جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ضعف روحیه‌ی سپاهیان شام‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ابرهه یکی از فرماندهان سپاه معاویه بود که از فزونی کشتگان سپاه معاویه رنج می‏برد و به چشم خود می‏دید که شامیان قربانی هوا و هوس فردی به نام معاویه شده‏اند که برای حفظ حکومت غصبی خود دست به چنین نبرد وحشت زایی زده است. از این رو، در میان یمنیهای مقیم شام فریاد زد: وای بر شما ای مردم یمن، ای کسانی که خواهان فنای خود هستید؛ این دو نفر (علی و معاویه) را به حال

خود واگذارید تا با هم به نبرد بپردازند و هر کدام که پیروز شدند ما از او پیروی می‏کنیم. وقتی سخنان ابرهه به امام -علیه‌السلام- رسید فرمود: سخن بسیار استواری گفته است. من از روزی که وارد سرزمین شام شده‏ام سخنی به این خوبی نشنیده‏ام. انتشار این پیشنهاد معاویه را سخت لرزاند و خود را به آخرین نقطه‏ی سپاه رسانید و به اطرافیان خود گفت: در خرد ابرهه خلل پدید آمده است. در حالی که مردم یمن به اتفاق می‏گفتند که ابرهه از نظر دین و خرد و شجاعت برترین آنهاست.

در این اوضاع، برای حفظ حیثیت و روحیه‏ی سپاه شام، عروه‏ی دمشقی گام به میدان نهاد و فریاد زد: اگر معاویه از مبارزه با علی سرباز زد، ای علی آماده‏ی مبارزه‏ی با من باش. دوستان امام -علیه‌السلام- خواستند او را از مقابله با وی (به سبب دنائتی که داشت) باز دارند، ولی امام نپذیرفت و فرمود: معاویه و عروه در نظر ما یکسانند. این بگفت و بر او حمله برد و با یک ضربت او را دو نیم کرد، به نحوی که هر نیمی به یک طرف افتاد. هر دو سپاه از شدت ضربت علی -علیه‌السلام- تکان خوردند. آن گاه امام -علیه‌السلام- به نعش دو نیم شده‏ی او چنین خطاب کرد: سوگند به خدایی که پیامبر را به پیامبری برانگیخت، آتش را دیدی و پشیمان شدی.

در این هنگام پسر عموی عروه به انتقام او برخاست و خواهان مبارزه با امام -علیه‌السلام- شد و او نیز با ضربت شمشیر امام به عروه ملحق گردید.(1)


1) وقعه‏ی صفین، ص 455؛ شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ابی‏الحدید، ج 8، ص 94.