امام علیه السلام در این جمله به کسانى که بستگان نزدیکش نسبت به او بىمهرى مىکنند و رهایش مىسازند دلدارى و امیدوارى مىدهد که نباید از این جریان مایوس گردند؛ خداوند راه دیگرى به روى او مىگشاید و مىفرماید: «کسى که نزدیکانش او را رها سازند آنها که دورند براى (حمایت از او و یارىاش) آماده مىشوند»؛ (مَنْ ضَیَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِیحَ لَهُ الْأَبْعَدُ).
در واقع این حکمت و رحمت الهى است که انسانها به وسیله بستگان و دوستان نزدیک حمایت شوند؛ ولى اگر آنها به وظیفه خود عمل نکردند و به صله رحم و مسئولیتهاى دوستى پشتپا زدند این مسئولیت را بر عهده دیگران مىگذارد تا بندهاش در میان توفان حوادث تنها نماند.
مثلا پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله طائفه قریش که نزدیکترین نزدیکان او بودند نه تنها حمایتش نکردند بلکه به دشمنى او برخاستند؛ اما خداوند دورافتادهترین قبائل را از قبیله قریش یعنى اوس و خزرج را به حمایت او برانگیخت که از جان و دل او را حمایت کردند و آئین او را پیش بردند و جالب اینکه اوس و خزرج با هم عداوت و دشمنى دیرینهاى داشتند ولى در حمایت از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله متحد و متفق بودند و امثال این موضوع در طول تاریخ بسیار دیده شده است.
در حدیث پرمعنایى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که براى دلدارى و تسلى
خاطر مىفرماید: «کُنْ لِمَا لَاتَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو؛ نسبت به آنچه امیدى به آن ندارى از آنچه امید به آن دارى امیدوارتر باش» و جالب اینکه در ذیل این حدیث اشاره به داستان موسى علیه السلام شده و مىفرماید: «موسى براى به دست آوردن شعله آتشى به دنبال نورى که از درخت برمىخواست روان شد ولى در آنجا پیام نبوت را دریافت داشت».(1)
احتمال دیگرى که در تفسیر این کلمه حکمتآمیز وجود دارد این است که امام مىخواهد بفرماید: در صورتى که نزدیکان و بستگان از نیروهاى یکدیگر استفاده نکنند و نسبت به هم بىاعتنا باشند اى بسا دورافتادگان آنها را مىربایند و از وجود آنان بهره مىگیرند.
نمونه این مطلب مسئلهاى است که در این ایام کشور ما و بسیارى از کشورها با آن روبرو هستند که به نام فرار مغزها معروف است؛ هنگامى که ما از مغزهاى لایق و آماده و افکار بلند و استعدادهاى سرشار جوانانمان استفاده نکنیم آنها از میان ما فرار کرده و دورافتادگان از نیروهاى آنها استفاده مىکنند که این ضایعهاى است بزرگ و غیر قابل جبران.
در واقع تفسیر اول دلدارى و تسلى خاطرى است به تضییع شدگان و تفسیر دوم سرزنشى است نسبت به تضییع کنندگان.
البته تفسیر اول مناسبتر به نظر مىرسد، هرچند جمع میان دو تفسیر نیز امکانپذیر است.
«أُتیحَ» از ماده «تَیح» (بر وزن شَىء) در اصل براى مهیا شدن براى انجام کارى است و هنگامى که به باب افعال مىرود به معناى مهیا کردن است و گاه به معناى مقدر ساختن نیز آمده که آن هم نوعى مهیا کردن است.
1) کافى، ج 5، ص 83، ح 2.