اما بعد، اکنون هنگام آن رسیده است که اوضاع و احوال را روشن و آشکار ببینى، و از فتنه انگیزى و آشوب بپا کردن دست بکشى و در
گوشهاى آرام بنشینى. تو با این ادّعاهاى بیجائى که جلو مردم مىکنى، و دروغهائى که به آنها مىگوئى و لافهائى که در گوشه و کنار مىزنى، خویشتن را بالاتر از آنچه بودهاى و هستى مىدانى، و موضوعى را که هیچ به تو مربوط نیست اما آن را بهانه قرار داده پیوسته در بارهاش سخن مىرانى، تا بدینوسیله از حقیقت بگریزى و به خیال خودت از دیگران عقب نمانى، و از بیعت با من که از پوست و گوشت و خون برایت واجبتر است روى بگردانى. و سخنان رسول خدا را در روز غدیر خم نشنیده بگیرى، و سفارشهاى آن بزرگوار را در باره من که در سینه محفوظ دارى نپذیرى. و آنگهى، پس از درستى و راستى، دیگر چیزى نمىماند جز گمراهى و کژى و کاستى. و بعد از بیان حقیقت، از تو هیچ انتظارى نباید داشت مگر نیرنگ و منحرف شدن از طریقت. بنا بر این از بهم پیوستن دروغ و راست و آمیختن باطل با حق حذر کن، زیرا چه بسا آشوب پردههاى باطل را بیندازد، و حقیقت را پنهان سازد. و تاریکیهایش چشم را ضعیف نماید، چونان که نتواند از عهده رخنه کردن به جزئیات برآید. اما سرانجام همه چیز پایان مىیابد، و پرتو حقیقت تجلّى مىکند و بىدریغ بر دلهاى پاک مىتابد. اى معاویه، نامهاى از تو به دستم رسید که در آن سخنانى بى سر و ته به هم بافتهاى، یک جا به تهدید پرداختهاى و در جاى دیگر دم از صلح زدهاى و راهى براى آن یافتهاى. آرى، تو با این دسیسهها به کسى مىمانى که در زمین سستى فرو رفته باشد و یا در تاریکى دست و پا بزند، و خویشتن را چنان بالا بالاها بردهاى که انگار با عیّوق(1) شانه بشانه شدهاى و در جائى قرار گرفتى که عقاب هم در آن لانه نکند. حاشا للّه که بگذارم تو پس از من بر مسند صدرات مسلمانان تکیه بدهى، و یا در میان آنان به آبشخورى برسى و پایت را لب آن بنهى. و حاشا للّه که براى تو قولى از ایشان بگیرم و یا عهد و پیمانى به نامت بپذیرم. از هم اکنون مواظبت خودت باش و خردت را بکار ببند، و بدانکه اگر دست از پا خطا کنى هر آینه
بندگان خدا به ستیزگیت برخیزند و همه درها را به رویت بسته بیش از پیش آبرویت را بریزند. و کارى که امروز از تو پذیرفته است دیگر نتوانى از تدبیر و تدارک آن برآیى، و السّلام.
1) عیّوق ستارهاى است سرخ و درخشان که در سمت راست کهکشان، دنبال پروین قرار دارد .