و من کتاب له علیهالسلام
إلى أمَراءِ الْبِلاد فی مَعْنَى الصَّلاةِ
از نامهها امام علیه السلام
به فرمانداران شهرها درباره معناى نماز (و بخشى از احکام آن) است. (1)«1»
نامه در یک نگاه
چنانکه در عنوان نامه آمده است، مخاطب آن امیران بلادند، زیرا آنها ناظر به امور دینى و هم دنیوى مردم بودند، افزون بر اینکه امامت جمعه و جماعت را نیز بر عهده داشتند. محتواى نامه در واقع بیانگر دو چیز است: یکى اوقات دقیق نمازهاى پنجگانه که هر کدام را باید در چه وقتى ادا کرد و دیگر اینکه امام جماعت باید ضعیفترین مأمومین را در نظر بگیرد ومتناسب با توان او نماز بخواند.
أَمَّا بَعْدُ، فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ حَتَّى تَفِیءَ الشَّمْسُ مِنْ مَرْبِضِ الْعَنْزِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ بَیْضَاءُ حَیَّةٌ فِی عُضْوٍ مِنَ النَّهَارِ حِینَ یُسَارُ فِیهَا فَرْسَخَانِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصَّائِمُ، وَیَدْفَعُ الْحَاجُّ إِلَى مِنًى، وَصَلُّوا بِهِمُ الْعِشَاءَ حِینَ یَتَوَارَى الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَالرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ، وَصَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ وَلَا تَکُونُوا فَتَّانِینَ.
ترجمه
اما بعد (از حمد و ثناى الهى) نماز ظهر را هنگامى با مردم بخوانید (که خورشید از دایره نصف النهار گذشته باشد) تا زمانى که خورشید به اندازه خوابگاه یک بز از آن دور شده باشد، و نماز عصر را هنگامى براى آنها بجاى آورید که خورشید هنوز در بخشى از روز روشن و زنده است (یعنى هنوز به زردى نگراییده) بهگونهاى که مىتوان تا غروب آفتاب دو فرسخ راه را طى کرد و نماز مغرب را براى آنها هنگامى بخوانید که روزه دار افطار مىکند و حاجى از عرفات (به سوى مشعر و سپس از آنجا) به سوى منى حرکت مىکند و نماز عشا را از وقتى که شفق پنهان مىگردد تا ثلث شب با آنان (مردم) بجا آورید و نماز صبح را هنگامى با آنها بخوانید که انسان مىتواند صورت رفیقش را ببیند و او را بشناسد و باید آنگونه با آنها نماز بخوانید که ضعیفترین مأمومین مىتوانند بخوانند و هرگز فتنهگر نباشید. (که با طول دادن نماز و دعاهاى آن گروهى را بفریبید و گروه دیگرى را به زحمت بیفکنید).
شرح و تفسیر
آداب و اوقات نماز
همانگونه که در بالا اشاره شد، امام علیه السلام در این نامه که مخاطب آن امیران بلادند همان امیرانى که امام جمعه و جماعت نیز بودند، اوقات نماز را براى آنها شرح مىدهد.
ابتدا از نماز ظهر شروع مىکند و مىفرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) نماز ظهر را هنگامى با مردم بخوانید (که خورشید از دایره نصف النهار گذشته باشد) تا زمانى که خورشید به اندازه خوابگاه یک بز از آن دور شده باشد»؛(أَمَّا بَعْدُ، فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ حَتَّى تَفِیءَ (2)«1» الشَّمْسُ مِنْ مَرْبِضِ (3)«2» الْعَنْزِ (4)«3»).
