جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: خنده احمقانه‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

امام علیه السلام این سخن حکیمانه و تکان دهنده و بیدارگر را زمانى فرمود که در تشییع جنازه یکى از مؤمنان شرکت داشت، صداى خنده بلند کسى را شنید و فرمود: «گویى مرگ در دنیا بر غیر ما نوشته شده و گویى حق در آن بر غیر ما واجب گشته و گویى این مردگانى را که مى‏بینیم مسافرانى هستند که به زودى به سوى ما باز مى‏گردند»؛ (وَتَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا یَضْحَکُ فَقَالَ علیه السلام‏: کَأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَى‏ غَیْرِنَا کُتِبَ، وَکَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَى‏ غَیْرِنَا وَجَبَ، وَکَأَنَّ الَّذِی نَرَى‏ مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ!).

به یقین خندیدن کسى در تشییع جنازه آن هم با صداى بلند که به گوش مولا على علیه السلام برسد نشانه نهایت غفلت و بى‏خبرى از سرنوشت خویش و مسئولیت‏هایى است که در این جهان دارد. به همین دلیل این بزرگ معلم اخلاق و بیدار کننده غافلان و بى‏خبران با سه تشبیه به آن شخص و امثال او هشدار دارد:

تشبیه اول: کار تو مثل این است که گمان مى‏کنى مرگ مال دیگران است و تو حیات جاویدان دارى. روزى جنازه تو را نیز بر مى‏دارند و تشییع کنندگان تو را به سوى آرامگاه ابدى‏ات مى‏برند. آیا دوست دارى آن روز دوستانت در تشییع جنازه تو بخندند؟

دوم: آیا «حق»- به معناى وظایف واجب و مسئولیت‏هاى الهى و وجدانى- مخصوص دیگران است و تو مستثنا هستى و یا این‏که تمام حقوق واجبه را ادا کرده‏اى و الان خوشحالى و مى‏خندى؟

سوم: آیا گمان مى‏برى تشییع جنازه مانند بدرقه مسافرانى است که به زودى به سوى تو باز مى‏گردند؟ گرچه چند روزى رنج فراق را تحمل مى‏کنى ولى به هنگام بازگشت شادى زائد الوصفى جاى آن را پر مى‏کند؟ در حالى که سفر مرگ، سفرى است که هرگز بازگشتى در آن نبوده و نخواهد بود و رنج فراق و جدایى از عزیزان از دست رفته جاویدان است. با این حال چه جاى خندیدن است.

سپس امام علیه السلام در ادامه این بحث به تعبیرات تکان دهنده دیگرى پرداخته و مى‏فرماید: «ما آنها را در قبرشان جاى مى‏دهیم و میراث آنها را مى‏خوریم (و چنان غافل و بى‏خبریم که) گویى بعد از آنها جاودانه مى‏مانیم»؛(نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ، وَنَأْکُلُ تُرَاثَهُمْ، کَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ).

غافل از این‏که فردا نیز دیگران ما را در قبرهایمان جاى مى‏دهند و میراثمان را در میان خود تقسیم مى‏کنند و این روند همچنان ادامه مى‏یابد و هر کسى چند روزى نوبت اوست و به گفته شاعر:

هر که آمد عمارتى نو ساخت

رفت و منزل به دیگرى پرداخت‏

هنگامى که در مجلس یادبود و به اصطلاح فاتحه براى یکى از دوستان یا عزیزانمان شرکت مى‏کنیم باید در همان حال به این فکر باشیم که روزى هم چنین مجلسى براى ما مى‏گیرند و دوستان و بستگان ما در آن به فاتحه‏خوانى براى ما مشغول مى‏شوند، بنابراین از هم اکنون باید به فکر آن روز باشیم نه این‏که خنده مستانه سر دهیم و همه این واقعیت‏ها را به دست فراموشى بسپاریم.

