جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: کجاى دنیا فریبنده است؟

زمان مطالعه: 4 دقیقه

این کلام حکمت‏آمیز که درباره نقش مؤثر دنیا و مواهب آن براى رسیدن به سعادت اخروى بیان شده در زمانى امام ذکر فرمود که «شنید مردى به نکوهش دنیا زبان گشوده است»؛(وَقَدْ سَمِعَ رَجُلًا یَذُمُّ الدُّنْیَا).

این مرد اهل بصره و جنگ جمل بود، آن‏گونه که بعضى گفته‏اند یا اهل کوفه که برخى دیگر نوشته‏اند(1)، تأثیرى در اصل سخن ندارد؛ ولى به نظر مى‏رسد که امام علیه السلام احساس فرمود مرد ریاکارى است و نکوهش او از دنیا نوعى اظهار قدس و تقواست بى‏آنکه صاحب قدس و تقوا باشد و به هر حال امام علیه السلام از این موقعیت استفاده کرد تا درس بسیار مهمى را درباره دنیا و مواهب دنیوى به همگان بدهد.این کلام بسیار پربار و حکیمانه به دو بخش تقسیم مى‏شود؛ بخش اول درباره این است که وصف دنیا به فریب‏کار بودن توصیف بى‏دلیلى است، زیرا اگر چشم عبرت‏بین باشد نشانه‏هاى بى‏وفایى دنیا در همه جاى آن آشکار است. مى‏فرماید:«اى کسى که نکوهش دنیا مى‏کنى (و دنیا را به خدعه و نیرنگ و فریبندگى متهم مى‏سازى) تو خودت تن به غرور دنیا داده‏اى و به باطل‏هاى آن فریفته شده‏اى (عیب از توست نه از دنیا)»؛(أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا، الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا، الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا!).

سپس مى‏افزاید: «آیا تو خود فریفته دنیا شده‏اى سپس دنیا را مذمت مى‏کنى (و گناه را به گردن آن مى‏افکنى؟) تو ادعا مى‏کنى که دنیا بر تو جرمى روا داشته یا دنیا چنین ادعایى بر تو دارد؟»؛(أَتَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا، أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا، أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ؟).

«مُتَجَرِّم»به کسى مى‏گویند که ادعاى جرم بر کسى دارد و منظور امام علیه السلام این است که تو از دنیا شکایت مى‏کنى که بر تو ستم کرده و تو را فریفته در حالى که دنیا باید از تو شکایت کند که مواهبش را به باطل هزینه کرده‏اى.

سپس امام علیه السلام از مظاهر بیدار کننده دنیا به دو چیز که در دسترس همگان است استدلال مى‏کند. نخست مى‏فرماید: «چه زمانى دنیا تو را به خود مشغول ساخت یا کى تو را فریب داد؟ آیا به محلى که پدرانت به خاک افتادند و پوسیدند تو را فریب داده یا به خوابگاه مادرانت در زیر خاک؟»؛(مَتَى اسْتَهْوَتْکَ، أَمْ مَتَى غَرَّتْکَ؟ أَبِمَصَارِعِ آبَائِکَ مِنَ الْبِلَى، أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَى؟).

اشاره به این‏که اگر یک گام به سوى قبرستان بردارى و لحظه‏اى در کنار آن بایستى و بیندیشى همه چیز بر تو ظاهر و آشکار مى‏شود؛ پدران و مادران و عزیزان، دیروز در میان شما بودند و حیات و نشاطى داشتند ولى امروز، خاموش در زیر خاک‏ها خفته و پوسیده‏اند. آیا همین یکى براى بیدار ساختن انسان کافى نیست؟ و به گفته شاعر:

بشکاف خاک را و ببین یک دم

بى‏مهرى زمانه رسوا را

آن‏گاه امام علیه السلام به صحنه‏هاى عبرت‏آمیز دیگرى از بى‏اعتبارى و بى‏وفایى دنیا اشاره کرده مى‏فرماید: «چقدر با دست خود به معالجه بیماران پرداختى و چقدر آنها را پرستارى کردى، درخواست شفا براى آنها مى‏کردى و از طبیبان، بیان راه درمان آنها را مى‏خواستى در آن روزهایى که داروىِ تو به حال آنها سودى نداشت و گریه تو فایده‏اى نمى‏بخشید، دلسوزى آمیخته با ترس تو براى هیچ‏

