جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به معاویه (8)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

اما بعد، من در پاسخ نوشتن پى در پى به نامه‏هایت و گوش دادن به حرفهایت مثل این است که رأى و خرد خود را سست مى‏سازم، و هوش و فراستم را به خطا مى‏اندازم. و تو هنگامى که چیزهائى درخواست مى‏کنى، و مرا بر آن مى‏دارى که به پیشنهادهایت ترتیب- اثر بدهم به آدمى مى‏مانى که در خواب سنگینى فرو رفته باشد و خواب ببیند که به جاهائى رسیده است. و همین که بیدار شود و به پیرامون خود بنگرد دریابد که همه‏اش خواب و خیال بوده، نه کاره‏اى شده و نه فرمانى دریافت نموده. و نیز به شخص سرگردانى شباهت دارى که در نقطه‏اى سرپا ایستاده، و انگشت حیرت در دهان نهاده، نمى‏داند آنچه پیش مى‏آید بسود و مصلحتش مى‏باشد یا به زیانش البته تو چون مطمئنى که حق با ماست لذا حیرتزده و سرگردان نیستى، بلکه باید گفت افراد حیرتزده و سرگردان به تو- که نگرانى و ناراحتیت از آنان بیشتر است- همى مانند. به خدا سوگند مى‏خورم اگر به مصلحتى نمى‏خواستم تو همچنان زنده بمانى هر آینه بلائى بر سرت مى‏آوردم که استخوانهایت را خرد سازد، و گوشتهایت را آب کند و بگدازد و این را بدان که شیطان خردت را زدوده، و زمینگیرت نموده. تا نتوانى به بهترین‏

کارهایت که همانا پیروى از ماست برسى، و گفتارمان را که سراسر پند و اندرز مى‏باشد بشنوى، و السلام به آن که شایسته اسلام است.