هرگاه «حتى» را اشاره به پایان وقت فضیلت ظهر بدانیم آنگونه که ظاهر تعبیر به «حتى» است مفهومش این است که امام علیه السلام تنها پایان وقت فضیلت ظهر را بیان فرموده که در بعضى از روایات به اندازه ذراع تعیین شده و ذراع با محلى که یک بز هنگام خوابیدن روى زمین اشغال مىکند (البته از عرض نه از طول) چندان تفاوتى ندارد و اگر «حتى» را به معناى حین (5)«4» که ظاهر در آغاز وقت فضیلت است تفسیر کنیم مفهومش این مىشود که از اوّل زوال تا هنگامى که سایه شاخص (سایهاى که از لحظه زوال ظهر حاصل مىشود) به اندازه یک ذراع شود نماز ظهر را مىتوان تأخیر انداخت یا براى خواندن نافله یا براى اجتماع مردم جهت نماز جماعت.
البته ابتداى وقت نماز ظهر منهاى این امور همان است که قرآن مجید با صراحت بیان کرده: ««أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ»؛ نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) بجاى آور». (6)«1»
سپس امام علیه السلام به بیان آخر وقت فضیلت نماز عصر مىپردازد و مىفرماید:«و نماز عصر را هنگامى براى آنها بجاى آورید که خورشید هنوز در بخشى از روز روشن و زنده است (یعنى هنوز به زردى نگراییده) بگونهاى که مىتوان تا غروب آفتاب دو فرسخ راه را طى کرد»؛(وَصَلُّوا بِهِمُ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ بَیْضَاءُ حَیَّةٌ فِی عُضْوٍ مِنَ النَّهَارِ حِینَ یُسَارُ فِیهَا فَرْسَخَانِ).
در مورد وقت نماز عصر میان فقهاى اهل سنّت اختلاف بسیار است که در کتب فقهى آمده؛ ولى معروف میان علماى شیعه این است که آغاز وقت فضیلت نماز ظهر ابتداى زوال خورشید از دایره نصف النهار است (البته پس از مقدار وقت لازم براى خواندن نافله ظهر) و پایان آن زمانى است که سایه شاخص (سایهاى که بعد از زوال اضافه مىشود) به اندازه خود شاخص شود سپس وقت فضیلت براى نماز عصر شروع مىشود و تا زمانى که سایه شاخص به دو برابر خود برسد ادامه دارد. (البته بلندى و کوتاهى شاخصها در این مسأله تفاوتى ندارد).
آنچه امام علیه السلام در جمله بالا بیان فرموده اشاره به پایان وقت فضیلت نماز عصر است و آنچه در میان فقهاى ما معروف است چندان تفاوتى با آن ندارد.
در مرحله سوم اشاره به وقت نماز مغرب کرده مىفرماید: «و نماز مغرب را براى آنها هنگامى بخوانید که روزه دار افطار مىکند و حاجى از عرفات (به سوى مشعر و سپس از آنجا) به سوى منى حرکت مىکند»؛(وَصَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصَّائِمُ، وَیَدْفَعُ الْحَاجُّ إِلَى مِنًى).
از آنجا که افطار روزه دار و حرکت حجاج از عرفات در نظر عامه مردم روشن بود که با غروب آفتاب این حرکت شروع مىشده، امام علیه السلام همان را مقیاس قرار داده است.
تأخیر انداختن نماز مغرب و افطار تا زمانى که حمره مشرقیه از بالاى سر بگذرد در واقع نوعى احتیاط است و وقت، همان غروب آفتاب است. (البته به اعتقاد ما و جمعى از فقهاى اهلبیت).
اینجا امام علیه السلام در واقع به آنچه میان توده مسلمانان معروف و مشهور بوده که روزه دار چه زمانى افطار مىکند و حاجیان کى از عرفات کوچ مىکنند اکتفا فرموده است.
در مرحله چهارم اشاره به وقت عشا کرده مىفرماید: «و نماز عشا را از وقتى که شفق پنهان مىگردد تا ثلث شب با آنان (مردم) بجا آورید»؛(وَصَلُّوا بِهِمُ الْعِشَاءَ حِینَ یَتَوَارَى الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ).
