جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: جهان ناپایدار

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امام علیه السلام در این کلام حکمت‏آمیز اشاره به ناپایدارى جهان و مواهب و نعمت‏هاى آن کرده مى‏فرماید: «هر چیزى که روى مى‏آورد روزى پشت خواهد کرد و چیزى که پشت مى‏کند گویى هرگز نبوده است»؛(لِکُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ، وَمَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ).

طبیعت زندگى این جهان و تمام مواهب مادى آن فناپذیرى است، هرچند بعضى عمر بسیار کوتاهى دارند، بعضى کمى بیشتر؛ اموال و ثروت‏ها، جاه و مقام‏ها، جوانى و شادابى، عافیت و تندرستى و در یک کلمه همه امکانات مادى که روزى به انسان رو مى‏کنند و او را شاد و خوشحال مى‏سازند امورى نیستند که انسان به آنها دل ببندند، زیرا چیزى نمى‏گذرد که همگى پشت مى‏کنند و از دست مى‏روند؛ پیرى و ناتوانى به جاى جوانى، فقر به جاى ثروت، زوال جاه و مقام به جاى مقامات و بیمارى به جاى عافیت و تندرستى مى‏نشیند و اگر اینها هم از انسان جدا نشوند و تا پایان عمر محدود انسان بمانند انسان از آنها جدا مى‏شود و چیزى جز قطعات کفن با خود همراه نمى‏برد.

جمله‏(وَمَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ)اشاره به این نکته است که وقتى نعمت‏ها به انسان پشت مى‏کنند آثارشان را با خود نیز مى‏برند به گونه‏اى که گاهى انسان تصور مى‏کند اینها هرگز وجود نداشته‏اند، زیرا اگر خودشان مى‏رفتند و آثارشان‏

باقى مى‏ماند باز ادامه حیات آنها محسوب مى‏شد؛ مثلًا جوانى که مى‏رود نیرو، قدرت، شادابى، شادمانى و نشاط و سایر آثار جوانى را با خود مى‏برد گویى هرگز نبوده است همچنین سایر نعمت‏ها ولى اعمال صالحه و کارهاى نیک و آنچه را انسان در خزائن الهى به امانت مى‏سپارد و به حکم «مَا عِنْدَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»؛ آنچه نزد شماست از میان مى‏رود؛ و آنچه نزد خداست باقى مى‏ماند»(1) باقى مى‏ماند.

نتیجه روشنى که از این گفتار حکیمانه مولا گرفته مى‏شود این است که نه انسان به آنچه دارد دل ببندد و نه به آنچه از دستش مى‏رود ناراحت شود، چرا که این طبیعت زندگى دنیاست، همان‏گونه که قرآن مجید نیز مى‏فرماید: «لِّکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى‏ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَآ آتَاکُمْ».(2)و طبق فرموده مولا در حکمت 439 حقیقت زهد همین است.

ظاهر این جمله حکمت‏آمیز ناظر به نعمت‏ها و مواهب الهى، ولى بعضى از شارحان نهج‏البلاغه آن را تعمیم داده و گفته‏اند: نقمت‏ها و مشکلات و رنج‏ها را نیز فرا مى‏گیرد، زیرا آنها نیز زائل شدنى است و روزى فرا مى‏رسد که انسان به کلى آن را فراموش مى‏کند. یوسف گرچه سال‏ها در زندان دور از پدر و برادران و عشیره گرفتار بود ولى هنگامى که بر تخت عزیزى مصر تکیه زد و برادران و پدر به دیدارش آمدند همه آن ناراحتى‏ها را از یاد برد.


1) نحل، آیه 96.

2) حدید، آیه 23.