جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: حقیقت ایمان‏ (1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این کلام نورانى خود، که بر گرفته از کلام رسول اکرم صلى الله علیه و آله است حقیقت ایمان کامل را در عبارتى کوتاه و پرمعنا بیان کرده است، هنگامى که از امام علیه السلام درباره تفسیر ایمان سؤال کردند فرمود: «ایمان معرفت با قلب (عقل) و اقرار به زبان و عمل به ارکان (دین) است»؛ (وَسُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ علیه السلام:الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَعَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ).

در واقع ایمان درختى است که ریشه آن شناخت خدا و پیامبر اکرم و پیشوایان دین و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظهور پیدا مى‏کند و ثمره این شجره طیبه انجام وظایف الهى است، بنابراین کسانى که در انجام وظایف کوتاهى مى‏کنند ایمانشان ناقص است و از دو حال خارج نیست یا گرفتار ضعف ایمانند و یا هوا و هوس چنان بر آنها غالب شده که از تجلى ایمان در عمل پیش‏گیرى مى‏کند.

ابن ابى‏الحدید در اینجا به نفع مذهب معتزله استفاده کرده مى‏گوید: آنچه امام علیه السلام در اینجا فرموده عین چیزى است که معتزله اهل سنت به آن معتقدند که عمل به ارکان و انجام واجبات (و ترک محرمات) را در مفهوم ایمان داخل مى‏دانند و آن کس که عمل نکند نمى‏توان نام مؤمن بر او نهاد، هرچند با قلب پذیرفته و با زبان اقرار کرده باشد و این بر خلاف اعتقاد اشعرى‏ها از اهل سنت و امامیه است.

ولى ابن ابى‏الحدید از این نکته غافل شده است که امامیه، اسلام و ایمان را متفاوت مى‏دانند؛ کسى که شهادتین را ابراز کند و یقین به خلاف‏گویى او نداشته باشیم در زمره مسلمانان است و جان و مال و خونش محفوظ، ذبیحه او حلال و ازدواج با او مباح است؛ امامیه آن را به معناى اقرار به شهادتین و اقرار به امامت ائمه دوازده گانه مى‏دانند و براى آن درجاتى قائلند؛ بعضى داراى درجات پایین، بعضى درجات متوسط و بعضى درجات عالى هستند و آنچه در کلام امام علیه السلام آمده اشاره به درجه عالى ایمان است.

از آن بالاتر چیزى است که قرآن مجید در اوائل سوره «انفال» بیان کرده است:«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ – الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ – أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ»؛ مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل‏هاشان ترسان مى‏گردد؛ و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى‏شود، ایمانشان فزونتر مى‏گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. – آنها که نماز را برپا مى‏دارند؛ و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. – (آرى،) مؤمنان حقیقى آنها هستند؛ براى آنان درجاتى والا نزد پروردگارشان است؛ و براى آنها، آمرزش و روزى پرارزش است».(1)

از این سه آیه شریفه به خوبى استفاده مى‏شود که ایمان کامل علاوه بر اعتقاد قلبى و عمل به ارکان مسائل دیگرى را نیز شامل مى‏شود؛ از جمله این‏که هنگامى که نام خدا برده مى‏شود دل لرزان گردد و احساس مسئولیت کند و هنگامى که آیات قرآن بر او خوانده شود ایمانش رشد یابد و اینها امورى است که حتى معتزله نیز آن را شرط ایمان نمى‏دانند و جالب این‏که در دو مورد از این آیات واژه حصر به کار برده است در ابتدا مى‏گوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ …»؛ مؤمنان تنها

اینها هستند که داراى این صفات پنج‏گانه مى‏باشند» و در پایان آیه مى‏فرماید:«أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً»؛ مؤمنان حقیقى فقط آنها هستند» و از اینجا به خوبى روشن مى‏شود که ایمان داراى درجات متفاوت و مختلفى است.

اضافه بر این در بعضى از روایات که در منابع اهل بیت آمده است مى‏خوانیم:هنگامى که درباره ایمان سؤال کردند در جواب فرمودند:«الإیمانُ أنْ یُطاعَ اللَّهُ فَلا یُعْصى‏؛ ایمان آن است که انسان خدا را اطاعت کند پس هیچ معصیتى به جا نیاورد. (این تعبیر معاصى کبیره و صغیره را هر دو شامل مى‏شود)».(2) در حدیث دیگرى از همان امام (امام صادق علیه السلام) آمده است که در برابر این سؤال که آیا ایمان عمل است یا قولِ بدون عمل (اعتراف به شهادتین) امام علیه السلام فرمود:«الإِیمانُ عَمَلٌ کُلُّهُ وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذلِکَ الْعَمَلِ‏؛ ایمان تمامش عمل و قول بخشى از آن عمل است».(3)

از این تعبیرها استفاده مى‏شود که ایمان، اطلاقات مختلفى دارد؛ گاه به حد اقل آن اشاره شده و گاه به حد اکثر و گواه آن حدیث معروفى است که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مى‏فرماید:«الإیمانُ عَشْرُ دَرَجاتٍ فَالْمِقْدادُ فِی الثّامِنَةِ وَأبُوذَرّ فِى التّاسِعَةِ وَسَلْمانُ فِی الْعاشِرَةِ؛ ایمان ده درجه دارد. مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم قرار داشتند».(4) (البته ایمان انبیا و اوصیاى معصوم حساب دیگرى دارد).


1) انفال، آیه 2-/ 4.

2) کافى، ج 2، ص 33.

3) همان.

4) بحارالانوار، ج 22، ص 341.