جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: روش تعلیم و تربیت‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار گهربار به سه نکته شایان توجه اشاره مى‏کند: نخست مى‏فرماید: «کسى که خود را در مقام پیشوایى و امامت بر مردم قرار مى‏دهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران مى‏پردازد به تعلیم خویش بپردازد»؛ (مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ).

کلام امام علیه السلام در اینجا مطابق ظاهر اطلاق کلام، هم رئیس حکومت بر مردم را شامل مى‏شود و هم تمام کسانى را که به نوعى ارشاد و هدایت مردم را بر عهده مى‏گیرند. این جمله اشاره به یک واقعیت مسلم عقلانى است که تا انسان خودش چیزى را نداشته باشد نمى‏تواند به دیگران اهدا کند.

خشک ابرى که بود ز آب تهى

کى شود منصب او آب دهى‏

ضرب المثلى در میان عرب است که مى‏گویند: «چوبى که کج است چگونه ممکن است سایه آن راست باشد».

اضافه بر این، مردم سخنان کسى را که به گفتار خود پایبند و آثارش در زندگى او نمایان نیست، هرگز نمى‏پذیرند و به خود مى‏گویند: اگر او این سخنان را باور مى‏داشت نخست خودش به آن عمل مى‏کرد.

به همین دلیل امام علیه السلام در دومین جمله مى‏فرماید: «باید تأدیب و تعلیم او نسبت به دیگران پیش از آنکه با زبانش باشد با عمل صورت گیرد»؛(وَ لْیَکُنْ‏

تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ).

اصلى مسلم در روان‏شناسى است که مردم سخنان کسى را مى‏پذیرند که به گفته خود معتقد باشد و به تعبیر معروف: تا سخن از دل بر نیاید بر دل ننشیند و نشانه روشن این اعتقاد این است که به گفته خود عمل کند.

فى المثل اگر طبیبى سخنرانى‏هاى متعددى درباره زیان‏هاى دخانیات ایراد کند و بیمارى‏هاى متعدد ناشى از آن را یکى پس از دیگرى برشمرد؛ ولى مردم ببینند از دهانش بوى سیگار مى‏آید هیچ کس سخن او را جدى نخواهد گرفت.

به همین دلیل در حدیثى که در کتاب کافى آمده از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا؛ هنگامى که عالم به علمش عمل نکند موعظه او از دل‏ها فرو مى‏ریزد همان‏گونه که قطره‏هاى باران از سنگ سخت فرو مى‏ریزد».(1)

اشاره به این‏که دل‏هاى مردم حالت مقاومت و نفوذناپذیرى در برابر مواعظ آنها به خود مى‏گیرد. نیز به همین دلیل امیر مؤمنان على علیه السلام در خطبه 175 مى‏فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَاللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّاأَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَلَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَأَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا؛ اى مردم به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتى ترغیب نمى‏کنم مگر این‏که خودم پیش از شما به آن عمل مى‏نمایم و شما را از هیچ معصیتى باز نمى‏دارم مگر این‏که خودم پیش از شما از آن دورى مى‏جویم».

سپس در سومین و آخرین جمله بر آنچه در جمله‏هاى پیش آمد تأکید نهاده مى‏فرماید: «کسى که معلم و ادب کننده خویشتن است به احترام سزاوارتر از کسى است که معلم و مربى مردم است»؛ (وَمُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَمُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَمُؤَدِّبِهِمْ)

اشاره به این‏که هرگاه انسان نخست به تعلیم و تادیب خویشتن پردازد، تأثیر سخنانش بیشتر و عمیق‏تر است در حالى که اگر کسى تنها به تأدیب مردم پردازد و از خویش غافل بماند روزى فرا مى‏رسد که مردم از این امر آگاه مى‏شوند و از او روى برمى‏گردانند.

بلکه از روایات استفاده مى‏شود که این کار از نشانه منافقان است که انسان دیگران را به نیکى‏ها و ترک بدى‏ها دعوت کند و خود به این اندرز عمل ننماید: در حدیثى از امام سجاد على بن الحسین علیه السلام مى‏خوانیم که فرمود: «إِنَّ الْمُنَافِقَ یَنْهَى وَلَا یَنْتَهِی وَیَأْمُرُ بِمَا لَایَأْتِی؛ منافق دیگران را از بدى‏ها باز مى‏دارد؛ ولى خویشتن را باز نمى‏دارد و دیگران را به نیکى‏ها دعوت مى‏کند و خود بدان عمل نمى‏نماید».(2)


1) کافى، ج 1، ص 44، ح 3.

2) کافى، ج 2، ص 396، ح 3.