امام علیه السلام در این گفتار کوتاه و حکمتآمیز خود به مسئله طول آرزوها و سرنوشتى که دامان انسان را مىگیرد اشاره کرده مىفرماید: «کسى که در مسیر آرزوها گام بردارد در (دام) مرگ خواهد افتاد»؛ (مَنْ جَرَى فِی عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ(1)).
أمل به معناى هر نوع آرزو است؛ خواه آرزوى معقول باشد یا نامعقول، از این رو این واژه در مورد معصومان و اشخاص برجسته نیز به کار رفته آنها را کعبه آمال مىنامند و حتى خداوند به عنوان «منتهى الأمل» شمرده شده که همان آخرین نقطه آرزو است. در مناجات مفتقرین از مناجات پانزدهگانه امام سجاد علیه السلام مىخوانیم: «یا مُنْتَهى أَمَلِ الْآمِلینَ» و در حدیث نیز از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِی وَلَوْ لَاالْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَلَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً؛ آرزو مایه رحمت براى امت من است و اگر آرزو نبود هیچ مادرى فرزندش را شیر نمىداد و هیچ باغبانى درختى نمىکاشت».(2) زیرا آرزوهاست که انسان را به تلاش و کوشش براى رسیدن به اهداف برتر و بالاتر وا مىدارد.
ولى همین آرزو هرگاه به صورت نامعقول درآید و تبدیل به آرزوهاى دور و دراز و دستنیافتنى شود انسان را چنان به خود مشغول مىدارد که از همه چیز حتى خداوند و مرگ و معاد غافل مىشود و چنان سرگرم مىگردد که ناگهان مرگش فرا مىرسد در حالى که دستش از همه چیز تهى است.
تعبیر به «مَنْ جَرى …» (مطابق برخى نقلها) «مَنْ أَرْخى عِنانَ أَمَلِهِ» (کسى که لجام آرزو را سست و رها کند.) اشاره به همین آرزوهاست و به تعبیر دیگر، آرزو تشبیه به مرکب سرکشى شده که اگر عنان و زمام او را رها کنند طغیان مىکند و انسان را در پرتگاه مىافکند.
درباره طول امل و درازى آرزوها و پیامدهاى سوء آن بحث گستردهاى در روایات معصومان آمده است که به چند نمونه آن اشاره مىشود.
از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: «الأَمَلُ یُفْسِدُ الْعَمَلَ وَیَفْنِی الْأَجَلَ؛ آرزوهاى دراز اعمال انسان را تباه مىکند و مرگ را به فراموشى مىافکند».(3)
در حدیث دیگرى از همان حضرت مىخوانیم: «الأَمَلُ سُلْطانُ الشَّیاطینِ عَلَى قُلُوبِ الْغافِلینَ؛ آرزوى دور و دراز مایه سلطه شیاطین بر دلهاى غافلان است».(4)
باز در حدیثى از همان حضرت آمده است: «الأَمَلُ کَالسَّرابِ یُغِرُّ مَنْ رَآهُ وَیَخْلِفُ مَنْ رَجاهُ؛ آرزوهاى دور و دراز همچون سراب است بیننده را مىفریبد و آن کس را که بر آن دل ببندد مأیوس مىسازد».(5)
1) «با» در «بِأجَلِهِ» همانگونه که جمعى از محققان گفتهاند به معناى «فى» است؛ یعنى چنین شخصى که اختیار خود را به دست آرزوها سپرده در مرگش سقوط مىکند در حالى که عمل مثبتى انجام نداده است.
2) بحارالانوار، ج 74، ص 175.
3) غررالحکم، ح 7252.
4) همان، ح 7206.
5) همان، ح 7207.