و من خطبة له علیه السّلام
فى الرسول الأعظم صلّى الله علیه و آله و بلاغ الإمام عنه
این خطبه درباره چگونگى ظهور پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و انجام رسالتهاى او از سوى امام علیه السّلام بعد از آن حضرت، سخن مىگوید.
خطبه در یک نگاه
این خطبه در حقیقت پیرامون «سه» مطلب سخن مىگوید که با یکدیگر مربوط است:
نخست، ترسیمى بسیار جامع و جالبى از وضع عرب جاهلى مقارن ظهور پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرموده و نشان مىدهد که آنها از نظر زندگى مادّى و معنوى در بدترین شرایط بودهاند، چیزى که نام زندگى بر آن نمىتوان گذاشت. بلکه تعبیرات
خطبه نشان مىدهد که جهان بیرون جزیرة العرب نیز، بسیار تاریک و ظلمانى بود.
در بخش دیگرى از این خطبه، به اصحاب و یاران و معاصرین خود هشدار مىدهد که گمان نکنند دوران جاهلیّت سپرى گردیده و در لابهلاى صفحات تاریخ، به فراموشى سپرده شده است و به آنها گوشزد مىکند که از زندگى آنان عبرت بگیرند و از بازگشت به عصر جاهلیّت بر حذر باشند.
در بخش سوم، به این حقیقت اشاره مىکند که من در عصر خود مبارزه تازهاى بر ضدّ افکار جاهلى شروع کردهام و آنچه را پیامبر در زمان خود بیان فرمود، براى شما بیان مىکنم و حجّت را در همه چیز و همه جا بر شما تمام مىنمایم.
در پایان به آنها هشدار مىدهد که مراقب باشید، بلاها و حوادث اسفبار در پیش است! مبادا به آنچه در آن هستید، مغرور شوید و از آینده غافل بمانید.
بخش اوّل
أرسله على حین فترة من الرّسل، و طول هجعة من الأمم، و اعتزام من الفتن، و انتشار من الأمور، و تلظّ [تلظى] من الحروب، و الدّنیا کاسفة النّور، ظاهرة الغرور، على حین اصفرار من ورقها، و إیاس من ثمرها، و اغورار من مائها، قد درست منار الهدى، و ظهرت أعلام الرّدى، فهی متجهّمة لأهلها، عابسة فی وجه طالبها، ثمرها الفتنة، و طعامها الجیفة، و شعارها الخوف، و دثارها السّیف.
ترجمه
خداوند پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را هنگامى فرستاد که مدّتها از بعثت پیامبر پیشین گذشته بود و (لذا) امّتها در خواب عمیقى فرو رفته و فتنهها مردم را هدف گرفته بود، در زمانى که اعمال خلاف در میان مردم منتشر بود و آتش جنگها زبانه مىکشید، دنیا بىنور و پر از مکر و غرور بود، در آن زمان که برگهاى زندگى به زردى گراییده و امید از بارورى درختانش، قطع شده و آبهایش در زمین فرو رفته بود، منارههاى هدایت کهنه و فرسوده، و پرچمهاى ضلالت و هلاکت، آشکار گشته بود، دنیا در برابر اهلش قیافهاى خشن و در مقابل طالبانش چهرهاى عبوس داشت، میوهاى فتنه بود و طعامش مردار، در درون بوحشت و اضطراب، و در برون شمشیر حکومت مىکرد.
شرح و تفسیر
ترسیمى از جهان در آستانه ظهور پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
هدف نهایى امام علیه السّلام از بیان این خطبه، بیدار کردن مردم از خواب غفلت و غرور است. دست آنها را گرفته، به زمان «جاهلیّت» مىبرد و تاریخ گذشته را در نظر آنها مجسّم مىکند که چگونه بودند و چگونه با قیام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله همه چیز دگرگون شد.سپس به آنها هشدار مىدهد که همان شرایط عصر «جاهلیّت» در حال بازگشت است و تأکید مىکند که من نیز همچون پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى از میان بردن افکار و رفتار جاهلى، قیام کردهام، تا پیش از آن که فرصتها از دست برود، بیدار شوید و به صراط مستقیم پروردگار و طریقه نورانى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بازگردید.
در ترسیم اوضاع عصر «جاهلیّت» تعبیراتى کوتاه و بسیار پرمعنا و روشنگر در پانزده جمله (و از یک نظر هجده جمله) بیان فرموده، به گونهاى که هیچ کس نمىتواند ویژگىهاى آن دوران را چنین ترسیم کند. در نخستین وصف مىفرماید:
«خداوند پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را هنگامى فرستاد که مدّتها از بعثت پیامبران پیشین گذشته بود.» أرسله على حین فترة(2) من الرّسل.