باید دید که منظور از شفق در اینجا حمره مغربیه (شعاع سرخ رنگى که در طرف مغرب بعد از پنهان شدن خورشید پیدا مىشود) است و یا سفیدى شفافى که پس از پنهان شدن آن شعاع سرخ رنگ تا مدتى باقى مانده است. هر دو احتمال در تفسیر کلام امام علیه السلام هست، زیرا شفق به هر دو گفته مىشود؛ ولى در میان علماى شیعه معناى اوّل مشهورتر است و امروزه در میان اهل سنّت، معناى دوم غالباً ملاک عمل است، هرچند فقهاى چهارگانه آنها با هم کاملًا اختلاف دارند.
در مرحله آخر و پنجم اشاره به آغاز وقت نماز صبح کرده مىفرماید: «و نماز صبح را هنگامى با آنها بخوانید که انسان مىتواند صورت رفیقش را ببیند و او را بشناسد»؛(وَصَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَالرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ).
البته آنچه از آیات قرآن مجید استفاده مىشود و مشهور و معروف در میان
فقهاست این است که آغاز نماز صبح زمانى است که صبح صادق یعنى سپیده گسترده در کنار افق طلوع مىکند. در این مسأله میان مسلمانان اتفاق نظر وجود دارد؛ ولى از آنجا که در درون شهرها برخاستن و به بیرون شهر و یا پشت بام رفتن و نگاه به بیرون نمودن کار آسانى نیست، امام علیه السلام معیار آسانترى بیان فرموده و آن اینکه هوا کمى روشن شود به اندازهاى که انسان شخصى را که در کنارش نشسته ببیند و بشناسد. بهعلاوه براى حضور مردم در جماعت مقدار زمان بیشترى لازم است که با آنچه امام علیه السلام فرموده کاملًا تطبیق مىکند.
در پایان این دستور العمل مىفرماید: «و باید آنگونه با آنها نماز بخوانید که ضعیفترین مأمومین مىتوانند بخوانند و هرگز فتنهگر نباشید (که با طول دادن نماز و دعاهاى آن گروهى را بفریبید و گروه دیگرى را به زحمت بیفکنید)»؛(وَصَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ وَلَا تَکُونُوا فَتَّانِینَ).
اهمّیّت این موضوع تا آن حد است که در حدیثى امیرمؤمنان على علیه السلام مىگوید: «آخرین توصیهاى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به من فرمود این بود:«إِذَا صَلَّیْتَ فَصَلِّ صَلَاةَ أَضْعَفِ مَنْ خَلْفَکَ؛
هنگامى که نماز مىخوانى همچون ضعیفترین کسانى که پشت سر تو هستند نماز بخوان». (7)«1»
هنگامى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مرا (براى نشر اسلام) به یمن فرستاد سؤال کردم چگونه با آنها نماز بخوانم به من فرمود:«صَلِّ بِهِمْ کَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَکُنْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیما».(8)«2»
همین معنا در نامه بعد که عهدنامه مالک اشتر است نیز آمده که على علیه السلام به مالک نیز همینگونه توصیه کرد.
«فتّان» از ریشه فتنه در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا
ناخالصىهاى آن گرفته و خالص از ناخالص شناخته شود. به همین مناسبت در معانى مختلفى بهکار مىرود از جمله آزمایش، فریب دادن، بلا و عذاب و شکنجه نمودن و ناراحت ساختن و در عبارت امام علیه السلام معناى اخیر مناسبتر است و معناى فریب دادن نیز بعید نیست و جمع میان هر دو نیز ممکن است.
البته مفهوم این سخن این نیست که آنچنان نماز را سریع بخوانند که به ارکان نماز و واجبات آن صدمه بزند و یا بر اثر سرعت و شتاب، ضعیفان نتوانند خود را به رکوع و سجود و قیام و قعود نماز برسانند که در روایات به آن هم اشاره شده از جمله در عهد نامه مالک اشتر آمده است که قبل از این دستور فرمود:«فَلَا تَکُونَنَّ مُنَفِّراً وَلَا مُضَیِّعاً؛نه آنگونه نماز را طولانى کن که مایه فرار مردم شود و نه آنطور سریع بخوان که باعث ضایع شدن نماز گردد». آرى در هر چیز رعایت اعتدال لازم است.
