شریف رضى مىنویسد: «ما این جملات را مخصوصا در اینجا آوردیم که معلوم شود امام همیشه ستون عدل و اصل درستى را در کارهاى کوچک و بزرگ و عادى و مهم برپا مىداشت».
با پرهیز و ترس از خداى یگانه که او را شریک و همتائى نیست به کار بپرداز، ولى زنهار مسلمانى را در بیم و هراس مینداز. و چون دیدى که از رده توانگران است به سراغش مرو، و بیش از حقى که
خدا فرموده است از مالش بگیرى از او مگیر و مزاحمش مشو. هنگامى که به کوئى رسیدى نخست به آبشخور اهل آن فرود آى، ولى با آنان در خانههاشان آمیزش مکن و مپاى. سپس با آرامش و وقار به سویشان گام بردار، و همین که به ایشان رسیدى سلام کن و احترامشان بگذار. و بگوى: «اى بندگان خداى، خلیفه خدا و ولى او مرا نزد شما فرستاد، تا حقى را که خدا در اموالتان دارد از یکایکتان بستانم، آیا خداى را در اموالتان حقى هست که آن را به ولیش بپردازید؟». چنانچه از میان آنها کسى گفت: «نه.» در این صورت به او مراجعه نکن، اما اگر پاسخ داد. «آرى»، آن گاه بىآنکه او را بترسانى و یا بیمناکش سازى و یا در رنج و فشارش بگذارى، آنچه طلا یا نقره به تو داد بگیر، و در صورتى که داراى گاو و گوسفند و یا شتر باشد زنهار جز به اجازهاش پا به درون آغل آنها منه. چه بیشتر آنها از آن اوست، همین که اجازه داد و خواستى به سر وقت آنها بروى، مواظب باش مانند کسى که بر او تسلط دارد و یا مىخواهد بر او سخت بگیرد وارد آغلشان نشو. مبادا که دامى را برمانى و یا بهراسانى، و آن را گرفته صاحبش را برنجانى. مال را به دو قسمت کن، سپس اختیار را به او بسپار، هر گاه دست روى یکى از آن دو قسمت گذاشت معترضش مشو، پس از آن قسمت دیگر را به دو نیم گردان، و وادارش ساز تا نیمى را براى خود بردارد. و این کار را همچنان ادامه بده تا آنچه خدا را از مال او حقى تعیین شده است باقى بماند. آن گاه این حق را از وى بپذیر. اما اگر او زیربار این تقسیم نرفت بىدرنگ این دو قسمت را در هم بریز و با یکدیگر بیامیز، و همان کارى را که پیشتر کردى دوباره از نو بکن، تا این که حق خدا را از دارائى او دریافت نمائى. و مبادا که شتران سالخورده و فرتوت و دست و پا شکسته و از کار افتاده و ناقص و عیبدار را بابت زکاة بگیرى، و چون مالیات حوزه خود را جمع آورى کردى آنها را به شخصى بسپار که به دین و ایمانش و علاقهمندیش به حفظ دارائى اسلام اطمینان داشته باشى و راستى و درستیش را بپذیرى. تا آنها را به خلیفه و سرپرست مسلمانان برساند، و او هم میان آنان تقسیم کند. آرى، آنها را
به آدمى موکول کن که امین و نگه دار بوده و نسبت به دامهائى که در اختیارش مىباشد بىمهرى و اجحاف ننماید، و بمحض این که مىبیند از راه دراز درمانده شدهاند در جائى متوقفشان سازد و بیهوده بر خستگیشان نفزاید. و به او بسپار که ماده شتر را از نوزادش جدا نکند، و شیرش را ندوشد و به کرهاش ضرر نزند. و سوار آن زبان بسته نشود و خستهاش نسازد، و میان آن و همقطارانش به عدالت بپردازد، و هر- کدام را دید که فرسوده و یا پاهایش از راه رفتن ترک خورده است و یا به زور خود را روى زمین مىکشاند، آسودهاش بگذارد و آهستهاش براند. آنها را به آبگیرها ببرد، و بجاى راههاى سبز و علفزار از جادههاى خشک و شنزار نگذرد. در ساعتهاى گوناگون فرصتى براى تنفس و آرامش به آنها بدهد، و آب و علف جلوشان بنهد. تا به امید خدا تندرست و پروار، نه کوفته و نزار نزد ما بیایند، و کار پردازان آنها را به دستور کتاب خدا و سنّت پیمبرش صلى اللّه علیه و آله قسمت نمایند. این شیوه براى تو اجر زیادى دارد، و نامت را در رده نیکان و درستکاران مىنگارد، اگر خدا بخواهد.