و من کتاب له علیهالسلام
وَصّى بِها شُرَیْحَ بْنَ هانِئ(1) لَمَّا جَعَلَهُ عَلى مُقَدَّمَتِهِ إِلَى الشَّامِ
از نامههاى امام علیه السلام
به شریح بن هانى است در آن زمان که وى را به عنوان فرماندهى مقدمه لشکر به سوى شام فرستاد.(2)
نامه در یک نگاه
همانگونه که در طلیعه نامه نمایان است امام این نامه را به دست شریح بن هانى یکى از دوستان مخلصش داد، در آن هنگام که به فرماندهى مقدمه لشکر
بهسوى شام اعزام شد.
امام علیه السلام در این نامه او را به تقواى الهى به طور مؤکد سفارش مىکند و از غلبه هوا و هوس بر حذر مىدارد و نسبت به فریبکارى دنیا و سرکشىهاى نفس هشدار مىدهد و با تعبیرات مختلفى بر آن تأکید مىورزد و شاید این به علت آن است که یکى از شیطنتهاى معروف معاویه این بود که سران سپاه و اصحاب و یاران على علیه السلام را با اموال هنگفت و مقامهاى مختلف مىفریفت و به گفته بعضى، در این زمینه شگردهایى داشت که حتى شیطان به گرد او نمىرسید و یا به سبب این بود که اختلافى میان او و فرمانده دیگرى به نام «زیاد بن نضر» احساس مىشد و امام براى رفع این اختلاف این نصایح را بیان فرمود.
بههرحال از آنچه در تحف العقول و کتاب تمام نهجالبلاغه و مأخذ اصلى این نامه یعنى کتاب صفین نصر بن مزاحم آمده است بر مىآید معلوم مىشود آنچه مرحوم سیّد رضى در اینجا آورده بخش کوچکى از نامه مفصلى است که امام خطاب به دو نفر از فرماندهان خویش به نام زیاد بن نضر و شریح بن هانى نوشته و یا حضوراً توصیه کرده است.
اتَّقِ اللَّهَ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَمَسَاءٍ، وَخَفْ عَلَى نَفْسِکَ الدُّنْیَا الْغَرُورَ، وَلَا تَأْمَنْهَا عَلَى حَالٍ، وَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَکَ عَنْ کَثِیرٍ مِمَّا تُحِبُّ، مَخَافَةَ مَکْرُوهٍ؛ سَمَتْ بِکَ الْأَهْوَاءُ إِلَى کَثِیرٍ مِنَ الضَّرَرِ فَکُنْ لِنَفْسِکَ مَانِعاً رَادِعاً، وَلِنَزْوَتِکَ عِنْدَ الْحَفِیظَةِ وَاقِماً قَامِعاً.
ترجمه
در هر صبح و شام تقواى الهى را پیشه کن. از دنیاى فریبنده بر خویشتن خائف باش و در هیچ حال از آن ایمن مشو. بدان که اگر خویشتن را از بسیارى از امورى که آن را دوست مىدارى به علت ترس از ناراحتىهاى ناشى از آن باز ندارى، هوا و هوسها تو را به سوى زیانهاى فراوانى خواهد کشاند، بنابراین در مقابل نفس سرکش، مانع و رادع و به هنگام خشم و غضب بر نفس خویش مسلّط و غالب باش و ریشههاى هوا و هوس را قطع کن.
شرح و تفسیر
بر نفس خود مسلط باش
امام علیه السلام در این عبارات کوتاه و بسیار پرمعنا به «شریح بن هانى» چهار اندرز مهم مىدهد: نخست مىفرماید: «در هر صبح و شام تقواى الهى را پیشه کن»؛(اتَّقِ اللَّهَ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَمَسَاءٍ).
تقوا همان چیزى است که طلیعه همه نصایح و در برگیرنده کلیّه فضایل و بازدارنده از تمام رذایل است. به همین دلیل بسیارى از نامهها و خطبهها با یاد
کردى از تقوا شروع مىشود.
در دومین اندرز مىفرماید: «از دنیاى فریبنده بر خویشتن خائف باش و در هیچ حال از آن ایمن مشو»؛(وَخَفْ عَلَى نَفْسِکَ الدُّنْیَا الْغَرُورَ، وَلَا تَأْمَنْهَا عَلَى حَالٍ).