این نکته نیز قابل توجّه است که این دستور گرچه در مورد خصوص نماز وارد شده؛ ولى مىتوان مفهوم آن را به سایر عبادات، بلکه تمام برنامههاى اجتماعى گسترش داد که باید برنامههاى اسلامى در تمام زمینههاى عبادى، اجتماعى، سیاسى و اخلاقى آنگونه پیاده شود که نه بار مردم را سنگین کند و مایه فرار آنها از دین شود و نه آنچنان باشد که بر اثر شتابزدگى بىمحتوا گردد.
همچنین شایسته است خطباى محترم ائمه جمعه و همچنین گردانندگان مجالس دعا و توسل و عزادارى این اصل را بهکار بندند؛ نه چنان خطبهها و منابر و ادعیه و عزادارىها با سرعت انجام گیرد که روح آن گرفته شود و نه آنچنان با تأخیر که باعث خستگى و بیزارى گردد.
نکته انجام نمازهاى پنجگانه در سه وقت
مىدانیم در عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله و همچنین در اعصار معصومان علیهم السلام نمازها
غالباً بهصورت جداگانه و در پنج وقت فضیلت انجام مىشده و امروز هم اگر در پنج وقت بخوانیم بهتر است؛ ولى با این حال پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در سفرها و در مواقع گرماى شدید و سرماى شدید و باران اجازه جمع میان نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را بى آنکه عذر خاصى در میان باشد (مانند گرماى شدید و سرماى شدید و باران) مىداد. افزون بر این بارها در زندگى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله اتفاق افتاد که بدون هیچ عذرى جمع میان دو نماز کرد و فرمود: مىخواهم رخصتى براى امت من باشد تا اگر مایل به جمع باشند بتوانند از این رخصت استفاده کنند.
ولى متأسفانه جمع عظیمى از اهل سنّت اصرار دارند که نمازها همچنان جدا خوانده شود و این مسأله مشکلات زیادى مخصوصاً در عصر ما ایجاد کرده است. زیرا زندگى مردم دگرگون شده، وضع بسیارى از کارگران در کارخانهها و کارمندان در ادارات مخصوصاً محصلان و دانشجویان در کلاس درس به گونهاى است که نمىتوانند به آسانى نمازها را در پنج وقت بجا آورند و همین امر سبب شده که بسیارى از آنها نماز را ترک کنند.
به یقین اسلام دین رحمت است و به مقتضاى حدیث معروف نبوى:«بُعِثْتُ إلَى الشَّریعَةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ؛من به شریعت سهل و آسانى مبعوث شدم» براى این اشخاص راه حلى باز گذارده است تا نه گرفتار ترک نماز شوند و نه گرفتار دشوارى و مشقت فراوان.
تعجب این است که در منابع معروف اهل سنّت مانند صحیح مسلم، صحیح بخارى، سنن ترمذى، موطأ مالک، مسند احمد، سنن نسائى، مصنف عبدالرزاق و کتب دیگر که همه از منابع مشهور و شناخته شده آنهاست حدود سى روایت درباره جمع میان نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا بدون سفر و مطر (باران) و خوف ضرر نقل شده که این برادران همه آنها را نادیده گرفته و کار را بر خود
و مخصوصاً بر جوانان بسیار سخت و مشکل کردهاند.
این روایات عمدتا به پنج راوى معروف بر مىگردد:
1. ابن عباس
2. جابر بن عبداللَّه انصارى
3. ابوایوب انصارى
4. عبداللَّه بن عمر
5. ابو هریره
که ذیلًا به بخشى از آن اشاره مىشود.
