«خباب بن ارت» که کنیه او ابو عبداللَّه یا ابو محمد یا ابو یحیى بود از سابقین در اسلام و بزرگان صحابه. او از طایفه بنىتمیم بود. در زمان جاهلیت او را اسیر کردند و به مکه آورند و فروختند و سپس آزاد شد. در عصر جاهلیت کار او آهنگرى و ساختن شمشیر بود.
بعضى مىگویند: ششمین نفرى است که اسلام را پذیرفت و بعضى معتقدند پس از چند نفرى به افتخار اسلام درآمد و همانگونه که قبلًا اشاره کردیم او شکنجههاى سختى از مشرکان مکه دید. در بعضى از تواریخ آمده است که خلیفه دوم در ایام خلافتش از او سؤال کرد: مشرکان مکه با تو چه کردند؟ پشت خودش را نشان داد و گفت: نگاه کن. هنگامى که خلیفه آثار آتشى را که بر پشت او افروخته بودند مشاهده کرد که پس از سالها باقى بود گفت: تا امروز پشت کسى را اینچنین ندیده بودم و همانگونه که در بالا اشاره شد، او در جنگ بدر
و تمام غزوات اسلامى بعد از آن شرکت داشت. در اواخر عمرش به کوفه رفت و در سال 37 و بعضى گفتهاند 39 هجرى چشم از جهان بربست.
بعضى گفتهاند در جنگ صفین و نهروان در لشکر على علیه السلام بود در حالى که از بعضى از روایات استفاده مىشود هنگامى که امیر مؤمنان از صفین بازگشت قبرى را در بیرون دروازه کوفه دید. از صاحب آن پرسید عرض کردند: قبر خباب است.
او فرزندى داشت، که در زمان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله متولد شده و حضرت نام «عبداللّه» را بر او نهاد. به این ترتیب او هم جزء صحابه محسوب مىشد. او مردى پارسا و از شیعیان مخلص على علیه السلام بود که خوارج وى و همسرش را به طرز بسیار بىرحمانهاى کشتند؛ او را ذبح و شکم همسرش را که باردار بود پاره کردند. امیر مؤمنان هنگامى که جنایات خوارج را برمىشمرد، شهادت عبداللَّه را مطرح فرمود و آنها را مسئول خون او دانست.(1)
1) استیعاب و أسد الغابه در شرح حال «خباب بن الارت» و شرح نهج البلاغه ابن ابىالحدید، ج 18، ص 171.