جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مشعلی فروزان

زمان مطالعه: 3 دقیقه

استاد سلیمان کتانی دانشمند و ادیب مسیحی در کتاب (الامام علی نبراس و متراس) یا امام علی (ع) مشعلی و دژی می‏گوید:

چه کم‏اند کسانی که از سرنوشت علی بن ابیطالب (ع) عبرت گرفته باشند….

زندگی از ایشان مایه بگیرد و برفراز نسل‏های بشر همچون مشعلی فروزان نهاده باشند تا با سوز و فروز پیوسته‏ای راه بشریت را روشن سازند.

و یا همه کمی، به ستون هائی می‏مانند که در میانه پهنه‏های معبدی به پا ایستاده و سنگین‏های توانفرسا را بر دوش گرفته باشند تا از فراز بلندی هایش به مناره‏ها نور افشانند.

بسان کوهسارند، که وزش تند بادهای باران ریز و غرش ابرها را به سینه می‏گیرد، تا از چشمه ساران دامنه‏اش جویبارهایی با

برکت و لطف و زیبائی بردشت‏ها روان گردند. در میان همین گروه کم شمار چهره علی بن ابیطالب (ع) می‏درخشد.

آن هم در هاله‏ای از تابش رسالت. در تاریک‏ترین شبی که طولانی سیاهی اعصار و قرون را با خود داشت، و آدمی را به زیر خروارها ستم و انحراف به گور سرد خاموشی و فراموشی خوابانده بود….

مردی به وجود آمد با گنجینه‏هائی گرانبار از مواهب و استعداد و فضائل که نمی‏شود کسی بدان دست یابد و هم طراز نوابغ و قهرمانان بزرگ نشود.

سخن را به علی بن ابیطالب (ع) کشاندم، آبی پاک که عطش مرا فرو بنشاند و مایه تسلی خاطر من است.ای سرور من! آیا این روا و سزاست که به جای فراهم آمدن به خدمتت درباره‏ات اختلاف پیدا کنند.؟

با این مناجات، می‏خواهم رو به آستان علی بن ابیطالب (ع) آورم و سخن آغاز کنم، و می‏دانم که در آمدن به آستان وی کم‏تر از در آمدن به محراب نیست.

آن علی (ع) که در مکه بزاد و شصت سال بزیست و سپس شهید شد با گذشت چهارده قرن هنوز زنده است و فرسودگی کفن را به خود ندیده است.

هر سخنی درباره علی بن ابیطالب (ع) گفته شود، که او را در مکان

و زمان محصور دارد، جز سخن پردازی و ترتیب الفاظ نخواهد بود. گام هرگز به محراب این سرور بزرگوار نخواهم نهاد، مگر به حالی که سر از تعظیم و ستایش بر درگهش فرو افکنده، و مهر سکوت بر لب، و گوش پند نوش فرا داده باشم.

در دست او شمشیری درخشان و بران و روان بود با دو لبه: لبه‏ای بر سپر و دیگر لبه بر کاغذ.

و در دو جبهه مبارزه می‏کرد: جبهه پیکار مسلحانه، و جبهه پیکار اعتقادی، به خاطر بر قراری نظم و حق و عدالت.

عفت و راستی در وی چنان محکم و پر صلابت است که سپر و تیغ در دو دستش، پارسایی و بخشندگی دو بالند که او را به سایه خویش گرفته‏اند: تقوی و ایمان دو احساس صمیم و وفا دارند و دو چشمه پاک که در سینه‏اش نفوذ کرده و از زبانش جوشیده است، چنان که او را چون شمشیری در برانداختن بت‏های کعبه به کار می‏آیند و در همان حال او را قبله اهل اسلام می‏سازند.

حق و عدالت، دو صفت همراهند و دو گردن بند بی‏همتاو درخشان… در وجدانش احساسند و در بیانش برهان و در شمشیرش بران. عشق و اخلاص، دو رشته متینی بودند که دل و زبانش را به هم می‏پیوستند… و بشریت را با همه گروهها و نژادهایش در نظرش یگانه می‏نمودند.

مواهب و فضائلی در شخصیت علی بن ابیطالب (ع) شکل گرفت و تبلور یافت که انسان،

ارزش خویش را از او می‏گیرد و به او مدیون است.

از علی بن ابیطالب (ع) پوزش می‏خواهم اگر نتوانستم به خوبی از عهده برآیم که او خوب‏ترین پوزش پذیران است و سرآمد بخشایشگران.

هزار بار علی گویم و علی جویم

بهر دیار علی گویم و علی جویم‏

اگر که پیرم و عاشق به یاد آن معشوق

به انتظار علی گویم و علی جویم‏

به یاد صبح وصالش من حمیده خصال

به شام تار علی گویم و علی جویم‏

من شکسته دل بینوای سرگردان

به اختیار علی گویم و علی جویم‏

به بحر عشق فتادم مرام من اینست

به حال زار علی گویم و علی جویم‏

شوم به کوی خموشان به جان قرآنم

به هر مزار علی گویم و علی جویم‏