این مدّت طبق بعضى از نقلها، «پانصد سال» و طبق بعضى «ششصد سال»، به طول انجامید که پیامبرى از سوى خدا براى مردم جهان مبعوث نشد،(3) (هر چند اوصیاى آنها در میان مردم بودند).
به همین دلیل، خواب مرگبارى مردم جهان را فراگرفته بود، همان گونه که در دومین ویژگى مىفرماید: «و امّتها در خواب عمیقى فرو رفته بودند!» (و طول هجعة(4) من الأمم).
این فاصلهها ممکن است به خاطر این باشد که خداوند بندگان را بیازماید و یا بدین جهت که قدر نعمت وجود پیامبران را بدانند. ولى در هر حال، اثر مستقیم «فترت رسالت» فعّال شدن احزاب شیاطین جنّ و انس است، زیرا هنگامى که میدان را خالى دیدند و مانعى در برابر خود نیافتند، به هجمات سنگین خود بر امّتها و ملّتها مىافزایند.
در سومین ویژگى مىفرماید: «زمانى بود که فتنهها مردم را هدف گرفته بود» (و اعتزام(5) من الفتن).
امام علیه السّلام در اینجا فتنهها را به انسان شرور یا حیوان خطرناکى تشبیه کرده که از روى قصد و عزم به انسانهاى بىدفاع حمله مىکند، که در زمان «فترت رسل» واقعا چنین است.
در چهارمین ویژگى مىفرماید: «در زمانى که اعمال خلاف در میان مردم منتشر بود.» (و انتشار من الأمور)
این احتمال در تفسیر جمله بالا نیز وجود دارد که منظور از «انتشار امور» از هم گسستن کارها و برنامههاى جامعه بشرى باشد و به تعبیر دیگر: ظهور هرج و مرج و بىنظمى و تشتّت و پراکندگى در جوامع انسانى است که از آثار مستقیم فتنهها و آشوبها محسوب مىشود.
در ویژگى پنجم مىافزاید: «در زمانى که آتش جنگها زبانه مىکشید!» (و تلظّ(6) من الحروب).
چه تشبیه جالبى! جنگ را به آتش سوزان تشبیه کرده، آتشى که همه چیز را در کام خود فرو مىبرد و خاکستر مىکند. و گسترش دامنه جنگها را به زبانه کشیدن آتش، تشبیه فرموده است. اگر به تاریخ مراجعه کنیم مىبینیم که در آن زمان صحنه جهان- مخصوصا جزیرة العرب- مبدّل به صحنه جنگ گستردهاى شده بود.جنگهاى ایران و روم و جنگهاى دیگر و مخصوصا جنگهاى کور و بىهدفى که در میان قبایل عرب، هر روز ظاهر مىگشت. به بهانههاى واهى، قبایل متعصّب و جاهل و نیمه وحشى به جان هم مىافتادند و آنقدر مىکشتن، تا خسته شوند.
در ششمین و هفتمین ویژگى مىفرماید: «این در زمانى بود که دنیا بىنور و پر از مکر و فریب و غرور شده بود.» (و الدّنیا کاسفة(7) النّور، ظاهرة الغرور).
در واقع نور جهان بشریّت، همان نور وحى و وجود انبیا است. هنگامى که «فترتى» واقع شود، همه چیز در تاریکى وحشتناکى فرو مىرود و بازار مکر و فریب، پر رونق مىگردد. مذاهب ساختگى رواج مىیابند و دنیاپرستان مکّار، در لباس اصلاح طلبان ظاهر مىشوند و به فریب خلق خدا و بهرهگیرى مادّى از آنان مىپردازند.
در هشتمین ویژگى، امام علیه السّلام جهان انسانیّت را به باغى تشبیه مىکند که در عصر جاهلیّت: «تمام برگهایش به زردى گراییده (و در حال فرو ریختن است) و باغبان از میوههایش مأیوس گشته و آبها در زمین فرو نشسته (و جوىهایش خشکیده) بود».
(على حین اصفرار من ورقها، و إیاس(8) من ثمرها، و اغورار(9) من مائها).
