استاد سلیمان کتانی دانشمند و ادیب مسیحی در کتاب (الامام علی نبراس و متراس) یا امام علی (ع) مشعلی و دژی میگوید:
چه کماند کسانی که از سرنوشت علی بن ابیطالب (ع) عبرت گرفته باشند….
زندگی از ایشان مایه بگیرد و برفراز نسلهای بشر همچون مشعلی فروزان نهاده باشند تا با سوز و فروز پیوستهای راه بشریت را روشن سازند.
و یا همه کمی، به ستون هائی میمانند که در میانه پهنههای معبدی به پا ایستاده و سنگینهای توانفرسا را بر دوش گرفته باشند تا از فراز بلندی هایش به منارهها نور افشانند.
بسان کوهسارند، که وزش تند بادهای باران ریز و غرش ابرها را به سینه میگیرد، تا از چشمه ساران دامنهاش جویبارهایی با
برکت و لطف و زیبائی بردشتها روان گردند. در میان همین گروه کم شمار چهره علی بن ابیطالب (ع) میدرخشد.
آن هم در هالهای از تابش رسالت. در تاریکترین شبی که طولانی سیاهی اعصار و قرون را با خود داشت، و آدمی را به زیر خروارها ستم و انحراف به گور سرد خاموشی و فراموشی خوابانده بود….
مردی به وجود آمد با گنجینههائی گرانبار از مواهب و استعداد و فضائل که نمیشود کسی بدان دست یابد و هم طراز نوابغ و قهرمانان بزرگ نشود.
سخن را به علی بن ابیطالب (ع) کشاندم، آبی پاک که عطش مرا فرو بنشاند و مایه تسلی خاطر من است.ای سرور من! آیا این روا و سزاست که به جای فراهم آمدن به خدمتت دربارهات اختلاف پیدا کنند.؟
با این مناجات، میخواهم رو به آستان علی بن ابیطالب (ع) آورم و سخن آغاز کنم، و میدانم که در آمدن به آستان وی کمتر از در آمدن به محراب نیست.
آن علی (ع) که در مکه بزاد و شصت سال بزیست و سپس شهید شد با گذشت چهارده قرن هنوز زنده است و فرسودگی کفن را به خود ندیده است.
هر سخنی درباره علی بن ابیطالب (ع) گفته شود، که او را در مکان
و زمان محصور دارد، جز سخن پردازی و ترتیب الفاظ نخواهد بود. گام هرگز به محراب این سرور بزرگوار نخواهم نهاد، مگر به حالی که سر از تعظیم و ستایش بر درگهش فرو افکنده، و مهر سکوت بر لب، و گوش پند نوش فرا داده باشم.
در دست او شمشیری درخشان و بران و روان بود با دو لبه: لبهای بر سپر و دیگر لبه بر کاغذ.
و در دو جبهه مبارزه میکرد: جبهه پیکار مسلحانه، و جبهه پیکار اعتقادی، به خاطر بر قراری نظم و حق و عدالت.
عفت و راستی در وی چنان محکم و پر صلابت است که سپر و تیغ در دو دستش، پارسایی و بخشندگی دو بالند که او را به سایه خویش گرفتهاند: تقوی و ایمان دو احساس صمیم و وفا دارند و دو چشمه پاک که در سینهاش نفوذ کرده و از زبانش جوشیده است، چنان که او را چون شمشیری در برانداختن بتهای کعبه به کار میآیند و در همان حال او را قبله اهل اسلام میسازند.
حق و عدالت، دو صفت همراهند و دو گردن بند بیهمتاو درخشان… در وجدانش احساسند و در بیانش برهان و در شمشیرش بران. عشق و اخلاص، دو رشته متینی بودند که دل و زبانش را به هم میپیوستند… و بشریت را با همه گروهها و نژادهایش در نظرش یگانه مینمودند.
مواهب و فضائلی در شخصیت علی بن ابیطالب (ع) شکل گرفت و تبلور یافت که انسان،
ارزش خویش را از او میگیرد و به او مدیون است.
از علی بن ابیطالب (ع) پوزش میخواهم اگر نتوانستم به خوبی از عهده برآیم که او خوبترین پوزش پذیران است و سرآمد بخشایشگران.
هزار بار علی گویم و علی جویم
بهر دیار علی گویم و علی جویم
اگر که پیرم و عاشق به یاد آن معشوق
به انتظار علی گویم و علی جویم
به یاد صبح وصالش من حمیده خصال
به شام تار علی گویم و علی جویم
من شکسته دل بینوای سرگردان
به اختیار علی گویم و علی جویم
به بحر عشق فتادم مرام من اینست
به حال زار علی گویم و علی جویم
شوم به کوی خموشان به جان قرآنم
به هر مزار علی گویم و علی جویم