جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: عالم جاهل‏منش‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در این گفتار حکیمانه و کوتاه و پرمعنا امام به عالمان بى‏عمل و آلوده به رذائل اخلاقى اشاره کرده مى‏فرماید: «چه بسیار دانشمندى که جهلش او را کشته در حالى که علمش با اوست؛ اما به حالش سودى نمى‏بخشد»؛ (رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَعِلْمُهُ مَعَهُ لَایَنْفَعُهُ).

همان‏گونه که در بالا اشاره شد امام علیه السلام در این عبارت کوتاه و پرمعنا از عالمان نادانى سخن مى‏گوید که جهلشان قاتل آنها شده است در این‏که چگونه علم و جهل در وجود آن‏ها جمع مى‏شود تفسیرهاى مختلفى مى‏توان بیان کرد.

از همه روشن‏تر این‏که علم اگر با عمل همراه نشود همچون جهل است، بنابراین نکوهش امام علیه السلام از عالمانى است که از علم خود بهره نمى‏گیرند و به آن عمل نمى‏کنند و سبب هلاکت مادى و معنوى آنها مى‏شود.

در حدیثى در کتاب شریف کافى از امیر مؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم که‏ «إنَّ الْعالِمَ الْعامِلَ بِغَیْرِهِ کَالْجاهِلِ الْحائِرِ الَّذى‏ لا یَسْتَفیقُ عَنْ جَهْلِهِ؛ شخص عالمى که به علمش عمل نکند مانند جاهل سرگردانى است که از بیمارى جهل بهبود نمى‏یابد.

سپس حضرت در همان روایت مى‏فرماید: «بَلْ قَدْ رَأیتُ أنَّ الْحُجَّةَ عَلَیْهِ أعْظَمُ وَالْحَسْرَةُ أدْوَمُ؛ بلکه حجت الهى را بر او بزرگ‏تر و حسرت او را پایدارتر دیدم».(1)

همین عبارت با اندک تفاوتى در ذیل خطبه 110 نهج‏البلاغه نیز آمده است.

در حدیث دیگرى در غررالحکم از همان حضرت مى‏خوانیم: «عِلْمٌ لا یُصْلِحُکَ ضَلالٌ وَمالٌ لا یَنْفَعُکَ وَبالٌ؛ دانشى که تو را اصلاح نکند گمراهى است و ثروتى که تو را (در راه خشنودى خدا) سودى نبخشد بدبختى است».(2)

این احتمال نیز وجود دارد که منظور از «جهل» صفات جاهلانه‏اى مانند غرور و تکبر و خودخواهى و سودجویى و ریاکارى باشد؛ هر گاه علم با این صفات نکوهیده جاهلانه همراه گردد عالم را به نابودى مى‏کشاند، همان‏گونه که در طول تاریخ مصادیق زیادى دارد. آیا طلحه و زبیر عالم به احکام اسلام و قرآن نبودند؟ آیا موقعیت على علیه السلام را در اسلام و نزد پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نمى‏شناختند؟ چه شد که علمشان سودى به آنها نبخشید؟ آیا جز این است که جاه‏طلبى و پیروى از هواى نفس آنها را به جنگ جمل کشانید و نه تنها علمشان به حالشان سودى نداشت، بلکه صفات جاهلانه آنها سبب مرگشان در دنیا و مجازاتشان در آخرت شد. حدود هفده هزار نفر از مسلمانان را به کشتن دادند و هرگز به مقصدشان نیز در دنیا نرسیدند.

نیز احتمال مى‏رود منظور این باشد که ظواهرى از علم دارد ولى به عمق آن نرسیده است و به تعبیرى دیگر، علم او فاقد بصیرت است همان‏گونه که در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم: «الْعامِلُ عَلى غْیرِ بَصیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلى‏ غَیْرِ الطَّریقِ فَلا تُزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ مِنَ الطَّریقِ إلّا بُعْداً؛ آن کس که بدون بینش و بصیرت عمل مى‏کند همانند کسى است که در بیراهه گام بر مى‏دارد، چنین کسى هر قدر تندتر برود از راه اصلى دورتر مى‏شود».(3)

جمع میان این تفسیرها نیز مانعى ندارد.


1) کافى، ج 1، ص 45، ح 6.

2) غررالحکم، ح 193.

3) من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 401.