امام علیه السلام در این گفتار پربارش به تفسیر آیه 90 سوره «نحل»: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسانِ» اشاره کرده مىفرماید: «عدالت همان رعایت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نیکى بیشتر (از حد انصاف) است»؛(فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسانِ» الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ، وَالْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ).
خداوند در این آیه شریفه به سه چیز امر و از سه چیز نهى کرده است، مىفرماید: «خداوند به عدل و احسان و کمک به خویشاوندان فرمان و از فحشا و منکر و ستم نهى مىکند» و در پایان آیه مىافزاید: «خداوند به شما اندرز مىدهد تا متذکر شوید»؛ «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِى الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْىِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ».(1)
این آیه دربرگیرنده یکى از جامعترین برنامههاى اجتماعى بشر است که هر گاه جامه عمل به خود بپوشد، امنیت و آرامش بر او حکمفرما مىشود. در اینکه میان عدل و احسان چه تفاوتى است مفسران احتمالات فراوانى ذکر کرده بعضى گفتهاند: عدل اداى واجبات و احسان انجام مستحبات است برخى دیگر عدل را توحید و احسان را اداى واجبات مىدانند و عدّهاى عدالت را به معناى هماهنگى
ظاهر و باطن و احسان را به معناى برترى باطن نسبت به ظاهر دانستهاند. این تفسیر نیز از سوى گروهى عنوان شده که عدالت مربوط به جنبههاى عملى و احسان مربوط به جنبههاى گفتارى است.
ولى از همه این تفسیرها بهتر همان است که در کلام امام علیه السلام آمده که عدل را به معناى انصاف تفسیر فرموده، زیرا رعایت انصاف آن است که حق کسى را به او بپردازند (و به نظر مىرسد که این واژه از ماده «نصف» گرفته شده زیرا هرگاه انسان در حقوق مشترک آن را تنصیف کند رعایت عدالت را به طور کامل کرده است). سپس این واژه به معناى هرگونه عدالت آمده است.
«احسان» همانگونه که از مفهوم آن استفاده مىشود، نیکى کردن به دیگران است و این نیکى همان تفضل است که امام علیه السلام در کلام بالا فرموده است.
بدون شک برقرار شدن نظم جامعه انسانى بدون عدل و انصاف و احسان و تفضل امکانپذیر نیست، زیرا ترک عدالت و انصاف سبب خشم کسانى مىشود که حقوقشان پایمال شده و طبعا برمىخیزند و نظم جامعه را به هم مىریزند و اى بسا منجر به خونریزىهاى وسیعى گردد.
در مورد «احسان» بسیار مىشود که تنها با استفاده از اصل عدالت و انصاف مشکلات جامعه حل نمىگردد؛ مثلًا سیل عظیمى آمده و خانههاى فراوانى را ویران کرده و یا زلزله شدیدى رخ داده و منجر به ویرانىهاى وسیعى شده است در اینجا نمىتوان تنها با استفاده از حقوق واجب و حتى مالیاتهاى معمولى مشکلات را حل کرد. اینجاست که اصل احسان و تفضل باید به میدان آید و نیکوکاران دامن همت به کمر بزنند، ویرانىها را آباد و ضایعات را جبران و مشکلات ناشى از حوادث را حل کنند.
گاه در یک خانواده نیز مشکلاتى به وجود مىآید مثلًا شوهر در حادثهاى از دنیا مىرود و اطفال صغیر او باقى مىمانند. اینجاست که باید افراد فامیل صرف
نظر از اصل عدالت به سراغ احسان و تفضل بروند و ایتام را تحت حمایت خود قرار دهند و مشکلات آن خانواده را حل کنند؛ خواه یک نفر اقدام به این کار کند یا همه فامیل دست به دست هم دهند.
در معانى الاخبار که این حدیث را قبل از سید رضى نقل کرده مىخوانیم:امیرمؤمنان بر اصحاب وارد شد در حالى که آنها درباره مروت بحث مىکردند فرمود: چرا در این باره به سراغ قرآن نمىروید: عرض کردند: کجاى قرآن درباره مروت بحث کرده؟ فرمود: این آیه شریفه که مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسانِ» عدل همان انصاف است و احسان همان تفضل.(2)
در حدیثى که مرحوم طبرسى آن را در مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث نقل کرده مىخوانیم: «عثمان بن مظعون» که از صحابه معروف پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است مىگوید: من در آغاز اسلام را بهطور ظاهرى پذیرفته بودم نه با قلب و جان و این وضع ادامه داشت تا آنکه روزى خدمت آن حضرت بودم دیدم در فکر فرو رفته ناگهان چشم خود را به طرف آسمان دوخت گویا پیامى را دریافت مىدارد. وقتى که به حال عادى برگشت از ماجرا پرسیدم فرمود: هنگامى که با تو سخن مىگفتم ناگهان جبرئیل را مشاهده کردم که این آیه را براى من آورد: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسانِ …» عثمان مىگوید چنان محتواى آیه در قلب من اثر گذاشت که اسلام همان لحظه در جان و روح من جاى گرفت.
1) نحل، آیه 90.
2) معانى الاخبار، ص 257.