ابونواس شاعر معروف قرن دوم هجرت شاعر دربار هارون الرشید (شاعر زن و شراب، شاعر و غوغاگری که دنیای ادب را در عربستان بهم پیچیده بود. شاعری که جز به خاطر شهوت و لذت و جز در بهای سیم و زر سخن نمیگفت).
روزی در محفلی از آقا امیرالمؤمنین علی (ع) یاد کرد و آهی کشید و گفت: یا علی.
شخصیت هائی که درآن مجلس (با حسن بن هانی یعنی ابونواس) همنشین بودند، به یاد آقا امیرالمؤمنین علی (ع) تکانی خوردند و هر کدام به اندازه ذوق و شوقی که داشتند از ابوالائمه حضرت علی (ع) تمجید و تقدیس کردند.
در این هنگام گویندهای به ابونواس گفت تو که در انشاء اشعار، کار را به سحر و اعجاز کشانیدهای نمیخواهی از آقا علی (ع) یاد کنی. نمیخواهی به ثنای علی (ع) لب بگشائی؟
راستی یا ابونواس در حق علی مدیحهای نخواهی ساخت؟
ابونواس اندکی فکر کرد و در آن هنگام اشعار ذیل را ارتجالا سرود:
قیلَ لِی قُلْ فِی عَلیٍ مِدحَةً
مَدحُهُ یَخْمُدُ نارا مُؤْصِدَةُ
قُلْتُ لا اَقْدَمُ فِی مَدحِ امْرءٍ
حارَ ذُوالْلُّبِّ اِلی اَنْ عَبَدَهُ
وَ النَّبِیُّ الْمُصْطَفی قَالَ لَنا
لَیْلَةَ الْمِعْراجِ لَمّا صَعَدَهُ
وَضَعَ اللّهُ عَلی کِتْفی یَدا
فَاَحَسَّ الْقَلْبَ مِنْ اَنْ بَرَدّهُ
وَ عَلیُّ واصِعُ اَقْدامَهُ
فِی مَحَلِّ وَضَعَ اللّهُ یَدَهُ!
آنچه ابونواس گفت:
گفته شد که (علی (ع)) را به شعر ستایش کن، ستایش آقا (ع) لهیب قلب را فرو مینشاند.
گفتم درباره این مرد چه بگویم؟ که: مردم خردمند را ابتدا به حیرت و بعد به عبادت خود وا داشت.
رسول اکرم (ص) به ما چنین فرموده، در شب معراج هنگامی که به آسمانها عروج کردم،.
پروردگار متعال بر شانهام دستی گذاشت، که قلب من از دست خدا آرامش خود را بازیافت،
و آقا علی (ع) در روز فتح مکه در خانه کعبه، بر همانجا پاگذاشت که پروردگار من دست خود را نهاده بود.
به هر کجا رو کنم حکایت علی بود
به هر که گفتگو کنم روایت علی بود
درک بشر به حیرت از درایت علی بود
مشعل راه زندگی هدایت علی بود
اصل رضایت خدا رضایت علی بود
کمال نعمت خدا ولایت علی بود