و من کتاب له علیهالسلام
إلى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبّاسِ(1)
از نامههاى امام علیه السلام
به عبداللَّه بن عباس است.(2)
نامه در یک نگاه
این نامه که دقیقاً معلوم نیست امام در چه شرایطى آن را براى (عبداللَّه بن عباس) مرقوم داشت، حاوى نصایح مهمى است و در مجموع هدف آن بازداشتن مخاطب آن که در واقع همه انسانها هستند از حرص و آز و دنیاپرستى
است و نیز پیام آن تسلیم مقدرات بودن و بىتابى و جزع و فزع نکردن در برابر حوادث ناخواسته و بیرون از قدرت ماست.
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَکَ، وَلَا مَرْزُوقٍ مَا لَیْسَ لَکَ؛ وَاعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ یَوْمَانِ: یَوْمٌ لَکَ وَیَوْمٌ عَلَیْکَ، وَأَنَّ الدُّنْیَا دَارُ دُوَلٍ، فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ.
ترجمه
اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل و سرآمدت پیشى نمىگیرى (و نیز) آنچه قسمت تو نیست روزى تو نخواهد شد. بدان دنیا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زیان تو. این دنیا سراى متغیر و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مىافتد) آنچه از مواهب دنیا، قسمت توست به سراغ تو مىآید، هرچند ضعیف باشى و آنچه بر زیان توست گریبانت را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمىتوانى با قدرتت آن را از خود دور سازى.
شرح و تفسیر
ابنعباس! غمگین مباش
به نظر مىرسد حادثه ناگوارى براى «عبد اللَّه بن عباس» روى داده بوده و یا انتظار مهمى داشته و برآورده نشده و از این جهت غمگین بوده است؛ امام علیه السلام این نامه را براى دلدارى او و توجّه دادنش به طبیعت زندگى دنیا و مقدرات الهى مىنگارد تا آرامش پیدا کند.
امام علیه السلام در این نامه کوتاه به پنج نکته مهم اشاره مىکند:
نخست مىفرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل
و سرآمدت پیشى نمىگیرى»؛(أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَکَ).
اشاره به اینکه تا اجل قطعى انسان فرا نرسد، حوادث خطرناک نمىتواند او را در کام خود فرو برد و هنگامى که فرا رسد تأخیر در آن ممکن نیست. همانگونه که قرآن فرموده است: ««ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَما یَسْتَأْخِرُونَ»؛ هیچ گروهى از اجل خود پیشى نمىگیرد و از آن عقب نخواهد افتاد».(3)
البته این اشاره به اجل حتمى است و به آن معنا نیست که انسان در مقابل اجل معلق بىپروایى به خرج دهد و خود را گرفتار کند و بىدلیل در کام خطر فرو رود.
در دومین نکته مىفرماید: «(و نیز) آنچه قسمت تو نیست روزى تو نخواهد شد»؛(وَلَا مَرْزُوقٍ مَا لَیْسَ لَکَ).
اشاره به اینکه اگر انتظار نعمتى داشتى و به سبب عوامل ناخواسته از آن محروم شدى نگران نباش، چون روزى تو نبوده است و حتى با تلاش و کوشش هم به آن نمىرسیدى، هرچند گمان مىکردى امکان وصول به آن وجود دارد.
این سخن تسلى خاطرى است براى تمام کسانى که گرفتار محرومیتهایى ناخواسته در زندگى مىشوند و چه بسا صفحه زندگى آنها را تیره و تار مىسازد.اگر به این نکته توجّه داشته باشند که چنین چیزى هرگز براى آنها مقرر نشده بوده و امکان دسترسى به آن حاصل نبوده، نگرانى آنها برطرف مىشود، هرچند این سخن به آن معنا نیست که انسان سعى و تلاش و مدیریت و تدبیر را براى رسیدن به نعمتهاى بیشتر فراموش کند.
قرآن مجید مىفرماید: ««أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»؛ آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مىکنند؟! ما معیشت آنها را در زندگى دنیا در میان آنها تقسیم کردیم».(4)
در سومین اندرز به نکته مهمترى اشاره مىکند و مىفرماید: «بدان دنیا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زیان تو»؛(وَاعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ یَوْمَانِ: یَوْمٌ لَکَ وَیَوْمٌ عَلَیْکَ).
