امام علیه السلام در این کلام پربار حکمتآمیز، پاسخ به سؤال کنندهاى مىدهد که «از آن حضرت پرسید: خیر و نیکى چیست؟»؛ (وَسُئِلَ عَنِ الْخَیْرِ مَا هُوَ).
امام در پاسخ جامع خود خیر را در پنج چیز خلاصه کرد:
نخست فرمود: «خیر و خوبى در آن نیست که مالت فراوان و فرزندانت زیاد شوند»؛ (فَقَالَ لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَوَلَدُکَ).
منظور از این سخن نفى دیدگاه غالب در مسئله مال و فرزندان (نیروى انسانى) است که ارزش والا را در مال و فرزند خلاصه مىکنند و شخصیت را براى کسانى قائل هستند که اموال بیشترى در اختیار دارند و ثروت آنها زیاد و نفرات آنها نیز فراوان است. به تعبیر دیگر، تنها از جنبههاى مادى و دنیوى به مال و فرزند نگاه مىکنند و گرنه اگر این مواهب در راه خدمت به خلق و جلب رضاى خالق صرف شود آن هم مصداق خیر است، چرا که در قرآن مجید در آیات متعددى واژه خیر بر مال اطلاق شده است. از جمله در آیه 180 سوره «بقره» مىخوانیم: ««کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقینَ»؛ بر شما نوشته شده هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبى (مالى) از خود به جاى گذارده براى پدران و مادران و نزدیکان به طور شایسته وصیت کند».
سپس مىافزاید: ولى خیر در این است که علمت زیاد گردد و حلمت فزونى یابد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات کنى و هر گاه کار نیکى از تو صادر شد خدا را سپاس گویى و اگر گناهى سر زد استغفار نمایى»؛ (وَلَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ. وَأَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ، وَأَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ، وَإِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ).
در واقع، امام علیه السلام در این عبارات پر معنا نظام ارزشى اسلام را بیان مىکند و بر خلاف آنچه در دنیاى مادى دیده مىشود که ارزش را در مال و ثروت و قدرت ناشى از نفرات خلاصه مىکنند، امام علیه السلام ارزش را در علم و حلم و عبادت و شکر و استغفار خلاصه مىفرماید، زیرا مال و ثروت و قدرت اگر جدا از علم و حلم و بندگى پروردگار باشد مایه فساد و تباهى و ابزارى است که در مسیر شر قرار خواهد گرفت.
البته علم اگر از عبودیت پروردگار و حلم جدا شود نیز ممکن است در مسیر انحراف و بدبختى قرار گیرد، لذا امام آن را به ضمیمه امور دیگرى که علم را به کنترل در مىآورد به عنوان خیر معرفى فرموده است.
تعبیر به کثرت ولد مربوط به زمانهایى است که فرزندان نیروى حامى و مدافع خانواده محسوب مىشدند و زیادى آنها سبب قوت و قدرت بود و در آیات قرآن نیز کراراً به آن اشاره شده است؛ ولى در امثال زمان ما مىتوانیم آن را به معناى وسیعترى تفسیر کنیم و بگوییم: فزونى نیروهاى انسانى؛ خواه فرزند باشد یا قبیله و یا طرفداران دیگر. هدف امام علیه السلام این است که بفرماید: خیر و سعادت انسان در فزونى مال و نیروهاى انسانى اطراف او نیست، بلکه در علم و حلم و عبادت است.
منظور از «حلم» بردبارى آمیخته با تدبیر است. ممکن است انسانى عالم باشد اما شتابزده و بىتدبیر. چنین کسى به جایى نمىرسد؛ ولى وقتى علم، آمیخته با
بردبارى و تدبیر شد آثار عمیقى از خود به جاى مىگذارد.
منظور از مباهات به عبادت و بندگى پروردگار این نیست که انسان عباداتش را به رخ مردم بکشد، بلکه مقصود آن است که افتخار واقعى او به بندگى پروردگار باشد و در درون وجود خود به آن مباهات کند. شبیه جملهاى که از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل شده که به پیشگاه خداوند عرضه مىدارد: «إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً» .(1)
آنگاه امام علیه السلام در پایان این گفتار به نکته مهم دیگرى اشاره کرده و خیر و سعادت دنیا را در دو چیز خلاصه مىکند و مىفرماید: «دنیا فقط براى دو کس خوب است: کسى که گناهانى کرده و مىخواهد با توبه جبران کند و کسى که با سرعت به سراغ کارهاى خیر مىرود»؛(وَلَا خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلَّا لِرَجُلَیْنِ: رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ یَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَرَجُلٍ یُسَارِعُ فِی الْخَیْرَاتِ).
حقیقت امر نیز همین است، زیرا اگر ما دنیا را به صورت یک گذرگاه براى زندگى جاویدان آخرت تصور کنیم به عنوان یک منزلگاه و هدف، خواهیم دانست بهرهاى که انسان مىتواند از این مزرعه یا از این بازار براى سراى دیگر ببرد یا جبران گناهان است و یا سرعت در خیرات.
1) بحارالانوار، ج 74، ص 402، ح 23.