توماس کارلایل میگوید:
پیامبر اسلام سالیانی دراز رسالت خود را به عالمیان ابلاغ مینمودند و اشراف قریش و حتی اقوام و اقارب او با او مخالفت میکردند تا اینکه روزی میگفت: آیا کسی به یاری من و اعلاء کلمه حق قیام خواهد کرد؟
تنها کسی که دعوت او را اجابت نمودند نوجوانی 16 ساله به نام علی بود که تمام بزرگان مکه و اکابر قریش و اقوام و اقارب او، صاحب دعوت و ناصر، او را مضحکه نمودند و لکن اشتباه نمودند و ندانستند که اینکار بیهوده و بازی نیست.
نمیتوانیم از ستایش و مدح علی خودداری کنیم زیرا جوانی بود شریف القدر و بزرگمنش، سرچشمه رحمت و لطف و رأفت
آمیخته بود و عدل و داد تنها شعار اخلاقی این قهرمان مذهبی به شمار میرفت بهترین شاهد این مدعا عبارتی است که پیش از رحلت خود با فرزندان خود در باب قصاص قاتل گفت و فرمود: اگر من زنده ماندم عفو یا قصاص ضارب با خود من و اگر در گذشتم این فسخ عزیمت کرد. کار با شماست.
ولی اگر خواستید او را قصاص کنید در برابر ضربتی که به من وارد آورده است فقط یک ضربت به او بزنید و اگر از او درگذرید و خطای او را ببخشید به پرهیزگاری و جوانمردی نزدیکتر خواهد بود.
سر افتاده هوای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
آید از عرش برین جبرائیل
که زند بوسه به پای تو علی
هستی ما بود از هستی تو
این بود راز بقای تو علی
بسکه اوصاف تو پر قدر و بهاست
گفته وصف تو خدای تو علی
هیچکس غیر خداوند و رسول
نبرد پی به بهای تو علی
سایه افکند به اقلیم وجود
جلوه فرهمای تو علی