امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود وظایف ما را در چهار بخش خلاصه کرده و تکلیف ما را در هر بخشى روشن ساخته است:
نخست مىفرماید: «خداوند فرایضى را بر شما واجب کرده، آنها را ضایع نکنید»؛ (إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ، فَلَا تُضَیِّعُوهَا).
اشاره است به واجباتى همچون نماز و روزه و حج و جهاد و زکات و امثال آن که هر یک داراى مصالح مهمى است و باید آنها را کاملًا حفظ کرد و منظور از تضییع کردن شاید ترک نمودن باشد یا ناقص انجام دادن، همانگونه که در حدیثى از امام باقر علیه السلام آمده است: «إِنَّ الصَّلَاةَ إِذَا ارْتَفَعَتْ فِی أَوَّلِ وَقْتِهَا رَجَعَتْ إِلَى صَاحِبِهَا وَهِیَ بَیْضَاءُ مُشْرِقَةٌ تَقُولُ حَفِظْتَنِی حَفِظَکَ اللَّهُ وَإِذَا ارْتَفَعَتْ فِی غَیْرِ وَقْتِهَا بِغَیْرِ حُدُودِهَا رَجَعَتْ إِلَى صَاحِبِهَا وَهِیَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ تَقُولُ ضَیَّعْتَنِی ضَیَّعَکَ اللَّهُ؛ نماز هنگامى که در اول وقت انجام شود به آسمان مىرود و سپس به سوى صاحبش باز مىگردد در حالى که روشن و درخشان است و به او مىگوید: من را محافظت کردى خدا تو را حفظ کند و هنگامى که در غیر وقت و بدون رعایت دستوراتش انجام شود به سوى صاحبش بر مىگردد در حالى که سیاه و ظلمانى و به او مىگوید: مرا ضایع کردى خدا تو را ضایع کند».(1)
سپس در دومین دستور مىفرماید: «خداوند حدود و مرزهایى براى شما تعیین کرده از آن فراتر نروید»؛ (وَحَدَّ لَکُمْ حُدُوداً، فَلَا تَعْتَدُوهَا).
منظور از این حدود براى نمونه سهامى است که در ارث تعیین شده و در قرآن مجید نیز بعد از آن که بخشى از میراثها را بیان مىکند مىفرماید: «تِلْکَ حُدُودُ اللَّه»(2) و در آیه بعد کسانى که از این حدود تعدى کنند تهدید به خلود در آتش دوزخ شدهاند، همچنین در مورد وظیفه زوج و زوجه به هنگام طلاق تعبیر به حدود اللَّه شده است،(3) بنابراین حدود، اشاره به شرایط و کیفیتها و برنامههاى خاصى است که براى حقوق انسانها در کتاب و سنت آمده که اگر از آنها تجاوز شود یا حقى پایمال مىگردد و یا به ناحق کسى صاحب اموالى مىشود.
آنگاه در سومین دستور مىفرماید: «خداوند شما را از امورى نهى کرده است حرمت آنها را نگاه دارید»؛(وَنَهَاکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ، فَلَا تَنْتَهِکُوهَا).
روشن است که این قسمت اشاره به معاصى کبیره و صغیره است که در کتاب و سنت وارد شده و عمومشان به دلیل مفاسدى که در آنها براى دین و دنیاى مردم هست تحریم شده است.
«تَنْتَهِکُوها» از ماده «نَهْک» (بر وزن محو) به معناى هتک حرمت و پردهدرى است گویى خداوند میان انسانها و آن گناهان پردهاى کشیده است تا در حریم آن وارد نشوند و به آن نیدیشند؛ ولى معصیتکاران پردهها را مىدرند و به سراغ آن گناهان مىروند.
در چهارمین جمله مىفرماید: «خداوند از امورى ساکت شده نه به علّت فراموشکارى (بلکه به جهت مصالحى که در سکوت نسبت به آنها بوده است)
بنابراین خود را در مورد آنها به زحمت نیفکنید (و با سؤال و پرسش درباره آنها بار تکلیف خود را سنگین نگردانید)»؛ (وَسَکَتَ لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ وَلَمْ یَدَعْهَا نِسْیَاناً، فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا).
