امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به یکى از آفات حسد اشاره کرده مىفرماید:«در شگفتم که چگونه حسودان از سلامتى خویش غافلاند»؛(الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ!).
«حُسّاد» جمع «حسود» است.
روشنترین تفسیر براى گفتار حکیمانه بالا آن است که حسد روح و قلب انسان را مىفشارد و بر اثر این فشار، انسان بیمار مىشود و گاهى از شدت حسد دق مىکند و مىمیرد، زیرا مىبیند شخص محسود داراى نعمتهاى مختلفى است. هرچه نعمت او بیشتر مىشود، غم و اندوه حسود فزونتر مىگردد. گاه به حالت افسردگى کشیده مىشود و گاه به بیمارى جسمانى مبتلا مىگردد، زیرا رابطه روح و جسم به اندازهاى است که ناراحتىهاى روحى فورا در جسم اثر مىگذارد و سلامت انسان را مختل مىکند.
بنابراین حسودان آرزو مىکنند نعمت شخصى که مورد حسد است زائل گردد؛ خواه این نعمت مقام باشد یا مال و ثروت. در حالى که با حسد خویش نعمتى را که از آن نعمتها بزرگتر است از دست مىدهند و آن نعمت سلامتى است که هیچ نعمتى با آن برابرى نمىکند. اگر تمام دنیا را به کسى بدهند؛ ولى مبتلا به بیمارى سرطان یا فلج و از کارافتادگى دست و پا و سر و صورت باشد
کمترین ارزشى براى او ندارد و اگر همه چیز را از او بگیرند و سلامتى را به او باز گردانند به یقین خوشحال خواهد شد.
آرى. بعد از ایمان و عقل که از نعمتهاى معنوى است برترین نعمت مادى سلامت جسم است که حسود آن را به آسانى از دست مىدهد.
بعضى از شارحان نهجالبلاغه معناى دیگرى براى این کلام مولا ارائه کردهاند که بسیار بعید به نظر مىرسد و آن اینکه امام علیه السلام مىفرماید: چرا حاسدان نسبت به مال و جاه دیگران حسادت مىورزند؟ چرا نسبت به سلامتى آنها که از مال و جاه برتر است حسودى ندارند؟ این در واقع کنایه از اهمیت نعمت سلامتى است.
روشن است که هدف مولا این نیست، زیرا معناى این سخن آن مىشود که حسودان را تشویق کنیم بر سلامتى دیگران حسادت بورزند. از سویى دیگر حسادت در جایى است که انسان فاقد نعمتى باشد و دیگرى را واجد آن بداند و با توجه به اینکه حاسدان غالباً از سلامت برخوردارند، حسادت نسبت به سلامتى دیگران معنا ندارد.
آنچه تفسیر اول را تأیید و تثبیت مىکند روایات فراوانى است که در نهجالبلاغه یا کتب دیگر از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده است. از جمله در حکمت 256 مىخوانیم:«صِحَّةُ الْجَسَدِ، مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ؛ صحت بدن بر اثر کمى حسد حاصل مىشود».(1)
در حدیث دیگرى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل کرده است مىفرماید:«الْحَسَدُ لا یَجْلِبُ إلَّامَضَرَّةً وَغَیْظاً یُوهِنُ قَلْبَکَ وَیُمِرّضُ جِسْمَکَ؛ حسد جز زیان و خشمى که قلب تو را سست مىکند و بدنت را بیمار مىسازد به بار نمىآورد».(2)
در حدیث دیگرى نیز از آن حضرت آمده است:«لا راحَةَ لِحَسُودٍ؛ حسود هرگز به آسودگى نمىرسد».(2)
آفات حسد منحصر به این مورد نیست گرچه این مورد بسیار مهم است. یکى دیگر از آفات حسد آن است که تلاش و کوشش و نیروى انسان را به جاى اینکه به جنبههاى مثبت سوق دهد در جنبههاى منفى نابود مىکند به گونهاى که اگر تلاشى را که براى زوال نعمت الهى از دیگرى به کار مىگیرد جهت به دست آوردن براى خویش به کار مىگرفت چه بسا از محسود هم برتر و بالاتر مىشد.
از این گذشته، حسد ممکن است به ایمان و توحید انسان لطمه بزند، زیرا حسود در اعماق دلش خدا را در تقسیم نعمتها حکیم نمىشمارد، زیرا اگر قسمت الهى را روى حکمت مىدانست و به آن راضى بود در دام حسد گرفتار نمىشد.
1) نهجالبلاغه، حکمت 256.
2) بحارالانوار، ج 70، ص 256.