1. سعید بن جبیر از ابن عباس نقل مىکند که«صَلّى رَسُولُ اللَّهِ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمیعاً بِالْمَدینَةِ فِی غَیْرِ خَوْفٍ وَلا سَفَرٍ؛رسول خدا نماز ظهر و عصر را در مدینه با هم بجا آورد در حالى که نه ترسى (از دشمن) در کار بود و نه سفرى» ابو زبیر مىگوید: از سعید بن جبیر پرسیدم: چرا پیامبر این کار را کرد؟ سعید گفت: من نیز همین سؤال را از ابن عباس پرسیدم در جواب من گفت:«ارادَ انْ لا یَحْرِجَ أحَداً مِنْ أُمَّتِهِ؛پیغمبر مىخواست هیچ کس از امتش به زحمت نیفتد». (9)«1»
2. جابر بن زید مىگوید: ابن عباس گفت:«صلّى النَّبىَّ سَبْعاً جَمیعاً وَثَمانِیاً جَمِیعاً؛پیغمبر اکرم هفت رکعت با هم (اشاره به جمع میان نماز مغرب و عشاست) و هشت رکعت با هم (اشاره به جمع میان نماز ظهر و عصر است) بجا آورد». (10)«2»
3. در مصنف عبد الرزاق آمده است که عبد اللَّه بن عمر مىگوید:«جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ مُقیماً غَیرَ مُسافِرٍ بَیْنَ الظُّهْرِ وَالعَصْرِ وَالْمَغْرِبِ فَقالَ رَجُلٌ لِابْنِ عُمَرَ: لِمَ تَرَى النبىُ فِعْلَ ذلِکَ؟ قالَ: لأنْ لا یَحرِجَ أُمَّتَهُ إنْ جَمَعَ رَجُلٌ؛پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در حالى که
مسافر نبود ظهر و عصر را با هم خواند و همچنین مغرب (و عشا را) کسى از ابن عمر پرسید: فکر مىکنى چرا پیامبر این کار را کرد؟ در پاسخ گفت: براى اینکه اگر کسى از امت میان این دو جمع کند به زحمت نیفتد (و مورد ایراد واقع نشود)». (11)«1»
4. عبداللَّه مسعود نقل مىکند:«جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ بَینَ الأولى وَالْعَصْرِ وَالْمَغْرِبِ وَالْعِشاءِ فَقیلَ لَهُ صلى الله علیه و آله فَقالَ: صَنَعْتُهُ لِأنْ لا تَکُونَ أمَّتی فِی حَرَجٍ؛پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله میان نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا را جمع کرد کسى از علت آن از حضرت سؤال کرد فرمود: من این کار را کردم که امّت من در زحمت نباشد». (12)«2»
5. ابو هریره نیز مىگوید:«جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ بَیْنَ الصَّلاتَیْنِ فِی الْمَدینَةِ مِنْ غَیْرِ خَوْفٍ؛رسول خدا در مدینه میان دو نماز بدون ترس (از دشمن) جمع کرد». (13)«3»
البته همانگونه که گفتیم روایات، بیش از اینهاست و عصاره همه این است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در بعضى از مواضع نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را با هم مىخواند در حالى که مشکل خاصى مانند باران یا سفر یا ترس از دشمن وجود نداشت و هدف آن حضرت توسعه بر امت و رفع عسر و حرج بود. آیا با این حال سزاوار است بعضى اشکالتراشى کنند و بگویند اینها مربوط به موارد اضطرارى بوده است؟ چرا چشم خود را به روى حقایق ببنیدیم و پیشداورىهاى خود را بر گفتار صریح رسول خدا صلى الله علیه و آله مقدم بشمریم و کار را بر امّت مشکل کنیم؟ آنجا که خدا و رسولش بخشیدهاند چرا متعصبان امّت نمىبخشند؟ چرا نمىخواهند جوانان مسلمان در هر حال و در همه جا در داخل کشورهاى اسلامى و خارج آن در دانشگاهها و ادارات و کارخانهها و بازارها به مهمترین وظیفه اسلامى؛ یعنى نمازهاى یومیّه عمل کنند؟
ما عقیده داریم اسلام براى هر زمان و هر مکان تا پایان دنیاست. به یقین پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله با نظر وسیعش همه مسلمانان جهان را در تمام اعصار و قرون مىدیده و مىدانسته است که اگر همه را مقید به نماز در پنج وقت معین کنند کار بر امّت مشکل مىشود و گروهى تارک الصلاة خواهند شد، لذا از طرف خداوند مأموریت پیدا کرد بر امّت خود منّت نهد و کار را وسعت بخشد.