چرا که باغ پر بار جامعه انسانیّت، با گلها و برگهاى پر طراوت اخلاق و فضیلت زینت مىیابد و میوههاى آن عدالت و مروّت و محبّت است و آبى که این درختها را سرسبز و پربار مىسازد، ایمان و تقوا است و در عصر جاهلیّت خبرى از هیچ یک از این امور نبود. حتّى از نظر جهات مادّى، کسب و تجارت و دامدارى و زراعت، بر اثر ناامنى و جنگها، به کلّى ضعیف گشته بود و فقر شدیدى بر تمام مردم جاهلى حاکم بود، به گونهاى که فرزندان دلبندشان را از خوف فقر مىکشتند که قرآن از آن نهى فرمود و گفت: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ»، فرزندان خود را از ترس فقر نکشید.»(10) و این غیر از کشتن دختران به خاطر احساس ننگ بود.
در نهمین و دهمین ویژگى مىفرماید: «(این در حالى بود که) منارههاى هدایت کهنه و فرسوده، و پرچمهاى ضلالت و هلاکت آشکار گشته بود.» (قد درست(11) منار الهدى، و ظهرت أعلام الرّدى).
«منار» در اصل به معناى «محلّ نور» است. در زمانهاى گذشته، برجهاى بلندى بود که بر فراز آن چراغ روشن مىکردند تا هنگام شب، نشانهاى باشد براى شهرها و آبادىها، و افراد از دور و نزدیک آن را ببینند و بیراهه نروند. هنگامى که چنین بنایى کهنه و فرسوده شود، ویران مىگردد و دیگر چراغ هدایتى بالاى آن روشن نمىماند. این تعبیر، کنایه زیبایى است براى کتب آسمانى و دستورالعملهاى پیامبران، که همچون نورافکنهایى فرا راه جامعه انسانیّت بود، ولى در عصر جاهلیّت بر اثر غلبه هوا و هوسها، همه اینها به فراموشى سپرده شده بود و طبیعى
است هنگامى که صحنه خالى شد، پرچمهاى ضلالت و هلاکت که همان سرکردگان کفر و نفاق و فسادند، جاى آنها را مىگیرند.
سپس در یازدهمین ویژگى مىفرماید: «دنیاى آن زمان، در برابر اهلش قیافهاى خشن و در مقابل طالبانش چهرهاى عبوس داشت.» (فهی متجهّمة(12) لأهلها، عابسة(13) فی وجه طالبها).
این تعبیر، کنایهاى از شدّت خشونت و نزاع و درگیرى و تنگى معیشت و سختى زندگى است، چرا که آرامش و آسایش و راحتى در گرو عدالت اجتماعى و محبّت و برادرى و دوستى است، چیزى که در عصر جاهلیّت خبرى از آن نبود.
در دوازدهمین و سیزدهمین ویژگى مىافزاید: «در آن زمان که میوهاش فتنه بود و طعامش مردار.» (ثمرها الفتنة، و طعامها الجیفة(14)).
طبیعى است محیطى که اصولى این چنین بر آن حاکم باشد، ثمرهاى جز فتنه و غذایى جز مردار ندارد، تعبیر به «جیفه» (مردار) مىتواند اشاره به وضع زندگى مادّى عصر جاهلیّت باشد، چرا که «مردار» هم گندیده و بدبو، و هم نفرتانگیز است، به یقین زندگى در چنان محیط متعفّنى نیز نفرتانگیز بود، درآمدهاى آنها غالبا از غارتگرى و دزدى، یا طرق دیگرى بود که عقل سلیم از آن نفرت دارد. اضافه بر اینکه، در جاهلیّت واقعا گوشت مردار را هم مىخوردند که قرآن مجید از آن نهى مىکند و مىفرماید: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ»، مردار و خون و گوشت خنزیر و … بر شما حرام شده است.(15)
به یقین «ثمره» و «طعام» در عبارت بالا جنبه کنایى دارد. اشاره به اینکه غذاى انسان معمولا یا از میوههاست، یا از گوشتها، و در عصر جاهلیّت، چیزى جز فتنه و افکار متعفّن و نفرتانگیز نصیب مردم نمىشد، ثمرات و بهرههاى زندگى مادّى و معنوى آنان، آمیخته با تعفّن و فساد و ننگ بود.
در چهاردهمین و پانزدهمین ویژگى آن عصر، مىفرماید: «در درون وحشت و اضطراب و در برون شمشیر، حکومت مىکرد!» (و شعارها الخوف، و دثارها السّیف).
با توجّه به اینکه «شعار» به معناى «لباس زیرین» و «دثار» به معناى «لباس رویین» است، تعبیر بالا کنایه لطیف و فصیح و بلیغى است از شرایط آن زمان، در ارتباط با حاکمیّت ترس و شمشیر از درون و برون. همه از یکدیگر مىترسیدند، هر قبیلهاى احتمال مىداد که قبیله دیگر، شبانه بر او بتازد و شبیخون زند و اموال او را به غارت برد، بر اثر همین خوف و وحشت، همیشه شمشیرها آماده حرکت بود و در واقع، تمام بدبختىهاى آن عصر را مىتوان در همین دو جمله خلاصه کرد. بدیهى است محیطى که نور هدایت از آن رخت بربندد و پرچمهاى ضلالت در آن برافراشته شود و انسانها از تعلیمات انبیا، دور بمانند نتیجهاى جز این نخواهد داشت که ترس و ناامنى و اضطراب و وحشت بر همه جا حاکم شود.
