جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گزینش داوران (حکمین)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

شکی نیست که قرآن خود سخن نمی‏گوید و باید افراد قرآن شناس آن را به سخن در آورند؛ در آن بنگرند و حکم خدا را دریابند تا به فصل خصومت بپردازند. برای رسیدن به این هدف قرار شد که افرادی از طرف شامیان و افراد دیگری از طرف عراقیان برگزیده شوند. مردم شام بدون قید و شرط پیرو معاویه بودند که او هر کس را انتخاب کند به او رأی دهند و همه می‏دانستند که او جز عمرو عاص، طراح فتنه، کسی را انتخاب نخواهد کرد. به تعبیر معروف، مردم شام برای مخلوق، فرمانبردارتر از همه و برای خالق، عاصیترین افراد بودند.

ولی وقتی نوبت به امام -علیه‌السلام- رسید گروه فشار (که بعدها نام «خوارج» به خود گرفتند و مسئله‏ی «حکمیت» را گناه کبیره پنداشتند و خود از پذیرفتن آن توبه کردند و از علی -علیه‌السلام- نیز خواستند که او نیز توبه کند) دو مطلب را بر آن حضرت تحمیل کردند:

1- پذیرفتن حکمیت.

2- انتخاب حکم مورد نظر خود، نه حکم مورد نظر امام -علیه‌السلام-.

این بخش از تاریخ را، که کاملاً آموزنده است، به گونه‏ای می‏نگاریم:

گروه فشار: ما ابوموسی اشعری را برای حکمیت می‏پذیریم.

امام -علیه‌السلام- من هرگز به این کار راضی نمی‏شوم و چنین حقی به او نمی‏دهم.

گروه فشار: ما نیز جز به او به کسی رأی نمی‏دهیم. او بود که ما را از روز نخست از این جنگ بازداشت و آن را فتنه خواند.

امام -علیه‌السلام-: ابوموسی اشعری کسی است که در روزهای نخست خلافت از من جدا شد و مردم را از یاری من بازداشت و برای دوری از کیفر پا به فرار نهاد تا اینکه او را امان دادم و به سوی من بازگشت. من ابن‏عباس را برای داوری بر می‏گزینم.

گروه فشار: برای ما، تو و ابن‏عباس فرق نمی‏کنید. کسی را برگزین که نسبت به تو و معاویه یکسان باشد.

امام -علیه‌السلام-: مالک اشتر را بر این کار انتخاب می‏کنم.

گروه فشار: اشتر آتش جنگ را بر افروخته و ما الان به حکم او محکوم هستیم.

امام -علیه‌السلام-: حکم اشتر چیست؟

گروه فشار: او می‏خواهد مردم را به جان هم بیندازد تا خواسته‏ی خود و تو را انجام دهد.

امام -علیه‌السلام-: اگر معاویه در گزینش داور خود کاملاً آزاد است، در برابر فرد قرشی (عمرو عاص) جز گزینش قرشی (ابن‏عباس) مناسب نیست. شما هم در برابر او عبدالله بن عباس را برگزینید، زیرا فرزند عاص گرهی را نمی‏بندد مگر اینکه ابن‏عباس آن را می‏گشاید، یا گرهی را باز نمی‏کند مگر اینکه آن را می‏بندد؛ امری را محکم نمی‏کند مگر اینکه ابن‏عباس آن را سست می‏گرداند و کاری را سست نمی‏کند مگر اینکه آن را محکم می‏سازد.

اشعث: عمرو عاص و عبدالله بن عباس هر دو از قبیله مضر هستند و دو فرد مضری نباید با هم به داوری بنشینند. اگر یکی مضری باشد (مثلاً عمرو عاص) حتماً باید دومی یمنی (ابوموسی اشعری) باشد.

(کسی از این مرد نپرسید که مدرک او بر این قانون و تشریع چیست!)

امام -علیه‌السلام-: از آن بیم دارم که یمنی شما فریب بخورد، زیرا عمرو عاص شخصی است که در انجام مقاصد خود از هیچ چیز ابا ندارد.

اشعث: به خدا سوگند که هرگاه یکی از آن دو حکم یمنی باشد، برای ما بهتر است، هر چند بر خلاف خواسته‏ی ما داوری کند. و هرگاه هر دو مضری باشند برای ما ناخوشایند است، هر چند مطابق خواسته‏ی ما داوری نمایند.