قابل توجّه اینکه فخر رازى در تفسیر آیه «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» (6)«1»با صراحت مىگوید: آنچه در این آیه آمده است براى نماز سه وقت بیان کرده: وقت زوال، وقت اوّل مغرب و وقت فجر و این اقتضا مىکند که زوال وقت ظهر و عصر باشد، بنابراین وقت مشترک بین دو نماز مىشود و اوّل مغرب وقت نماز مغرب و عشا باشد و وقت مشترک بین این دو نماز گردد و لازمه آن جواز جمع میان ظهر و عصر و میان مغرب و عشاست.
فخر رازى تفسیر آیه را به خوبى بیان مىکند؛ ولى بعد مىگوید: چون دلیل داریم جمع میان دو نماز بدون عذر و بدون سفر جایز نیست، بنابراین آیه را محدود به حال عذر مىکنیم. (14)«2» این را مىگویند اجتهاد در مقابل نص.
البته همانگونه که در آغاز این بحث گفتیم رعایت وقت فضیلت و جدا ساختن نمازها در این اوقات سنّت است و اولى، هرچند جمع میان این دو نیز رخصت است و به همین دلیل امام علیه السلام اوقات نمازهاى پنجگانه را بهصورت جداگانه از یکدیگر بیان فرموده است.
1) سند نامه:در کتاب مصادر نهجالبلاغه آمده است که این نامه را ابو منصور ثعالبى که از معاصران مرحوم سید رضى است در باب سوم از کتابش به نام الاعجاز والایجاز آورده است با تفاوت قابل ملاحظهاى که صاحب مصادر تفاوتها را ذکر کرده و در مجموع نتیجه مىگیرد که ثعالبى (قطعاً) این نامه را از نهجالبلاغه سیّد رضى نگرفته است (مصادر نهجالبلاغه، ج 3، ص 390).
2) «تَفىءَ» از ریشه «فىء» به معناى بازگشت گرفته شده است.
3) «مَرْبِض» از ریشه «رَبض» بر وزن «نبض» به معناى به سینه نشستن حیوان است و از آنجا که حیوانات این کار را غالباً در آغل مىکنند، مربض به معناى آغل و محل استراحت گوسفند و بز آمده است.
4) «عَنْز» به معناى بز ماده است و معز به معناى هرگونه بز و گاه به معناى حیوانى است که داراى مو (نه پشم) و دم کوتاه است.
5) در بعضى از نسخههاى نهجالبلاغه بهجاى «حتى» حین آمده است. مانند کتاب اختیار مصباح السالکین، ص 539 و کتاب حدائق الحقائق، ج 2، ص 517.
6) اسراء، آیه 78.
7) من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 283، ح 870.
8) بحارالانوار، ج 33، ص 607.
9) صحیح مسلم، ج 2، ص 151.
10) صحیح بخارى، ج 1، ص 140، باب وقت المغرب.
11) مصنف عبدالرزاق، ج 2، ص 556.
12) المعجم الکبیر طبرانى، ج 10، ص 219، ح 10525.
13) مسند البزاز، ج 1، ص 283.
14) تفسیر کبیر فخر رازى، ج 21، ص 27.