ترسیم گویایى که امام علیه السّلام ضمن این پانزده ویژگى از عصر جاهلیّت، فرمود، تنها منحصر به جزیره عربستان نبود، بلکه در بسیارى از نقاط دیگر عالم نیز حاکم بود، هر چند در میان قبایل عرب شدیدتر بود.
«گوینده» هر چند قدرت داشته باشد و «نویسنده» هر قدر توانا باشد، نمىتواند درباره فجایع مفاسد آن زمان چیزى بیش از این بگوید و راستى توصیف بالا از عصر «جاهلیّت» در عباراتى بسیار کوتاه و با این جامعیّت، چیزى شبیه اعجاز است و همانگونه که در بحث نکتهها خواهد آمد، با نهایت تأسّف، در عصر و زمان ما که
«جاهلیّت» نوین بر آن حکومت مىکند، همین ویژگىها دیده مىشود.
حال فکر کنید پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله چه کار مهمى انجام داد که چنان جامعه ظلمانى و فاسد و ننگینى را به جامعهاى نورانى که امنیّت و ایمان و اخوّت و برادرى بر آن حاکم بود، مبدّل ساخت. اضافه بر این، زندگى اسف بار مادّى آنها نیز به زندگى آبرومندى تبدیل شد و این گروه نیمه وحشى و بسیار عقب افتاده، کارشان به جایى رسید که شرق و غرب جهان آن روز را در زیر پرچم اسلام قرار دادند، شاهان دنیا در مقابلشان تسلیم شدند و اقوام ظالم و سرکش، در برابر آنها سلاح بر زمین نهادند و کاروان جامعه انسانى در سایه تعلیمات آن پیامبر بزرگ، با شتاب فراوان به پیشرفتهاى عظیمى در زمینه علوم و صنایع و فرهنگ نائل شد و این به راستى یکى از معجزات جاویدان پیامبر اسلام است، زیرا مطابق محاسبات مادّى، چنان جامعهاى را از آن وضع، به این موقعیّت و جایگاه رساندن، با اسباب و موازین عادّى غیر ممکن است!
همان گونه که گفتیم هدف امام علیه السّلام از بیان این ویژگىهاى آن است که به مردم عصر خویش هشدار دهد که مراقب باشید آن مفاسد در لباسهاى نوینى، بار دیگر در میان شما در حال شکل گرفتن است و همان کارى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى نجات مردم در عصر جاهلیّت انجام داد، من که جانشین به حقّ او هستم، انجام مىدهم.
نکته
جاهلیّت عصر ما!
توصیف امام علیه السّلام را از «عهد جاهلیّت» در این بخش از خطبه ملاحظه کردیم که چقدر گویا و رسا وضع آن زمان را بازگو فرموده و ما نسبتا به طور مبسوط در «جلد
اوّل» ذیل «خطبه دوم» و در «جلد دوم» ذیل خطبه «بیست و ششم» دورنمایى از عصر «جاهلیّت» را ترسیم کردیم و به راستى تا انسان در جزئیّات مربوط به زندگى عرب جاهلى- از نظر جنگ و صلح، دوستى و دشمنى، ارزشهاى اخلاقى، امر حکومت و مسایل اقتصادى و مخصوصا خرافات عجیبى که بر آنها حاکم بوده است- دقیق نشود، به عظمت کار پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در هدایت این قوم واقف نخواهد شد.
نکته مهمّى را که در اینجا لازم به یادآورى مىدانیم این است که بسیارى از اصول «جاهلیّت» در اشکال مدرنى در عصر و زمان ما، متأسّفانه بر جوامع بشرى حاکم شده است.
در «عصر جاهلیّت» انسان ارزش واقعى نداشت، خون بىگناهان به آسانى ریخته مىشد، غارت اموال، کار روزانه بود، در عصر و زمان ما نیز مهمترین اصل، به چنگ آوردن در آمد بیشتر است، هر چند از طریق فروش سلاحهاى کشتار جمعى باشد، اموال مردم ضعیف دنیا، به وسیله غولهاى سرمایهدارى از طرق ظاهرا قانونى! و در واقع غارتگرى ربوده مىشود.
