امام علیه السلام ارزش هر انسانى را در این عبارت حکیمانه کوتاه به روشنى بیان کرده است مىفرماید: «قیمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مىتواند آن را به خوبى انجام دهد»؛ (قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ).
اشاره به اینکه حسب و نسب، مقام و مال و پستهاى اجتماعى و رسمى هیچکدام دلیل بر ارزش انسان نیست. ارزش واقعى انسان را کارهاى مهمى تشکیل مىدهد که از عهده آن بر مىآید. جراحى بسیار ماهر، معلمى شایسته، شاعرى توانا، نویسندهاى قوى و فقیهى ماهر که مىتواند مردم را به احکام الهى آشنا سازد ارزش آنها به قدر همان کارى است که به خوبى از عهده آن بر مىآیند.
نه تنها در نزد مردم چنین است، در نزد خداوند هم کسانى قیمت و ارزش دارند که اعمال شایستهتر و مجاهدتهاى بیشتر و اصلاحات بهترى انجام مىدهند.
براى این حدیث شریف جز آنچه در بالا آمد تفسیرهاى دیگرى هم شده است. بعضى گفتهاند منظور از «مایُحْسِنُهُ» علم و دانشهایى است که شخص دارد، بنابراین ارزش هر انسان به مقدار معرفت و علم و دانشى است که به خوبى آن را فرا گرفته است.
بعضى این دو را با هم آوردهاند: معرفت بالا و عمل با ارزش.
برخى دیگر تفسیر چهارمى براى این حدیث شریف ذکر کردهاند و «مایحسنُهُ» را به معنى احسان و نیکوکارى تفسیر نموده گفتهاند: ارزش هر کس به اندازه احسان و نیکوکارى اوست.
گرچه جمع بین هر چهار تفسیر در مفهوم جمله امکانپذیر است، زیرا استعمال لفظ در بیش از یک معنا کاملًا بىمانع است؛ ولى تفسیر اول صحیحتر و مناسبتر به نظر مىرسد.
شاهد این سخن حدیث زیبایى است که امام جواد علیه السلام از پدرانش از امیرمؤمنان علیهم السلام نقل کرده است که فرمود: «چهار سخن را من گفتم و خداوند متعال تأیید آن را در کتابش نازل فرمود. من گفتم: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ فَإِذَا تَکَلَّمَ ظَهَرَ؛ شخصیت انسان در زیر زبانش نهفته است هنگامى که سخن بگوید آشکار مىشود». خداوند این آیه را نازل فرمود: ««وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ»؛ منافقان را از طرز سخنانشان مىشناسى». من گفتم: «فَمَنْ جَهِلَ شَیْئاً عَادَاهُ؛کسى که نسبت به چیزى جاهل است با آن دشمنى مىکند». خداوند این آیه را نازل فرمود: ««بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ»؛ آنها (دشمنان) چیزى را که از آن آگاهى نداشتند تکذیب کردند» نیز گفتم: «قَدْرُ أَوْ قِیمَةُ کُلِّ امْرِى مَا یُحْسِنُ؛ ارزش هر انسانى به اندازه چیزى است که به خوبى انجام مىدهد». خداوند این آیه را در قصه طالوت نازل کرده: ««إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَزادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»؛ خداوند او (طالوت) را بر شما برگزیده و از نظر علم و جسم او را افزایش داده است». و نیز گفتم: «الْقَتْلُ یُقِلُّ الْقَتْلَ؛ کشتن (قصاص) کشتن را کم مىکند» خداوند این آیه را نازل فرمود: ««وَلَکُمْ فِى الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِى الْأَلْبابِ»؛ قصاص مایه حیات و زندگى شماست اى صاحبان مغز و خرد».(1)
مرحوم سیّد رضى بعد از ذکر این گفتار حکمتآمیز جملهاى بیان کرده که
نشان مىدهد تا چه اندازه این سخن حکیمانه در دل و جان این مرد فصیح و بلیغ تأثیر گذاشته مىگوید: «این از کلماتى است که قیمتى براى آن تصور نمىشود و هیچ سخن حکیمانهاى هم وزن آن نیست و هیچ سخنى نمىتواند همردیف آن قرار گیرد»؛ (قالَ الرَّضیُ: وَهِی الْکَلِمَةُ الَّتی لا تُصاب لَها قیمَةٌ، وَلا تُوزَنُ بِها حِکْمَةٌ، وَلا تُقْرَنُ إلَیْها کَلِمَةٌ)
1) شرح نهج البلاغه ابن ابىالحدید، ج 7، ص 382؛ بحارالانوار، ج 1، ص 165، ح 5.