سراسر تاریخ بشر گواه این معناست که غالب انسانها بهخصوص شخصیتها و صاحبان مقامات برجسته دورانهاى مختلفى در زندگى داشتهاند؛ گاهى در اوج قدرت بودند و گاه در نهایت ضعف و ناتوانى. به هنگامى که در اوج قدرت بودند هرگز باور نمىکردند روزى گرفتار چنان زندگى نکبتبارى شوند و گاه که ضعیف و ناتوان بودند به فکرشان خطور نمىکرد که روزى بر اوج قدرت بنشینند.
توجّه به این حقیقت سبب مىشود که انسان از حوادث روزگار و فراز و نشیب آن هرگز نگران نشود و کاسه صبرش لبریز نگردد و زمام اختیار از دست ندهد و بداند که هیچ یک از حوادث روزگار پایدار نیست.
این جمله به قدرى در کلمات دانشمندان و ادبا مشهور شده که به صورت ضربالمثلى در آمده است.
شاعر فارسى زبان مىگوید:
روزگار است آن که گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد
شاعر بلندآوازه دیگر مىگوید:
چرخ گردون گر دو روزى بر مراد تو نگشت
دائماً یکسان نماند حال گردون غم مخور
ابویعقوب خریمى در این زمینه اشعارى دارد که مطلعش این است:
هَلِ الدَّهْرُ إلّاصَرْفُه وَنَوائِبُهُ
وَسَرّاءُ عَیْشٍ زائِلٍ وَمَصائِبُهُ
یَقُولُ الْفَتى ثَمَّرْتُ مالی وَإنَّما
لِوارِثِهِ ما ثَمَّرَ الْمالَ کاسِبُهُ
یُحاسِبُ فِیهِ نَفْسَهُ فی حَیاتِهِ
وَیَتْرُکُهُ نَهْباً لِمَنْ لا یُحاسِبُهُ
آیا دوران زندگى جز تغییرات و حوادث ناگوار و شادىهاى زوالپذیر و مصیبتها چیز دیگرى هست؟
جوان مىگوید: اموالم را به ثمر رساندم در حالى که آنچه را به ثمر رسانده براى وارث مىنهد.
خودش با دقت در حیات خود اموالش را محاسبه مىکند؛ ولى آن را به صورت اشیاى غارتشدهاى براى کسانى مىگذارد که حساب و کتابى در آن ندارند.(5)
سپس در چهارمین نکته براى تأکید بر نکته قبل مىفرماید: «این دنیا سراى متغیر و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مىافتد)»؛(وَأَنَّ الدُّنْیَا دَارُ دُوَلٍ(6)).
همانگونه که قرآن مجید مىفرماید: ««وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ»؛ و ما این روزها (ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مىگردانیم (و این طبیعت زندگى دنیاست)».(7)
تاریخ جهان و حتى تاریخ معاصر و آنچه با چشم خود در زندگى کوتاهمان دیدهایم گواه این معناست؛ پیرمردهایى را سراغ داریم که گاه چندین شاه، نخست وزیر و رئیس جمهور را در عمر خود دیدهاند که یکى پس از دیگرى بر اریکه قدرت تکیه زدهاند.
آنگاه در پنجمین و آخرین اندرز مىفرماید: «آنچه از مواهب دنیا، قسمت توست به سراغ تو مىآید، هرچند ضعیف باشى و آنچه بر زیان توست گریبانت
را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمىتوانى با قدرتت آن را از خود دور سازى»؛(فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ).
این سخن در واقع برگرفته از قرآن مجید است که مىفرماید: ««وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»؛ و اگر خداوند (براى امتحان و مانند آن) زیانى به تو رساند، هیچکس جز او نمىتواند آن را بر طرف کند، و اگر اراده خیرى براى تو کند هیچکس مانع فضل او نخواهد شد، آن را به هر کس از بندگانش بخواهد مىرساند و او آمرزنده و مهربان است».(8)
اشتباه نشود. همه این تعبیرات براى این است که از حرص و آزمندى انسان پیشگیرى کند و در محرومیتها به او دلدارى دهد، زیرا بخش مهمى از زندگى انسان در مسیر حرص و آز صرف مىشود و بخش دیگرى صرف تأسف بر پارهاى از محرومیتها مىگردد. این نصایح عامل بازدارندهاى در برابر این حالات است.
