امام علیه السلام در این گفتار حکیمانهاش اشاره به نکته مهمى کرده مىفرماید: «عیب تو (از چشمها) پنهان است تا وقتى دنیا به تو اقبال دارد» (عَیْبُکَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَکَ جَدُّکَ).
«جَدّ» در لغت معانى زیادى دارد از جمله: عظمت، که آیه شریفه «إنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبَّنا» به آن ناظر است و به معناى بهره، نصیب، نعمت و بخت. در جمله بالا اشاره به همان بهره و نصیب دنیوى است که گاهى از آن به بخت و شانس تعبیر مىشود.
امام در واقع در این عبارت کوتاه به چند نکته اشاره فرموده است:
نخست هنگامى که دنیا به کسى اقبال کند تمام عیوب او را به فراموشى مىسپارند، بلکه گاهى عیب را حُسن معرفى مىکنند و به عکس، هنگامى که دنیا به کسى پشت کند صفات برجسته او را نادیده مىگیرند، بلکه گاهى عیب مىشمرند و این اشتباه بزرگى است که بسیارى از مردم گرفتار آناند.
دیگر اینکه انسان باید تنها نگاه به سخنان مردم نکند و بکوشند عیوب خویش را که از چشم آنها به سبب اقبال دنیا پنهان شده، دریابد و نیز محاسن و صفات نیک خود را که به دلیل پشت کردن دنیا به او در نظر مردم ناچیز شمرده مىشود کم نشمرد.
دیگر اینکه از زوال نعمتها نگران نشود شاید خداوند مىخواهد بدین وسیله عیوب او را روشن سازد تا براى برطرف کردن آن بکوشد که این خود نعمتى از سوى پروردگار محسوب مىشود.
این گفتار حکیمانه امام پیام دیگرى نیز دارد و آن اینکه به هنگام اقبال دنیا به انسان، مغرور نشود و خود را برىء از عیوب نداند، چرا که مردم عیوب او را نادیده مىگیرند و اى بسا از وى چنان تمجید کنند که سبب غرور او گردد.
شبیه این گفتار سخن حکیمانهاى است که در حکمت نهم آمده بود که امام فرموده بود: (إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَإِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ؛ هنگامى که دنیا به کسى روى آورد نیکىهاى دیگران را به او عاریت مىدهد و هنگامى که دنیا به کسى پشت کند نیکىهاى خودش را نیز از او سلب مىنماید).
در زبان عرب- و احتمالًا زبانهاى دیگر- نیز ضربالمثلهاى جالبى در این زمینه آمده است از جمله در یک ضرب المثل عربى مىخوانیم: «إذا أقْبَلَ الْبَخْتُ لَباضَتِ الدُّجاجَةُ عَلَى الوَتَد، وَإذا أدْبَرَ الْبَخْتُ أسْعَرَ الْهاوَنُ فِی الشَّمْسِ؛ هنگامى که دنیا به انسان اقبال کند مرغ روى نوک میخ تخم مىگذارد و هنگامى که دنیا به انسان پشت کند هاون در برابر آفتاب آتش مىگیرد».(1)
1) شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 18، ص 181.