امام -علیه‌السلام-: اکنون که بر ابوموسی اشعری اصرار دارید، خود دانید؛ هر کاری می‏خواهید بکنید.(1)

ابوموسی اشعری هنگامی که فرماندار کوفه بود مردم را از حرکت به سوی امام -علیه‌السلام-برای براندازی فتنه‏ی جمل باز می‏داشت و بهانه‏اش گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود که: «هرگاه در میان امت من فتنه‏ای پدید آمد کناره گیری کنید». اکنون چنین فردی می‏خواست نماینده‏ی امام -علیه‌السلام- در مسئله‏ی حکمیت شود. شکی نبود که گذشته از

سادگی او، چون طبعاً مخالف امام بود، هرگز به نفع امام رأی نمی‏داد.

امام -علیه‌السلام- از کوشش برای بازگرداندن گروه فشار از نظر باطل و زیانبارشان باز نایستاد. از این رو، همه‏ی فرماندهان خود را در نقطه‏ای گردآورد و مطالب را در یک مجمع عمومی چنین مطرح کرد:

آگاه باشید که شامیان برای خویش نزدیکترین فردی را که دوست داشتند برگزیده‏اند و شما نزدیکترین فرد را از میان کسانی که از آنها ناخشنود بودید (ابوموسی) به حکمیت انتخاب کرده‏اید. سر وکار شما با (امثال) عبدالله بن قیس(2) است، همان کسی که دیروز می‏گفت: «جنگ فتنه است؛ بند کمانها را ببرید و شمشیرها را در نیام کنید».

اگر راستگوست چرا خود بدون اجبار در میدان نبرد شرکت کرد، و اگر دروغگوست پس متهم است. سینه‏ی عمرو عاص را با مشت گره کرده‏ی عبدالله بن عباس بشکنید و از مهلت دهندگان استفاده کنید و مرزهای اسلام را در اختیار بگیرید. مگر نمی‏بینید که شهرهای شما مورد تجاوز قرار گرفته و سرزمینتان هدف تیر دشمن شده است؟(3)

سخنان امام -علیه‌السلام- در فرماندهان اثری جز یک رشته ملاقاتهای فردی با آن حضرت نداشت. از این رو، احنف بن قیس به امام گفت: من ابوموسی را آزموده‏ام و او را فردی کم عمق یافته‏ام. او فردی است که در آغاز اسلام با آن مبارزه کرد. اگر مایل هستی مرا به حکمیت برگزین و اگر مصلحت نمی‏دانی مرا حکم دوم یا سوم قرار بده تا ببینی که عمرو عاص گرهی نمی‏بندد مگر اینکه من آن را باز می‏کنم و گرهی را باز نمی‏کند مگر اینکه من آن را می‏بندم.

امام -علیه‌السلام- نمایندگی احنف را بر سپاه عرضه کرد ولی آنان چنان گمراه

و لجوج بودند که جز به نمایندگی ابوموسی به کسی رأی ندادند. این انتخاب آنچنان ضرربار بود که شاعری شامی در شعر خود از آن پرده بر می‏دارد و می‏گوید:

اگر برای مردم عراق رأی استواری بود آنان را از گمراهی حفظ می‏کرد و ابن‏عباس را بر می‏گزیدند، ولی پیر یمنی را برگزیدند که در پنج و شش گیر است. به علی برسانید گفتار کسی را که از گفتن حق پروا ندارد: ابوموسی اشعری فرد امینی نیست.(4)

در آینده خواهیم آورد که همین افرادی که صلح با معاویه را بر امام -علیه‌السلام- تحمیل کردند و دست او را در انتخاب حکم بستند، نخستین کسانی بودند که موضوع حکمیت را گناهی بزرگ پنداشتند و پس از نوشتن پیمان نامه، امام -علیه‌السلام- را بر نقض آن وادار کردند. ولی هیهات که امام نقض پیمان کند و بار دیگر به سخنان این مقدس نماهای بی خرد گوش فرا دهد.

اکنون باید دید که متن حکمیت چگونه نوشته شد و آیا برای بار سوم نیز امام -علیه‌السلام- تحت فشار آراء گروه فشار قرار گرفت؟


1) الاخبار الطوال، ص 192؛ الإمامة و السیاسة، ج 1، ص 113؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 189؛ وقعه‏ی صفین، ص 499؛ مروج الذهب،ج 2، ص 402.

2) نام ابوموسی اشعری است.

3) نهج‏البلاغه عبده، خطبه‏ی 233؛ عقد الفرید، ج 4، ص 309؛ کامل مبرد، ج 1، ص 11؛ شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ابی‏الحدید، ج 13، ص 309.

4) وقعه‏ی صفین، ص 502؛ الاخبار الطوال، ص 193.