اگر در عصر «جاهلیّت» تعدادى از دختران زنده به گور شدند، در عصر و زمان ما سقط جنین- در پناه قانون- در بسیارى از کشورها انجام مىشود و هزاران هزار دختر و پسر، به گور فرستاده مىشوند، انسانهایى که در جنگهاى جهانى اوّل و دوم به خاک و خون کشیده شدند، از تمام کشتههاى طول تاریخ بشریّت بیشتر بودند و کارى که دو بمب اتمى در شهرهاى «ژاپن» کرد، به تنهایى از تمام کشتههاى زمان «جاهلیّت» افزونتر بود!
اگر در عصر «جاهلیّت» زنان آلوده، بر در خانه خود پرچم نصب مىکردند و به «ذوات الأعلام» معروف شدند، امروز نیز زنان فاسد در بسیارى از جراید دنیا، آگهىهایى مىدهند که مستقیما یا غیر مستقیم به سوى خود دعوت مىکنند، حتّى
زنان همسردار! و بسیارى از دولتها از آنها مالیات مىگیرند، به همین دلیل، آنان را تحت حمایت قانون قرار مىدهند.
فروش دختران و پسران خردسال، هنوز به شکل فجیعى در دنیا ادامه دارد و بسیارى از اروپایىها و آمریکایىها این کودکان را از مناطق محروم جهان، خریدارى کرده و در کشورهاى غربى به فروش مىرسانند که اخبار آن، در جرائد نیز منتشر مىشود.
قسمت مهمّى از ثروتهاى جهان، صرف تهیه جنگافزارهاى هولناک مىشود که بیانگر عدم امنیّت در دنیاست.
مسائل اخلاقى به فراموشى سپرده شده و فساد، بسیارى از مناطق جهان را فرا گرفته است و اگر آمارها در تمام زمینههاى بالا، جمعآورى شود، خواهیم دید که «جاهلیّت مدرن» به مراتب عمیقتر و گستردهتر و وحشتناکتر از «جاهلیّت عصر قدیم» است و شاید آیه 33 سوره «احزاب» ناظر به جاهلیّت عصر ماست و از آن پیشگویى مىکند، که خطاب به همسران پیامبر مىفرماید: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»، همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید».
تعبیر به «جاهلیّت اولى» نشان مىدهد که «جاهلیّت دیگرى» در پیش است.
بخش دوم
فاعتبروا عباد اللّه! و اذکروا تیک الّتی آباؤکم و إخوانکم بها مرتهنون، و علیها محاسبون. و لعمری ما تقادمت بکم و لا بهم العهود، و لا خلت فیما بینکم و بینهم الأحقاب و القرون [الدهور]، و ما أنتم الیوم من یوم کنتم فی أصلابهم ببعید. و اللّه ما أسمعکم الرّسول شیئا إلّا و ها أناذا مسمعکموه و ما أسماعکم الیوم بدون أسماعکم بالأمس، و لا شقّت لهم الأبصار، و لا جعلت لهم الأفئدة فی ذلک الزّمان، إلّا و قد أعطیتم مثلها فی هذا الزّمان [الاوان]. و و اللّه ما بصّرتم بعدهم شیئا جهلوه، و لا أصفیتم به و حرموه، و لقد نزلت بکم البلیّة جائلا خطامها، رخوا بطانها، فلا یغرّنّکم ما أصبح فیه أهل الغرور، فإنّما هو ظلّ ممدود، إلى أجل معدود.
ترجمه
اى بندگان خدا! عبرت گیرید، و شرایطى که پدران و برادرانتان (که از جهان رخت بربستهاند) در گرو آن هستند و در برابر آن محاسبه مىشوند، به یاد آرید. به جانم سوگند! پیمان ویژهاى با شما و آنها بسته نشده است (و هیچ کس از مجازات الهى مصونیّت ندارد) و هنوز روزگار زیادى میان من و شما و آنها فاصله نیفتاده است و امروز شما و آن روز که در صلب آنها بودید، زیاد دور نیست (و چیزى نمىگذرد که راهى دیار عدم مىشوید)، به خدا سوگند! رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چیزى به آنها گوشزد نکرد، مگر اینکه من همان را به شما گوشزد مىکنم و شنوایى امروز شما از شنوایى دیروز
شما کمتر نیست، چشمها و قلبهایى در آن زمان به آنها داده نشد، مگر اینکه مثل آن هم، امروز به شما بخشیده شده است (پس چرا نمىبیند و نمىشنوید)، به خدا سوگند! بعد از آنها چیزى به شما نشان داده نشده که بر آنان مجهول باشد و شما به چیزى اختصاص نیافتید که آنان از آن محروم شده باشند (و خداوند به شما وعده خاصى براى رهایى از عذابش نداده است.) به یقین بلا بر شما نازل شده، بلایى که مهارش رها گردیده و تنگ آن سست است (و قابل کنترل نیست) بنابراین، نعمتها و پیروزیهاى موقّتى دنیا، که مغروران فریب خورده در آن هستند، شما را نفریبد که این سایهاى است گسترده، تا سر آمدى معیّن (و عمرش بسیار کوتاه است).