یک از آنها سودى نداشت و کوشش‏ها و کمک‏هایت براى آنها نتیجه‏اى نمى‏داد و با نیرویت دفاعى از آنها نکردى (و سرانجام با همه این تلاش و کوشش‏ها مرگ گریبانشان را گرفت و به همه چیز پایان داد)»؛(کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ، وَکَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْکَ! تَبْتَغِی لَهُمُ الشِّفَاءَ، وَتَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ، غَدَاةَ لَایُغْنِی عَنْهُمْ دَوَاؤُکَ، وَلَا یُجْدِی عَلَیْهِمْ بُکَاؤُکَ. لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُکَ، وَلَمْ تُسْعَفْ فِیهِ بِطِلْبَتِکَ وَلَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِکَ!).

(توجه داشته باشید) که «علّلت» از ریشه «تعلیل» به معناى به معالجه پرداختن و «مرضت» از ماده «تمریض» به معناى پرستارى نمودن و «تَسْتَوْصِفُ» از ریشه «وصف» گرفته شده و در اینجا به معناى طلب راه درمان از طبیب است و «إشْفاق» به معناى محبت آمیخته با ترس و «تُسْعَفْ» از ماده «اسْعاف» به معناى یارى طلبیدن و کمک کردن است.

امام علیه السلام در این گفتار شفاف و بسیار روشن صحنه‏هاى عبرت‏انگیز دنیا را به طرز بسیار آموزنده‏اى ترسیم فرموده و به پرستارانى اشاره مى‏کند که حال بیمارشان روز به روز سخت‏تر مى‏شود، گاه به دعا متوسل مى‏شوند، گاه به طبیب و دارو، گاه بیتابى مى‏کنند و دلسوزى و گاه سیلاب اشک از چشمشان سرازیر مى‏شود؛ ولى هیچ کدام از آنها سودى نمى‏بخشد و بیمار در برابر چشمان اشک‏آلود آنها جان مى‏سپارد. اینها امورى است که بسیارى از مردم تجربه کرده‏اند و آنها که تجربه نکرده‏ند از دیگران شنیده‏اند. آیا این صحنه‏ها کافى نیست که انسان به وسیله آن پى به بى‏اعتبارى و بى‏وفایى دنیا ببرد؟

در پایان این بخش امام علیه السلام مى‏فرماید: «و (بدین ترتیب) دنیا با این نمونه‏ها وضع تو را نیز مجسم ساخته است و با قربانگاه‏هاى او (براى دیگران)، قربانگاه تو را»؛(وَقَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ، وَبِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ).

اشاره به این‏که این گورستان‏هایى که در اطراف شهر و دیار توست و بیماران‏

و بیمارستان‏هایى که در جاى جاى وطن تو وجود دارند همه نشانه‏هایى از بى‏مهرى زمانه رسواست و جاى این ندارد که دنیا را با این همه نشانه‏هاى بى‏وفایى، فریبنده و غافل‏کننده بپندارى. کدام فریبندگى و کدام فریب‏کارى.

البته این سؤال در اینجا پیش مى‏آید که در قرآن مجید حیات دنیا به «سرگرمى و بازى»(2) و «متاع غرور»(3) و در روایات به نام «دارالغرور» معرفى شده است.

امام علیه السلام در داستان خانه‏اى که شریح قاضى خریدارى کرده بود (نامه سوم از بخش نامه‏ها) دنیا را به عنوان «دار الغرور» معرفى فرموده است. همچنین امام سجاد علیه السلام نیز در دعاى معروفش:«اللَّهُمَّ ارْزُقْنی التَّجافِىَ عَنْ دارِ الْغُرُورِ»دنیا را «دارالغرور» معرفى نموده‏اند. در بعضى از احادیث دیگر هم دنیا را «دارالغرور» شناخته شده است.(4)

ممکن است بپرسیم این تعبیرات چگونه با آنچه امام علیه السلام در کلام حکیمانه مورد بحث فرموده سازگار است؟

پاسخ این سؤال روشن است؛ هرگاه نگاه به دنیا، نگاه سطحى و زودگذر باشد، دنیا «دار الغرور» است؛ اما اگر نگاه به آن عمیق و حکیمانه باشد، دنیا دار عبرت و بیدارى است. ادامه این سخن حکیمانه نیز گواه بر آن است که گفته‏ایم.


1) بهج‏الصباغة، ج 12، ص 46.

2) «وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ». انعام، آیه 32.

3) «وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ». آل عمران، آیه 185.

4) کافى، ج 3، ص 422، ح 6.