جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: فلسفه امتحان الهى‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار حکمت‏آمیز خود به نکته مهمى اشاره مى‏کند و آن عمومیت امتحان براى همه انسان‏ها و حتمى بودن آن در هر شرایط است.

نخست مى‏فرماید: «هیچ کس از شما نگوید خداوندا! به تو پناه مى‏برم از این‏که امتحان شوم»؛ (لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ»).

سپس به ذکر علت آن پرداخته مى‏فرماید: «به این دلیل که هیچ کس نیست مگر این‏که امتحانى دارد»؛ (لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ).

اصولا دنیا دار امتحان، تکالیف و مسئولیت‏هاست و بشر براى تکامل آفریده شده و تکامل‏ها از مسیر امتحانات مى‏گذرد و بى امتحان راهى به سوى کمال نیست، بنابراین چنین دعایى مثل این است که انسان بگوید: خداوندا مرا به هیچ تکلیفى مکلّف نکن. بدیهى است چنین دعایى دور از استجابت است.

آن‏گاه امام در ادامه این سخن راه صحیح دعا کردن و پناه بردن را درباره امتحانات به انسان‏ها مى‏آموزد و مى‏فرماید: «ولى اگر کسى مى‏خواهد به خدا پناه ببرد و دعا کند، از امتحانات گمراه کننده به خدا پناه ببرد»؛ (وَلَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ).

به بیان دیگر از خدا توفیق پیروزى در امتحانات را بخواهد و از ذات پاکش در این راه یارى بطلبد تا توفیق الهى شامل حال او گردد و در آزمایش‏هاى الهى رو سفید شود.

آن‏گاه امام در ادامه این سخن به دو دلیل نقلى و عقلى تمسک مى‏جوید:

نخست مى‏فرماید: «زیرا خداوند سبحان مى‏گوید: بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش شما هستند»؛ (فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: «وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ»).

لازم به ذکر است که «فتنه» در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا ناخالصى‏هاى آن گرفته شود و خالص از ناخالص شناخته گردد سپس به هرگونه آزمایش اطلاق شده البته این واژه گاه به معناى شکنجه، گمراه ساختن و ایجاد مشکلات اجتماعى و آشوبگرى نیز استعمال شده است.(1)

آیات زیادى درباره حتمى بودن امتحانات الهى در قرآن مجید وجود دارد. امام انگشت روى دو مورد از موارد بسیار روشن امتحانى گذارده است.

سپس در تفسیر این آیه به بیان دلیلى عقلى مى‏پردازد و مى‏فرماید: «معناى این سخن آن است که خدا مردم را با اموال و اولادشان آزمایش مى‏کند تا آن‏کس که از روزى‏اش خشمگین است از آن‏کس که شاکر و راضى است شناخته شود، هرچند خداى سبحان به مردم از خودشان آگاه‏تر است؛ ولى این براى آن است که کارهایى که موجب استحقاق ثواب و عقاب مى‏شود ظاهر گردد»؛ (وَمَعْنَى ذَلِکَ أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَالرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ، وَإِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَلَکِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ).

این سخن اشاره به نکته پرمعنایى است و آن اینکه صفات درونى و نیات اشخاص هرگز سبب پاداش و عقاب نمى‏شود جز آنکه این صفات و نیات در عمل آشکار گردد. به بیان دیگر معیار ثواب و عقاب، اعمال است نه نیات و صفات درونى، بنابراین خدا در عین اینکه نیات و صفات درونى انسان‏ها را

کاملًا مى‏داند، بلکه از خودشان به آن آگاه‏تر است، باز هم امتحان مى‏کند تا در صحنه اعمال ظاهر شوند و معیار ثواب و عقاب تحقق یابد. به تعبیر دیگر مسیر تکامل از طریق افعال مى‏گذرد و آزمایش‏هاى الهى همه براى همین هدف است.

باز به زبان دیگر، آنچه ملاک پاداش و کیفر است حسن فعلى است نه تنها حسن فاعلى.

آن‏گاه امام در پایان این سخن انگشت روى چند مصداق از نیات انسان‏ها گذارده مى‏فرماید: «زیرا بعضى از مردم (مثلا) پسر را دوست دارند و از فرزندان دختر ناخشنودند و بعضى افزایش مال را مى‏خواهند و از نقصان آن ناراحتند (هیچ یک از این نیات سبب پاداش و کیفر نمى‏شود مگر زمانى که در میدان عمل آشکار گردد)»؛ (لِأَنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَیَکْرَهُ الْإِنَاثَ، وَبَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَالِ، وَیَکْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ).

آنها که تنها فرزندان پسر را دوست دارند و از دختر متنفرند کسانى هستند که از نعمت‏هاى الهى ناخرسندند و از عهده امتحان الهى بر نیامده‏اند و آنها که در پى جمع مال‏اند و از هرگونه نقصان ناراحت، نیز گروهى هسنند که در این امتحان قبول نشده‏اند.

مرحوم سیّد رضى بعد از بیان این کلمات حکمت‏آمیز مى‏گوید: «آنچه امام در این بیان آورده است از تفسیرهاى عمیق و پیچیده‏اى است که از آن حضرت شنیده شده است»؛ (قالَ الرَّضی: وَهذا مِنْ غَریبِ ما سُمِعَ مِنْهُ فِی التَّفْسیرِ).

اشاره به اینکه تفسیرى است فشرده و پرمعنا بر مسئله آزمایش‏هاى الهى، زیرا امام روشن مى‏سازد که آزمایش‏هاى الهى براى کشف مجهول نیست، بلکه براى به فعلیت رسیدن استعدادها و نیات و صفات درونى است.


1) براى شرح بیشتر به تفسیر نمونه، ج 2، ص 32 (ذیل آیه 191 سوره بقره) مراجعه شود.