شرح و تفسیر
همه مسئول هستید!
در بخش دوم این خطبه، امام علیه السّلام مردم عصر خود را مخاطب قرار داده و به آنها هشدار مىدهد که اوضاع زمان جاهلیّت، ممکن است در زمان شما تکرار گردد و آلودگىها و بدبختىهاى آن زمان، دامان شما را بگیرد. به هوش باشید! که در لب پرتگاه قرار گرفتهاید، مىفرماید «پس اى بندگان خدا! عبرت بگیرید و آن وضعى که پدران و برادرانتان (که از جهان رخت بربستهاند) در گرو آن هستند و در برابر آن محاسبه مىشوند، به یاد آورید.» (فاعتبروا عباد اللّه! و اذکروا تیک الّتی آباؤکم و إخوانکم بها مرتهنون، و علیها محاسبون).
«تیک» که با «تلک» یک مفهوم دارد، اشاره سربستهاى است به تمام گناهان و آلودگىهایى که مردم عصر جاهلیّت گرفتار آن بودند و خداوند به حساب همه آنها رسیدگى خواهد کرد و چون «مشار الیه» در فراز گذشته، به روشنى بیان شد، نیاز به
تکرار آن نبوده است. بعضى از «شارحان نهج البلاغه» احتمال دادهاند که این اسم اشاره، ناظر به دنیا و زندگى دنیا، یا ناظر به امانت الهىاى باشد که در آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ»(16) به آن اشاره شده است. ولى این احتمالات با توجّه به صدر و ذیل خطبه، بسیار بعید به نظر مىرسد.
سپس مىافزاید: «به جانم سوگند! پیمان خاصى با شما و آنها بسته نشده است (و هیچ کس در برابر مجازات الهى مصونیت ندارد) و هنوز روزگار زیادى میان شما و آنها فاصله نیفتاده است، و امروز شما با آن روز که در صلب آنها بودید، زیاد دور نیست (و چیزى نمىگذرد که راهى دیار عدم مىشوید). (و لعمری ما تقادمت بکم و لا بهم العهود، و لا خلت فیما بینکم و بینهم الأحقاب(17) و القرون، و ما أنتم الیوم من یوم کنتم فی أصلابهم ببعید).
بنابر تفسیر بالا، «عهود» به معناى پیمانهاست و اشاره به همان چیزى است که در قرآن مجید آمده است که: «هیچ کس نزد خدا پیمان و عهدى ندارد که در برابر اعمال سوءش از مجازات در امان بماند».(18) ولى جمعى از «شارحان نهج البلاغه» «عهود» را در اینجا به معناى دورانها گرفتهاند که در این صورت مفهوم آن با جمله بعد (و لا خلت فیما بینکم و بینهم الأحقاب و القرون) یکى خواهد شد.
سپس امام علیه السّلام به موقعیّت خودش در آن زمان اشاره مىکند که همچون موقعیّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر فجایع زمان جاهلیّت بود و مىفرماید: «به خدا سوگند! رسول خدا چیزى به آنها گوشزد نکرد مگر آن که من همان را به شما گوشزد مىکنم، و شنوایى امروز شما، از شنوایى دیروز آنها کمتر نیست. چشمها و قلبهایى در آن زمان به آنها
داده نشد، مگر این که مثل آن هم، امروز به شما بخشیده شده است (پس چرا نمىبینید و نمىشنوید؟!) و اللّه ما أسمعکم(19) الرّسول شیئا إلّا و ها أنا ذا مسمعکموه، و ما أسماعکم الیوم بدون أسماعکم(19) بالأمس، و لا شقّت لهم الأبصار، و لا جعلت لهم الافئدة فی ذلک الزّمان، إلّا و قد أعطیتم مثلها فی هذا الزّمان).
سپس اضافه مىفرماید: «به خدا سوگند! بعد از آنها چیزى به شما نشان داده نشده، که بر آنان مجهول باشد و شما به چیزى اختصاص نیافتید که آنان از آن محروم شده باشند (و خداوند به شما وعده خاصى براى رهایى از عذابش نداده است).» (و و اللّه ما بصّرتم بعدهم شیئا جهلوه، و لا أصفیتم به و حرموه).
