جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: عمل بى‏ارزش‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در آغاز این سخن حکمت‏آمیز و کوتاه مى‏خوانیم: «امام علیه السلام صداى یکى از خوارج را شنید که مشغول به عبادت شبانه است و قرآن تلاوت مى‏کند. فرمود: خواب توأم با یقین و ایمان، بهتر از نمازى است که همراه با شک باشد»؛ (وَسَمِعَ علیه السلام رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ وَیَقْرَأُ، فَقَالَ علیه السلام: نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَکٍّ).

«حَرُوریّه» نام خوارج یا گروهى از خوارج است که براى نخستین بار در قریه‏اى به نام «حَرُوراء» در نزدیک کوفه اجتماع کردند و اعلان مخالفت با امیر مؤمنان على علیه السلام نمودند در تواریخ عدد آن گروه را دو هزار نفر نوشته‏اند.(1)

بسیارى از آنها اهل عبادت مخصوصاً تهجد (عبادت شبانه) و تلاوت قرآن بودند؛ ولى کاملًا قشرى مى‏اندیشیدند و مسیرى را که در عقیده اسلامى خود انتخاب کرده بودند آمیخته با شک بود. به همین دلیل امام مى‏فرماید خواب همراه با یقین بهتر از نماز همراه با شک است.

دلیل آن هم روشن است. آنچه انسان را به خدا نزدیک مى‏سازد و صراط مستقیم را پیش پاى انسان مى‏نهد، ایمان و یقین است که اگر محکم باشد هیچ‏گونه انحرافى براى انسان پیش نمى‏آید؛ ولى آنها که ایمان ضعیفى آمیخته با

شک دارند به آسانى از راه راست منحرف مى‏شوند. از این رو عبادت آنها بسیار سطحى و کم‏ارزش است.

این سخن شبیه چیزى است که در حکمت 145 درباره روزه‏داران و شب زنده‏داران آمده است: «کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَالظَّمَأُ وَکَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَالْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَإِفْطَارُهُمْ؛ چه بسا روزه‏داران که از روزه خود به جز تشنگى و گرسنگى بهره‏اى نمى‏برند و چه بسا شب زنده‏دارانى که از قیام شبانه خود جز بى‏خوابى و خستگى بهره‏اى ندارند. آفرین بر خواب هوشمندان و افطارشان».

مرحوم دیلمى در ارشاد القلوب حدیثى نقل مى‏کند که شاهد حکمتى است که به شرح آن پرداخته‏ایم. مى‏گوید: امیر مؤمنان شبى از شب‏ها از مسجد کوفه خارج شد و به سوى خانه خود مى‏رفت. پاسى از شب گذشته بود و کمیل بن زیاد، از اخیار شیعه و محبین امام علیه السلام در خدمتش بود. در اثناى راه به خانه‏اى رسیدند که صداى تلاوت قرآن از آن شنیده مى‏شد و این آیه را با صدایى حزین و گریه‏آور تلاوت مى‏کرد: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَقائِما …».(2) کمیل در دل از آن تمجید کرد و از حال این قارى قرآن لذت برد بى آنکه سخنى بگوید. امام علیه السلام نگاهى به او کرد، فرمود: اى کمیل سر و صداى آن مرد تو را در شگفتى فرو نبرد. این مرد اهل دوزخ است و در آینده به تو خبر خواهم داد.

کمیل نخست از مکاشفه امیر مؤمنان علیه السلام نسبت به باطن او و سپس گواهى‏اش به دوزخى بودن این قارى قرآن با این‏که در حالت روحانى خوبى فرو رفته بود حیران ماند. مدتى گذشت تا زمانى که خوارج بر ضد على علیه السلام شوریدند و حضرت ناچار به جنگ با آنان شد. امام علیه السلام شمشیرى در دست داشت که با آن سرهایى از خوارج را بر زمین مى‏افکند. در این حال نوک شمشیر را بر یکى از

آن سرها گذاشت و به کمیل که در کنارش ایستاده بود رو کرد و فرمود: اى کمیل‏ «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَقائِما» یعنى این همان شخص است که در آن شب این آیه را مى‏خواند و تو در اعجاب فرو رفتى. کمیل خود را به روى پاهاى امام علیه السلام انداخت و از فکر آن شب خود استغفار کرد.(3)


1) بحارالانوار، ج 33، ص 351.

2) زمر، آیه 9.

3) بحارالانوار، ج 33، ص 399.