این اندرز نیز در بسیارى از نامهها و خطبهها آمده است، زیرا طبق آن حدیث معروف، سرچشمه تمام گناهان حبّ دنیاست:«حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ»(3)و اگر انسان لحظهاى غافل بماند ممکن است زرق و برق دنیا چنان او را بفریبد که بازگشت از آن مشکل باشد.
در سومین نصیحت مىفرماید: «بدان که اگر خویشتن را از بسیارى از امورى که آن را دوست مىدارى به علت ترس از ناراحتىهاى ناشى از آن باز ندارى، هوا و هوسها تو را به سوى زیانهاى فراوانى خواهد کشاند»؛(وَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَکَ عَنْ کَثِیرٍ مِمَّا تُحِبُّ، مَخَافَةَ مَکْرُوهٍ؛ سَمَتْ(4) بِکَ الْأَهْوَاءُ إِلَى کَثِیرٍ مِنَالضَّرَرِ).
اشاره به اینکه بسیارى از خواستههاى نفس، خواستههاى زیانبار است که انسان به هنگام اشتیاق به آن، زیانها را نمىبیند و لذا امام به او هشدار مىدهد که در عاقبت خواستههاى نفس همیشه اندیشه کند مبادا گرفتار زیانهاى فراوان آن شود.
مال و مقام و لذات مادى و امثال آن داخل در این بخش از خواستههاست و اگر این خواستهها تحت قیادت عقل قرار نگیرد ضررهایش جبرانناپذیر است.
در چهارمین توصیه براى نتیجهگیرى مىفرماید: «بنابراین در مقابل نفس سرکش، مانع و رادع و به هنگام خشم و غضب بر نفس خویش مسلّط و غالب باش و ریشههاى هوا و هوس را قطع کن»؛(فَکُنْ لِنَفْسِکَ مَانِعاً رَادِعاً، وَلِنَزْوَتِکَ(5)عِنْدَ الْحَفِیظَةِ(6) وَاقِماً(7) قَامِعاً(8)).
1) باید توجّه داشت که «شریح بن هانى» غیر از «شریح بن حارث» است که قاضى در کوفه بوده؛ «شریح بن هانى» از مخلصان امیرمؤمنان على علیه السلام بود و در بسیارى از جنگهاى اسلامى شرکت و داراى عمر طولانى حدود 120 سال بود و براى نبرد به سجستان (سیستان) اعزام شد و در آنجا شربت شهادت نوشید؛ ولى «شریح بن حارث» از سوى عمر به عنوان قضاوت کوفه منصوب شد و با اینکه چندان صلاحیت این کار را نداشت، امیرمؤمنان على علیه السلام براى جلوگیرى از تنش در کوفه او را عزل نکرد؛ ولى دائماً بر آرایى که مىداد نظارت داشت.
2) سند نامه:این نامه را پیش از سیّد رضى «نصر بن مزاحم» در کتاب صفین با اندک تفاوتى نقل کرده است (مصادر نهجالبلاغه، ج 3، ص 436).
3) کافى، ج 2، ص 131، ح 11. امام سجاد علیه السلام پیش از ذکر این حدیث مىفرماید: این سخنى است که همهپیامبران و علما و دانشمندان گفتهاند.
4) «سَمَتْ» از ریشه «سمو» بر وزن «علو» و به معناى «علو» گرفته شده و در جمله بالا به معناى تسلط آمدهاست.
5) «نَزْوَة» از ریشه «نزو» بر وزن «نذر» به معناى پریدن بر چیزى است و به کارهاى ناگهانى اطلاق مىشود.
6) «الحَفیظَةِ» به معناى غضب است از ریشه «حفظ» به معناى نگهدارى و حراست گرفته شده، به این دلیل که انسان را به نگهدارى چیزى (خواه به حق یا ناحق) وادار مىکند.
7) «واقِم» از ریشه «وَقْم» بر وزن «وقف» به معناى وادار کردن کسى بر کارى و غلبه نمودن است.
8) «قامِع» از ریشه «قمع» بر وزن «جمع» به معناى سرکوب کردن گرفته شده است.