را ادا مى‏کند؛ مى‏فرماید: «در این هنگام، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در نصیحت آنها نهایت کوشش را به خرج داد، (و با سخنان دلنشین و منطقى و حساب شده خود و استمداد از وحى آسمانى، به تدریج در آنها نفوذ کرد!)». (فبالغ صلّى اللّه علیه و آله فی النّصیحة).

«و در راه راست حرکت مى‏نمود (و مردم را به دنبال خود به حرکت وامى‏داشت) و به سوى حکمت و دانش و موعظه نیکو دعوت مى‏کرد». (و مضى على الطّریقة و دعا إلى الحکمة، و الموعظة الحسنة).

در واقع، ابزار پیشرفت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در چهار چیز خلاصه شده: نخست، نصیحت و خیرخواهى، به طورى که مردم باور کرده بودند او براى نجات آنها تلاش مى‏کند. سپس، اهل عمل بودن که خود بر طریقه‏اى گام برمى‏داشت که به آن دعوت کرده بود و سوم، مردمى را که گرفتار جاهلیّت سخت و بلاى نادانى و حیرت و سرگردانى بودند به علم و دانش فرا خواند و سرانجام، به مواعظ حسنه و خطابه‏هاى عاطفى که در اعماق قلب نفوذ مى‏کرد، دعوت نمود.

جمعى از «شارحان نهج البلاغه» براى دو جمله اخیر، تفسیر دیگرى ذکر کرده‏اند و

گفته‏اند: پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مردم را به وسیله حکمت و موعظه حسنه به سوى خدا دعوت کرد. همان گونه که در آیه شریفه: «ادْعُ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»(2) آمده است.(3)

امّا با توجه به جمله‏هاى قبل، که امام علیه السّلام عامل بدبختى آنها را «جاهلیّت جهلاء» و «بلاء من الجهل» شمرده است، تفسیر اوّل مناسب‏تر به نظر مى‏رسد.

به هر حال، آنچه در این خطبه درباره اوضاع ناگوار و شرایط ناهنجار و فجایع و نابسامانى‏هاى عصر جاهلیّت بیان شده، انسان را به فکر مى‏اندازد که با مراجعه به تواریخ و روایاتى که شرایط آن زمان را بیان مى‏کند، اطلاعات مشروح‏ترى در این زمینه پیدا کند و خوشبختانه مدارک کافى براى این معنا وجود دارد و از آنجا که مقایسه آن اوضاع و احوال با شرایطى که بعد از قیام رسول اللّه بوجود آمد یکى از جنبه‏هاى اعجاز آمیز تاریخ اسلام است، بررسى این موضوع براى همه، بخصوص براى نسل جوان اندیشمند ضرورى به نظر مى‏رسد.

ما در «جلد اوّل» ذیل «خطبه اوّل» و در «جلد دوم» ذیل خطبه «26» و «33»، توضیحات کافى در این زمینه داده‏ایم و نیاز به تکرار نمى‏بینیم؛ ولى توصیه مى‏کنیم که خوانندگان گرامى بار دیگر آنها را از نظر بگذرانند.


1) سند خطبه: در کتاب «مصادر نهج البلاغه» منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه براى این خطبه ذکر نکرده؛ فقط از کلام «ابن ابى الحدید» که براى بعضى از واژه‏هاى این خطبه تعبیرى غیر از آنچه در نهج البلاغه آمده است؛ آورده، چنین استنباط کرده که معلوم مى‏شود نسخه‏هاى دیگرى از این خطبه نزد «ابن ابى الحدید» بوده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 186).

2) سوره نحل، آیه 125.

3) طبق این تفسیر «إلى» در جمله بالا به معناى «به» مى‏باشد؛ یا بعد از «إلى» باید چیزى در تقدیر گرفته شود: «إلى ربّه بالحکمة».