این سخن برگرفته از قرآن مجید است آیه 101 سوره «مائده» است: ««یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید از چیزهایى سؤال نکنید که اگر براى شما آشکار شود شما را ناراحت مىکند ولى اگر به هنگام نزول قرآن از آنها سؤال کنید براى شما آشکار خواهد شد. خداوند آنها را بخشیده (و نادیده گرفته است شما اصرار بر افشاى آن نداشته باشید) خداوند آمرزنده و داراى حلم است».
همانگونه که در شأن نزول آیه فوق آمده هنگامى که دستور پروردگار درباره حج نازل شد مردى به نام «عکاشه» یا «سراقه» عرض کرد: اى رسول خدا! آیا دستور حج براى هر سال است یا یک سال؟ پیامبر صلى الله علیه و آله به سؤال او پاسخ نگفت ولى او دو یا سه بار سؤال خود را تکرار کرد. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: واى بر تو چرا این همه اصرار مىکنى؟ اگر در جواب تو بگویم: آرى، حج در همه سال بر شما واجب مىشود و فوق العاده به زحمت مىافتید و اگر مخالفت کنید گناهکار خواهید بود، بنابراین تا وقتى چیزى را نگفتهام بر آن اصرار نورزید … سپس افزود: «إذا أمْرُتُکُمْ بِشَىْءٍ فَأتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ؛ هنگامى که شما را به چیزى دستور دادم به اندازه توانایى خود آن را انجام دهید».(4)
مىدانیم هنگامى که براى پیدا کردن قاتل به بنى اسرائیل دستور داده شد گاوى را ذبح کنند اگر مطابق اطلاق امر هرگونه گاوى را انتخاب مىکردند کافى بود؛ ولى آنها پشت سر هم اصرار کردند و رنگ و سن و شرایط دیگر آن گاو را
پرسیدند در نتیجه آنقدر تکلیف محدود و پر مشقت شد که براى پیدا کردن آن سخت به زحمت افتادند و هزینه زیادى پرداختند و این درس عبرتى شد براى همگان در طول تاریخ.
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُکْثِرُوا السُّؤَالَ إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ أَنْبِیَاءَهُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَاسْأَلُوا عَمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَاللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ یَأْتِینِییَسْأَلُنِی فَأُخْبِرُهُ فَیَکْفُرُ وَلَوْ لَمْ یَسْأَلْنِی مَا ضَرَّهُ وَقَالَ اللَّهُ وَإِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ إِلَى قَوْلِهِ قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ» .(5)
از این حدیث شریف استفاده مىشود که از کثرت سؤال و پىجویى زیاد نهى شده و اى بسا مردم امورى را مىخواستند براى آنها فاش شود که اگر فاش مىشد مشکلاتى پیش مىآمد؛ مثلًا سؤال از پایان عمر خود یا حوادث آینده- و یا طبق بعضى از روایات از اینکه پدر واقعى آنها چه کسى است(6)- و مانند آن و یا جزئیات و قیود احکام شرع که اگر از آن سؤال مىشد مشکلات عظیمى فراهم مىگشت.
1) کافى، ج 3، ص 268، ح 4.
2) نساء، آیه 13.
3) بقره، آیه 229؛ طلاق، آیه 1.
4) تفسیر مجمع البیان و درّ المنثور ذیل آیه پیش گفته.
5) بحارالانوار، ج 1، ص 224، ح 16.
6) تفسیر على بن ابراهیم قمى، ج 1، ص 188. در این حدیث آمده است که پیغمبر صلى الله علیه و آله به بعضى جواب دادکه پدر واقعى او غیر از کسى است که وى را پدر خود مىپندارد و این مایه رسوایى و سرشکستگى شد.