جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: در برابر مداحان‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

این کلام حکمت‏آمیز را امام علیه السلام زمانى فرموده که گروهى او را در مقابلش ستودند، فرمود: «خداوندا! تو به من از خودم آگاه‏ترى و من آگاه‏تر به خودم از آنها هستم»؛(وَمَدَحَهُ قَوْمٌ فِی وَجْهِهِ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی، وَأَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ).

سپس افزود: «خداوند! ما را بهتر از آنچه آنها گمان مى‏کنند قرار ده و آنچه را نمى‏دانند بر ما ببخش»؛(اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لَنَا مَا لَایَعْلَمُونَ).

از جمله امورى که در روایات اسلامى از آن به شدت نهى شده، مدح و ستایش افراد در برابر خود آنهاست، از این رو در روایات دیگرى مدح و ستایش نوعى ذبح شمرده شده است.

در روایتى از پیغمبر صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم: «إذا مَدَحْتَ أخاکَ فى‏ وَجْهِهِ فَکَأنَّما أمْرَرْتَ عَلى‏ حِلْقِهِ الْمُوسى‏؛ هنگامى که برادرت را در برابرش مدح و ستایش کنى مانند این است که کارد بر گلویش مى‏کشى».(1)

در حدیثى از امام على بن ابى‏طالب علیه السلام مى‏خوانیم که فرمود: «أجْهَلُ النَّاسِ الْمُغْتَرُّ بِقَوْلِ مادِحٍ مُتَمَلَّقٍ یُحْسِنُ لَهُ الْقَبیحُ وَ یُبَغِّض‏ة إلَیْهِ النَّصیحُ؛ نادان‏ترین مردم کسى است که به گفته ستایش‏کننده‏اى که از راه تملق زشتى‏ها را در نظرش زیبا

و زیبایى‏ها را مبغوض مى‏دارد، مغرور شود».(2)

اگر در آثار زیان‏بار مدح و ستایش‏هاى افراطى و تملق‏آمیز خوب بیندیشیم خواهیم دید که اثرات آن فوق العاده مخرب است؛ از یک سو انسان را مغرور مى‏کند و همین غرور مانع راه تکامل او مى‏شود و از سوى دیگر عیوب و نقایص خود را نمى‏بیند، بلکه گاه آنها را حسن مى‏شمرد و در مقام اصلاح خویشتن بر نمى‏آید و از سوى سوم، غالبا به مداحان علاقه پیدا مى‏کند در حالى که آنان خواسته‏هاى نامشروعى دارند و او به انجام خواسته‏هاى نامشروعشان کشیده مى‏شود و عمل خود را به نوعى توجیه مى‏کند.

در اینجا سؤال معروفى است که چگونه امام علیه السلام با آن مقام عصمت اعتراف به نقص یا گناه در خویشتن مى‏کند و از خدا آمرزش مى‏طلبد؟

بعضى در جواب این‏گونه تعبیرات و تعابیر دیگرى که در دعاها آمده و امامان معصوم علیهم السلام با تمام وجودشان از خداوند طلب آمرزش مى‏کنند مى‏گویند، این‏گونه سخنان همه به عنوان سرمشق براى مردم است و خودشان به آن نیازى نداشتند.

این توجیه، توجیه صحیحى به نظر نمى‏رسد و با لحن دعاها سازگار نیست، به خصوص این‏که از روایاتى استفاده مى‏شود آنان هنگام خواندن این دعاها اشک مى‏ریختند و به خود مى‏پیچیدند و بى‏تابى داشتند.

جمع دیگر معتقدند که اینها همه به سبب ترک اولى‏هایى است که انجام داده‏اند. معناى ترک اولى این نیست که- نعوذ بالله- خلافى انجام شده باشد، بلکه ممکن است از مستحب مهم‏ترى به مستحب کمترى منتقل شده باشند؛ مثلا اگر کسى در اطراف خانه‏اش دو مسجد باشد یکى دورتر و پرجمعیت و دیگرى نزدیک‏تر و کم‏جمعیت به یقین جماعت پر جمعیت‏تر از جماعت کم جمعیت‏تر

ثوابش بیشتر است حال اگر در جماعت دوم شرکت کند با این‏که کار مستحب مهمى انجام داده ولى ترک اولى‏اى هم از او سر زده که در جماعت پرجمعیت‏تر شرکت نکرده است. این‏گونه اعمال براى افراد معمولى و حتى کسانى که در مسیر سیر و سلوک الى اللَّه‏اند عیب و نقص نیست ولى پیامبران و امامان معصوم آن را براى خود نوعى گناه مى‏شمردند و از آن استغفار مى‏کردند.

گاه ممکن است تمام کوشش خود را انجام مى‏دادند و باز هم اعمال خود را لایق مقام پروردگار نمى‏دیدند و از آن استغفار مى‏کردند؛ مانند کسى که میهمان بسیار محترمى پیدا مى‏کند و آخرین تلاش خود را براى پذیرایى به خرج مى‏دهد و بعد مى‏گوید: از این‏که توان بیش از این نداشتم عذر خواهى مى‏کنم و شرمنده‏ام.

اساساً، معصومان علیهم السلام با توجه به عظمت مقام پروردگار عبادات خود را لایق او ندیده و مى‏گفتند: «وَما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ».(3)


1) محجة البیضاء، ج 5، ص 283.

2) غررالحکم، ح 1137.

3) بحارالانوار، ج 68، ص 23.