بنابراین، شما در همه چیز مثل آنها هستید، در حالى که آنها پیروان حق شدند و شما روىگردان هستید.
در واقع امام علیه السّلام به طور ضمنى این حقیقت تلخ را اعلام مىکند که در عصر او- به خاطر سوء تدبیر خلفاى پیشین و به خاطر غرق شدن در ثروتهاى باد آورده که از طریق غنایم جنگى در فتوحات اسلامى، جزیره عربستان را پر کرده بود- جاهلیّت دیگرى آغاز شده و مردم در آن گرفتار شدهاند. بتها به اشکال دیگرى ظاهر گشتهاند، هر درهم و دینارى بتى شده و هر پست و مقامى، صنمى!
هوا و هوسهاى جاهلى و تعصّبهاى کورکورانه و رقابتهاى ویرانگر قابیل و آلودگىهاى اخلاقى همچون خوره بر پیکر مسلمین ظاهر گشته و آنها را رنج مىدهد.
امام مىفرماید: رسالت من در این عصر و زمان، همان رسالت رسول اللّه است.
آنچه را پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در زمان خود براى مردم عصر جاهلیّت بیان فرمود، من همه را براى شما بازگو کردم و چیزى را فروگذار ننمودم. سپس مىفرماید: چشم و گوش و دل شما ناتوانتر از چشم و گوش و قلب مردم عصر جاهلى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در آن قیام نمود، نیست، شما نیز همان درک و فهم و شعور و چشم و گوش را دارید (بلکه از جهتى از آنها فراترید! چرا که به خاطر ظهور اسلام زمینههاى مثبت در شما آمادهتر است، امّا با این حال چرا دست از اعمال نادرست خود بر نمىدارید و چرا از طریق گمراهى به شاهراه هدایت باز نمىگردید و چرا از خواب غفلت بیدار نمىشوید).
در پایان خطبه به آنها هشدار مىدهد که: «به یقین بلا بر شما نازل شد، بلایى که مهارش رها گردیده و تنگ آن سست است (و قابل کنترل نیست).» (و لقد نزلت بکم البلیّة جائلا(20) خطامها(21)، رخوا بطانها(22)).
بسیارى از «شارحان نهجالبلاغه» معتقدند که این بلیّه اشاره به حکومت «بنى امیّه» است که به صورت بلاى عظیم هشدار دهنده بر مسلمانان آن زمان، فرود آمد، بلایى که بسیارى از جانها و اموال و نوامیس مردم را در کام خود فرو برد و نابود کرد.
جالب اینکه امام علیه السّلام این بلاى ویرانگر و سرکش را به شتر چموشى تشبیه مىکند که مهارش سست است (یا به کلّى رها شده و روى زمین افتاده) و یا آنکه شخصى که بر آن سوار است بر اثر وحشت، یا عامل دیگر، زمامش را سست کرده، همچنین بندى که زیر شکم این شتر براى نگهدارى جهاز (چیزى شبیه زین یا پالان) بسته مىشود، چنان سست شده که قادر به نگهدارى آن نیست. بنابراین، آن
کس که بر آن سوار است، نمىتواند خود را نگه دارد، تا چه رسد به اینکه شتر سرکش را مهار کند. به یقین چنین شترى به هر جا برود مرگ و ویرانى مىآفریند.بلاى «بنى امیّه» نیز به راستى چنین بود، چه تشبیهى از این زیباتر و گویاتر براى آن حکومت شوم مىتوان بیان کرد.
در آخرین جمله، هشدار دیگرى مىدهد و مىفرماید: «نعمتها و پیروزىهاى موقّتى دنیا که مغروران فریب خورده در آن هستند، شما را نفریبد که این سایهاى است گسترده، تا سرآمدى معیّن (که عمرش بسیار کوتاه است!)» (فلا یغرّنّکم ما أصبح فیه أهل الغرور، فإنّما هو ظلّ ممدود، إلى أجل معدود).
1) سند خطبه: این خطبه، یا بخشى از آن، در کلمات جمعى از بزرگان که قبل از «سیّد رضى» مىزیستهاند نیز آمده است، از جمله در «تفسیر على بن ابراهیم» که تقریبا یک قرن قبل از «سیّد رضى» مىزیست، دیده مىشود و همچنین مرحوم «کلینى» در «اصول کافى» (جلد اوّل، صفحه 60) بخشى از آن را آورده، «ابن ابى الحدید» نیز در «شرح نهج البلاغه» خود اختلاف روایات را در بعضى از الفاظ این خطبه ذکر مىنماید که نشان مىدهد این خطبه در کلام غیر «سیّد رضى» نیز وجود داشته است (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 138).
