جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: تفسیر دقیق اسلام‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این کلام پربار و حکیمانه‏اش، حقیقت اسلام را به گونه‏اى که پیش از او هیچ کس تفسیر نکرده، تفسیر مى‏کند و مى‏فرماید: «اسلام را چنان تفسیر مى‏کنم که هیچ کس پیش از من آن را چنین تفسیر نکرده باشد»؛(لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی)

سپس در ادامه سخن ضمن شش جمله پى در پى که هر کدام با جمله قبل به صورت زیبایى گره خورده روح اسلام را با این شش جمله مى‏شکافد و حقیقت آن را هویدا مى‏کند.

نخست مى‏فرماید: «اسلام همان تسلیم است»؛(ألْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ).

تسلیم در برابر فرمان خدا و دستورات پیغمبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام و تسلیم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن مجید در آیه 83 سوره آل عمران مى‏فرماید: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»؛ و تمام کسانى که در آسمان‏ها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیم‏اند و به سوى او باز گردانده مى‏شوند».

در جمله دوم مى‏فرماید: «تسلیم همان یقین است»؛(وَالتَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ).

زیرا بدون ایمان و یقین، تسلیم حاصل نمى‏شود و در واقع «تسلیم» از لوازم «یقین» است که امام علیه السلام در اینجا لازم و ملزوم را یکى شمرده و مى‏فرماید: تسلیم‏

همان یقین است.

در جمله سوم مى‏فرماید: «یقین همان تصدیق است»؛(وَالْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ).

منظور از «تصدیق» در اینجا علمى است که از مقدمات یقینى حاصل مى‏شود و تا این علم حاصل نگردد «یقین» پیدا نمى‏شود و تا یقین حاصل نگردد، تسلیم که روح اسلام است نیز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادى که نام یقین بر آن گذارده‏ایم نتیجه علمى است که به صورت تصدیق در مى‏آید و در واقع تصدیق و یقین نیز لازم و ملزوم یکدیگرند که امام علیه السلام به واسطه شدت ارتباط این دو با یکدیگر آنها را یکى شمرده و فرموده: یقین همان تصدیق است.در چهارمین جمله مى‏فرماید: «تصدیق همان اقرار است»؛(وَالتَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ).

اشاره به این‏که تصدیق قلبى به تنهایى کافى نیست، باید با زبان نیز اقرار شود و به صورت شهادتین که بیان ارکان اسلام است درآید و به همین دلیل تا افراد اقرار به شهادتین نمى‏کردند مسلمان شمرده نمى‏شدند.در پنجمین جمله مى‏فرماید: «اقرار همان اداست»؛(وَالْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ).

منظور از «اداء» در اینجا احساس مسئولیت و آماده شدن و عزم را جزم کردن بر انجام عمل است، زیرا اگر اقرار از دل برخیزد آمادگى براى انجام وظائف و اداى مسئولیت‏ها را ایجاد خواهد کرد. در غیر این صورت اقرار، اقرار دروغین است.

آن‏گاه در ششمین و آخرین جمله مى‏فرماید: «و ادا همان عمل است»؛(وَالْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ).

زیرا کسى که عزم خود را بر اداى مسئولیت‏ها جزم مى‏کند بلافاصله وارد صحنه عمل مى‏گردد و اعمال صالحى بر طبق احساس مسئولیت درونى برخاسته از اقرار واقعى و تصدیق و یقین و تسلیم انجام مى‏دهد.

سخن امام علیه السلام در این تفسیر عمیقى که براى اسلام کرده اشاره به اسلام واقعى و حقیقى است که در درون جان انسان نفوذ کند و آثار آن یکى پس از دیگرى ظاهر گردد؛ نخست در مقام تسلیم برآید؛ تسلیمى که زائیده یقین است و یقینى که مولود تصدیق است و سپس اقرار از این تصدیق متولد مى‏شود و این اقرار چون از عمق جان برخاسته ملازم با احساس مسئولیت در برابر فرمان الهى است و به دنبال این احساس اعمال صالح یکى پس از دیگرى ظاهر مى‏شود و قلب و زبان و عمل هر سه هماهنگ مى‏گردند.

بنابراین اگر کسانى ایمان داشته باشند و اقرار به شهادتین کنند ولى در عمل کوتاهى نمایند چنان نیست که مسلمان نباشند و گرنه اکثر مسلمانان از اسلام بیرون خواهند رفت، بلکه اسلامِ آنها اسلامى در مرحله پایین و ضعیف است و آنچه امام علیه السلام در این کلام پربار بیان فرموده اسلام در درجات عالى وکامل است.

شبیه همین معنا در روایات دیگر اسلامى نیز آمده که عمل را معیار ایمان شمرده‏اند. در حدیثى در غررالحکم از امام امیر مؤمنان علیه السلام مى‏خوانیم:«الشَّرَفُ عِنْدَ اللَّهِ بِحُسْنِ الْأَعْمالِ لا بِحُسْنِ الْأقْوالِ‏؛ شرف و مقام والا در نزد خداوند سبحان به اعمال نیک است نه سخنان زیبا».(1)

در حدیث دیگرى در همان کتاب آمده است:«الْعَمَلُ شِعارُ الْمُؤمِنِ‏؛ عمل شعار افراد باایمان است».(2)

از این رو بهترین ذخیره انسان براى بعد از مرگ و روز قیامت عمل صالح شمرده شده همان‏گونه که در نامه معروف «مالک اشتر» گذشت که امام علیه السلام خطاب به مالک فرمود:«فَلْیَکُنْ أحَبَّ الذَّخائِرِ الَیْکَ ذَخیرَةُ الْعَمَلِ الصالِحِ‏؛ بهترین ذخیره‏ها را نزد خود ذخیره عمل صالح قرار بده».(3)

بنابراین کسانى که به نام اسلام قناعت مى‏کنند یا تنها به ایمان قلبى و اقرار زبانى قانع هستند و یا تنها به بعضى از ظواهر اسلام پایبندند از حقیقت اسلام دورند و در بیراهه مى‏روند و خیال مى‏کنند در مسیر حقند.

در کلام حکیمانه 113 نیز بر این معنا تأکید شده بود که امام علیه السلام فرمود:«وَلَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ».

بنابر آنچه گفته شد حمل خبر بر مبتدا در این شش جمله در بعضى از موارد به صورت حمل حقیقى است و در بعضى از موارد حمل مجازى یعنى حمل لازم و ملزوم یکدیگر است.


1) غررالحکم، ح 2838.

2) همان، ح 2777.

3) نهج‏البلاغه، نامه 53.