امام علیه السلام در این کلام پربار و حکیمانهاش، حقیقت اسلام را به گونهاى که پیش از او هیچ کس تفسیر نکرده، تفسیر مىکند و مىفرماید: «اسلام را چنان تفسیر مىکنم که هیچ کس پیش از من آن را چنین تفسیر نکرده باشد»؛(لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی)
سپس در ادامه سخن ضمن شش جمله پى در پى که هر کدام با جمله قبل به صورت زیبایى گره خورده روح اسلام را با این شش جمله مىشکافد و حقیقت آن را هویدا مىکند.
نخست مىفرماید: «اسلام همان تسلیم است»؛(ألْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ).
تسلیم در برابر فرمان خدا و دستورات پیغمبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام و تسلیم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن مجید در آیه 83 سوره آل عمران مىفرماید: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»؛ و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیماند و به سوى او باز گردانده مىشوند».
در جمله دوم مىفرماید: «تسلیم همان یقین است»؛(وَالتَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ).
زیرا بدون ایمان و یقین، تسلیم حاصل نمىشود و در واقع «تسلیم» از لوازم «یقین» است که امام علیه السلام در اینجا لازم و ملزوم را یکى شمرده و مىفرماید: تسلیم
همان یقین است.
در جمله سوم مىفرماید: «یقین همان تصدیق است»؛(وَالْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ).
منظور از «تصدیق» در اینجا علمى است که از مقدمات یقینى حاصل مىشود و تا این علم حاصل نگردد «یقین» پیدا نمىشود و تا یقین حاصل نگردد، تسلیم که روح اسلام است نیز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادى که نام یقین بر آن گذاردهایم نتیجه علمى است که به صورت تصدیق در مىآید و در واقع تصدیق و یقین نیز لازم و ملزوم یکدیگرند که امام علیه السلام به واسطه شدت ارتباط این دو با یکدیگر آنها را یکى شمرده و فرموده: یقین همان تصدیق است.در چهارمین جمله مىفرماید: «تصدیق همان اقرار است»؛(وَالتَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ).
اشاره به اینکه تصدیق قلبى به تنهایى کافى نیست، باید با زبان نیز اقرار شود و به صورت شهادتین که بیان ارکان اسلام است درآید و به همین دلیل تا افراد اقرار به شهادتین نمىکردند مسلمان شمرده نمىشدند.در پنجمین جمله مىفرماید: «اقرار همان اداست»؛(وَالْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ).
منظور از «اداء» در اینجا احساس مسئولیت و آماده شدن و عزم را جزم کردن بر انجام عمل است، زیرا اگر اقرار از دل برخیزد آمادگى براى انجام وظائف و اداى مسئولیتها را ایجاد خواهد کرد. در غیر این صورت اقرار، اقرار دروغین است.
آنگاه در ششمین و آخرین جمله مىفرماید: «و ادا همان عمل است»؛(وَالْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ).
زیرا کسى که عزم خود را بر اداى مسئولیتها جزم مىکند بلافاصله وارد صحنه عمل مىگردد و اعمال صالحى بر طبق احساس مسئولیت درونى برخاسته از اقرار واقعى و تصدیق و یقین و تسلیم انجام مىدهد.
سخن امام علیه السلام در این تفسیر عمیقى که براى اسلام کرده اشاره به اسلام واقعى و حقیقى است که در درون جان انسان نفوذ کند و آثار آن یکى پس از دیگرى ظاهر گردد؛ نخست در مقام تسلیم برآید؛ تسلیمى که زائیده یقین است و یقینى که مولود تصدیق است و سپس اقرار از این تصدیق متولد مىشود و این اقرار چون از عمق جان برخاسته ملازم با احساس مسئولیت در برابر فرمان الهى است و به دنبال این احساس اعمال صالح یکى پس از دیگرى ظاهر مىشود و قلب و زبان و عمل هر سه هماهنگ مىگردند.
بنابراین اگر کسانى ایمان داشته باشند و اقرار به شهادتین کنند ولى در عمل کوتاهى نمایند چنان نیست که مسلمان نباشند و گرنه اکثر مسلمانان از اسلام بیرون خواهند رفت، بلکه اسلامِ آنها اسلامى در مرحله پایین و ضعیف است و آنچه امام علیه السلام در این کلام پربار بیان فرموده اسلام در درجات عالى وکامل است.
شبیه همین معنا در روایات دیگر اسلامى نیز آمده که عمل را معیار ایمان شمردهاند. در حدیثى در غررالحکم از امام امیر مؤمنان علیه السلام مىخوانیم:«الشَّرَفُ عِنْدَ اللَّهِ بِحُسْنِ الْأَعْمالِ لا بِحُسْنِ الْأقْوالِ؛ شرف و مقام والا در نزد خداوند سبحان به اعمال نیک است نه سخنان زیبا».(1)
در حدیث دیگرى در همان کتاب آمده است:«الْعَمَلُ شِعارُ الْمُؤمِنِ؛ عمل شعار افراد باایمان است».(2)
از این رو بهترین ذخیره انسان براى بعد از مرگ و روز قیامت عمل صالح شمرده شده همانگونه که در نامه معروف «مالک اشتر» گذشت که امام علیه السلام خطاب به مالک فرمود:«فَلْیَکُنْ أحَبَّ الذَّخائِرِ الَیْکَ ذَخیرَةُ الْعَمَلِ الصالِحِ؛ بهترین ذخیرهها را نزد خود ذخیره عمل صالح قرار بده».(3)
بنابراین کسانى که به نام اسلام قناعت مىکنند یا تنها به ایمان قلبى و اقرار زبانى قانع هستند و یا تنها به بعضى از ظواهر اسلام پایبندند از حقیقت اسلام دورند و در بیراهه مىروند و خیال مىکنند در مسیر حقند.
در کلام حکیمانه 113 نیز بر این معنا تأکید شده بود که امام علیه السلام فرمود:«وَلَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ».
بنابر آنچه گفته شد حمل خبر بر مبتدا در این شش جمله در بعضى از موارد به صورت حمل حقیقى است و در بعضى از موارد حمل مجازى یعنى حمل لازم و ملزوم یکدیگر است.
1) غررالحکم، ح 2838.
2) همان، ح 2777.
3) نهجالبلاغه، نامه 53.