افراد غافل و بى‏خبرى هستند که چون نام مرگ برده مى‏شود فورا مى‏گویند:بس کنید. خدا چنان روزى را نیاورد. و یا چون از کنار قبرستان رد مى‏شوند روى‏

خود را بر مى‏گردانند! فارغ از این‏که اگر ما از مرگ غافل شویم او از ما غافل نمى‏شود و به گفته امام علیه السلام:«وَکَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ، وَطَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ‏؛ چگونه غافل مى‏شوید از چیزى که هرگز از شما غافل نمى‏شود و چگونه طمع دارید در چیزى که هیچ گاه به شما مهلت نمى‏دهد».(1)

سلیمان پیغمبر بزرگ خدا با آن همه قدرتى که داشت به هنگام پایان عمر فرشته مرگ لحظه‏اى به او مهلت نداد که از حال ایستاده بنشیند و در همان جا روح او را گرفت و با خود برد و جسم بى‏جان بعد از آنکه موریانه عصایى را که بر آن تکیه کرده بود خورد، به زمین افتاد با این حال ما چه انتظارى داریم.

در پایان این کلام حکمت‏آمیز، امام علیه السلام براى بیدار ساختن آن شخص غافل که در تشییع جنازه بلند مى‏خندید و کسانى که همچون او فکر مى‏کنند فرمود: «بعد از اینها ما هر واعظ و اندرز دهنده‏اى را فراموش کردیم در حالى که هدف مسائل سنگین و آفات نابود کننده قرار گرفتیم (با این حال چه جاى غفلت و فراموشى است؟)»؛(ثُمَّ قَدْ نَسِینَا کُلَّ وَاعِظٍ وَوَاعِظَةٍ، وَرُمِینَا بِکُلِّ فَادِحٍ وَجَائِحَةٍ!).

تعبیر به‏«وَاعِظٍ وَوَاعِظَةٍ»براى تعمیم و گسترش است، زیرا بعضى از حوادث مانند موت از آن به عنوان واعظ تعبیر مى‏شود و بعضى مانند آفت‏ها و بلیه‏ها به عنوان واعظه از آن تعبیر مى‏کنیم. آرى همه آنها به روشنى ما را اندرز مى‏دهند که بیدار باشید و به پایان زندگى خود و وظائفى بیندیشند که در برابر آن دارید. به خصوص این‏که معلوم نیست فردا چه کسى از ما باشد و چه کسى نباشد.

واژه «فادح» در اصل به معناى شى‏ء سنگین است سپس به هر حادثه‏اى که بر جسم و جان انسان سنگینى کند اطلاق شده است.

واژه «جائحة» به معناى امور نابود کننده است، لذا این دو نسبت به یکدیگر از قبیل اقل و اکثر هستند.

آشکارترین واعظ همان حادثه مرگ است که هر روز براى دوست و آشنایى رخ مى‏دهد. مخصوصاً در زمان ما، صفحه حوادث جراید و تسلیت‏ها همه روز پر است از خبر فوت گروهى که دیروز در میان ما مى‏زیستند و امروز به دیار مردگان رفته‏اند.

امام امیرمؤمنان على علیه السلام در نهج‏البلاغه مى‏فرماید:«فَکَفى‏ واعِظاً بِمَوْتى‏ عایَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا الى‏ قُبُورِهِمْ غَیْرَ راکِبِینَ‏؛ این واعظ براى شما کافى است که همه روز مردگانى را مى‏نگرید که آن‏ها را به سوى گورهایشان مى‏برند بى‏آنکه خودشان بخواهند».(1)

در روایات متعددى این تعبیر از پیشوایان معصوم علیهم السلام نقل شده است:«کَفى‏ بِالْمَوْتِ واعِظاً؛ براى وعظ و اندرزِ انسان‏ها مرگ کافى است».(2)


1) نهج‏البلاغه، خطبه 188.

2) ر. ک: بحارالانوار، ج 68، ص 264 و 325.