امام علیه السلام در موارد دیگرى نیز همین معنا را به صورتهاى مختلفى بیان فرموده از جمله در کلمات قصار حضرت در نهجالبلاغه آمده است:«الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَرِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ؛روزى دو گونه است: روزى که تو به سراغ آن مىروى و روزى که آن به سوى تو مىآید حتى اگر به سوى او نروى به سراغ تو خواهد آمد».(9)
شاعر عرب در این باره مىگوید:
لِکُلِّ امْرِئٍ رِزْقٌ وَلِلرِّزْقِ جالِبٌ
وَلَیْسَ یَفُوتُ الْمَرءَ ما خَطَّ کاتِبُهُ(10)
هر انسانى روزى دارد و هر روزى روزىرسان و آنچه را دست تقدیر براى انسان نوشته است از بین نخواهد رفت و به او خواهد رسید.
این در حالى است که در آیات و روایات دیگر به تلاش و کوشش معتدل و عاقلانه براى تأمین نیازمندىهاى زندگى دعوت شده است تا افراد به امید اینکه روزى مقدر شده و تقسیم دقیقى براى آن است تن به بیکارى و وادادگى ندهند و دست از تلاش و کوشش باز ندارند، سربار جامعه نشوند و جامعه را به رکود و عقبافتادگى نکشانند.
قرآن مجید مىفرماید: ««وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى»؛ اینکه براى انسان چیزى جز (حاصل) سعى و کوشش او نیست».(11)
در روایت معروفى نیز آمده است: «از کسانى که دعایشان مستجاب نمىشود کسى است که سالم و قادر باشد، در خانه بنشیند و عرضه دارد خدایا به من روزى ده. به او گفته مىشود: مگر به تو دستور تلاش معاش داده نشد؛«ثَلَاثَةٌ تُرَدُّ عَلَیْهِمْ دَعَوْتُهُمْ … وَرَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَقَالَ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی فَیُقَالُ لَهُ أَ لَمْ أَجْعَلْ لَکَ السَّبِیلَ إِلَى طَلَبِ الرِّزْقِ».(12)
1) عبداللَّه بن عباس، عموزاده پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و امیرمؤمنان على علیه السلام، از دانشمندان بزرگ امت و از علاقهمندان به امام است. شرح حال او را به طور مبسوط ذیل نامه 41 آوردهایم.
2) سند نامه:به گفته صاحب کتاب مصادر نهجالبلاغه در ذیل کلمات قصار 396 این کلام را صاحب کتاب تحف العقول (حسن بن على بن شعبه که کمى پیش از سیّد رضى مىزیسته) با تفاوتى آورده است (مصادر نهجالبلاغه، ج 4، ص 284) و جمله «الدهر یومان …» به صورت ضربالمثلى در میان ادباى عرب در آمده است.در کتاب تمام نهجالبلاغه این نامه با اضافاتى آمده است که بخشى از این اضافات در کتاب نثر الدرّ محقق آبى و بخش دیگرى از آن در کتاب اسعاف الراغبین که در حاشیه کتاب نورالابصار شبلنجى آمده، چاپ شده است (تمام نهجالبلاغه، ص 771).
3) حجر، آیه 5.
4) زخرف، آیه 32.
5) شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 18، ص 60.
6) «دُوَل» جمع «دَولة» به معناى چیزى است که در حال تغییر و گردش و انتقال از کسى به دیگرى است و حکومت را از این جهت دولت گفتهاند که هر چند صباحى دست شخص یا اشخاصى است.
7) آل عمران، آیه 140.
8) یونس، آیه 107.
9) نهج البلاغه، کلمات قصار، 379.
10) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 61.
11) نجم، آیه 39.
12) کافى، ج 2، ص 511، ح 3.