امام علیه السلام در این کلام حکیمانه شدت تنفر خود را از زرق و برق دنیا بیان کرده مىفرماید: «به خدا سوگند این دنیاى شما در نظر من از استخوان خنزیرى که در دست شخص جذامى باشد پستتر است»؛(وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یَدِ مَجْذُومٍ).
«عِراق» با کسره و ضمه عین، جمع «عَرق» (بر وزن فرق) به معناى استخوانى است که گوشت آن را کنده باشند.
امام علیه السلام با این تشبیه که بیان فرموده رساترین تعبیر را در مورد تنفرش از زرق و برق دنیا ذکر کرده است. استخوان بىگوشت ارزشى ندارد به ویژه اگر استخوان حیوان نجس العین مانند خنزیر باشد و مخصوصاً اگر در دست انسان بیمار مبتلا به جذام باشد که همه از وى فرار مىکنند! سوگندى که در آغاز این سخن آمده و تعبیر به «دنیاکم» (دنیاى شما) مطلب را روشنتر مىسازد.
ابن ابىالحدید در شرح این کلام مىگوید: به جانم سوگند که حضرت در این گفتارش صادق و همیشه صدق و راستى پیشه وى بود و کسى که در سیره و روش زندگى او در آن زمان که در مقام ولایت ظاهرى بود و آن زمان که در کنار، قرار داشت بنگرد صحت این کلام را درمىیابد (چرا که او در هر دو حالت در نهایت بىاعتنایى به دنیا بود).(1)
امام علیه السلام در طول کلماتى که از نهج البلاغه از آن حضرت نقل شده بىاعتنایى خود را به مقامات دنیوى و مواهب آن با تعبیرات مختلفى بیان کرده که هر کدام از دیگرى گویاتر و فصیحتر است.
در خطبه «شقشقیه» چنین بیان فرمود:«وَلَأَلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»(2)(اگر براى احقاق حقوق مظلومان نبود مهار ناقه خلافت را بر پشتش مىافکندم و رهایش مىساختم و در آن هنگام) در مىیافتید که ارزش این دنیاى شما در نظر من از آب بینى بز کمتر است.
در خطبه 224 آمده است که مىفرماید:«وَإنَّ دُنْیاکُمْ عِنْدی لَأهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فی فَمِ جَرادَةٍ تَقْضَمُها؛ این دنیاى (پر زرق و برق) شما در نظر من از برگ جویدهاى که در دهان ملخى باشد خوارتر و بىارزشتر است.
در مقدمه خطبه 33 خواندیم که ابن عباس مىگوید: در منطقه «ذىقار» خدمت امام علیه السلام رسیدم در حالى که پارگى کفش خود را مىدوخت، حضرت رو به من کرد و گفت: قیمت این کفش چقدر است؟ من عرض کردم: قیمتى ندارد.فرمود:«وَاللَّهِ لَهِىَ أحَبُّ الَىَّ مِنْ إمْرَتِکُمْ إلّاأنْ أُقیمَ حَقّاً أوْ أدْفَعْ باطِلًا؛ به خدا قسم این کفش بىارزش در نظر من محبوبتر از فرمانروایى بر شماست مگر اینکه با این حکومت حقى را به پا دارم یا باطلى را دفع کنم».(3)
تعبیرات دیگرى از این قبیل هست که همه حاکى از بىاعتنایى و عدم وابستگى آن امام بزرگوار به مواهب مادى دنیاست.
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار حدیث بسیار مشروحى درباره فضایل امیرمؤمنان على علیه السلام نقل کرده که در پایان آن به حوادث ایام شهادت آن حضرتاشاره شده است؛ وى نقل مىکند: «یک روز پیش از آنکه امام علیه السلام به شهادت
برسد مردم به عیادت آن حضرت آمدند و این در حالتى بود که حقوق آنها را از بیت المال پرداخته بود و چیزى از دنیاى آنها را براى خود انتخاب نکرده بود«وَلَمْ یَتَناوَلُ مِنْ بَیْتِ مالِ الْمُسْلِمینَ ما یُساوی عِقالًا وَلَمْ یَأْکُلْ مِنْ مالِ نَفْسِهِ إلّا قَدْرَ الْبُلْغَةِ؛ و در حالى بود که از بیت المال مسلمانان حتى به اندازه یک عقال (پایبند) شتر براى خود بر نداشته بود و از اموالى که خودش (با زحمت فراوان) فراهم مىساخت تنها به اندازه ضرورت استفاده مىکرد». و همه حاضران گواهى دادند که دورترین مردم از آن حضرت همچون نزدیکترین مردم به آن حضرت بود (و هیچگونه تفاوتى در میان نزدیکان و افراد دور یا بیگانه نمىگذاشت)».(4)
این نشان مىدهد که اگر امیرمؤمنان سخنى درباره دنیا مىگوید عملش نیز کاملًا با آن هماهنگ است.
1) شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 19، ص 67.
2) نهجالبلاغه، خطبه 3 معروف به شقشقیه.
3) همان، خطبه 33.
4) بحارالانوار، ج 40، ص 116.