2) «فترة» در اصل به معناى سکون و آرامش و گاه به معناى ضعف و سستى آمده است و به فاصله میان دو حرکت، دو حادثه و یا دو انقلاب نیز گفته مىشود، به همین مناسبت به فاصله میان ظهور انبیاى بزرگ- که در واقع دو حرکت مهمّ الهى بود- «فترت» گفته مىشود.
3) بعضى فاصله میان ولادت حضرت مسیح علیه السّلام و هجرت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را 621 سال و 195 روز ذکر کردهاند. (تفسیر ابوالفتوح رازى، جلد 4، صفحه 154، پاورقىهاى مرحوم علّامه شعرانى) در بعضى از نقلها نیز آمده که تولّد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در سال 570 میلادى اتّفاق افتاد و مطابق آن، بعثت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در سال 610 میلادى بود. (فروغ ابدیّت، جلد 1، صفحه 121).
4) «هجعه» از مادّه «هجوع» به معناى خواب شبانه است و از آنجا که خواب شب عمیقتر است، وضع اقوام جاهلى در برابر هدایت انبیا به آن تشبیه شده است.
5) «إعتزام» از مادّه «عزم» به معناى تصمیم گرفتن است و در اینجا که در واقع فاعل آن فتنه است، به معناى هدفگیرى فتنهها و توجّه شدید آنهاست.
6) «تلظّ» از مادّه «لظى» به معناى شعله آتش است و «تلظّى» به معناى شعلهور شدن مىباشد.
7) «کاسفه» از مادّه «کسوف» به معناى خورشید گرفتگى است (و گاه به ماه گرفتگى نیز به جاى خسوف، کسوف گفته مىشود) و در خطبه بالا کنایهاى است از خاموش شدن انوار هدایت در عصر جاهلیّت.
8) «إیاس» (بر وزن قیاس) به معناى قطع امید از چیزى است.
9) «إغورار» از مادّه «غور» به معناى فرو رفتن در زمین است، که غالبا در مورد آبى که در زمین فرو مىرود گفته مىشود و در خطبه بالا کنایه از انقطاع اصول هدایت است.
10) سوره اسراء، آیه 31.
11) «درست» از مادّه «دروس» به معناى کهنگى و فرسودگى و از بین رفتن آثار است.
12) «متجهّمه» از مادّه «جهم» (بر وزن فهم) به معناى خشونت و غلظت است و به اشخاصى که با چهره عبوسى به دیگران نگاه مىکنند «متجهّم» گفته مىشود.
13) «عابسه» از مادّه «عبوس» (بر وزن جلوس) به معناى در هم کشیدن صورت، به خاطر ناراحتى درون است و «عبوس» (بر وزن مجوس) جنبه وصفى دارد و به کسى گفته مىشود که این حالت در او وجود دارد و در خطبه بالا، کنایه از ناراحتىهاى شدید مردم، در عصر جاهلیّت است.
14) «جیفه» در اصل از مادّه «جوف» گرفته شده و از آنجا که مردار معمولا باد مىکند و جوف آن فاسد مىشود، به آن «جیفه» مىگویند.
15) سوره مائده، آیه 3.
16) سوره احزاب، آیه 72.
17) «أحقاب» جمع «حقب» (بر وزن عنق) در اصل به معناى مدّت طولانى است و گاه مقدار آن را هشتاد سال تعیین کردهاند.
18) «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ». (سوره بقره، آیه 80).
19) روشن است که ضمیرها در اینجا نباید به صورت ضمیر مخاطب (کم) باشد، بلکه باید به صورت ضمیر غائب (هم) باشد، زیرا اشاره به مردمى است که در عصر پیامبر مىزیستند. به نظر مىرسد اشتباه از «ناسخین» باشد و لذا بسیارى از «شارحان نهج البلاغه» همین گونه پذیرفتهاند.
20) «جائل» از مادّه «جولان» در اصل به معناى زائل شدن چیزى از مکانش مىباشد، لذا هنگامى که مهار حیوان را رها کنند که به هر سو گردش کند، این تعبیر درباره آن به کار مىرود.
21) «خطام» به معناى مهار و افسار مىباشد که گاه از چرم یا از پشم و لیف خرما یافته شده.
22) «بطان» از مادّه «بطن» به معناى شکم است. این واژه را در مورد شتر به کار مىبرند و به معناى آن نوار محکمى است که از زیر شکم حیوان عبور کرده و به دو طرف جهاز (پالان) بسته شده، تا واژگون نگردد.