امام علیه السلام در این سخن کوتاه و پرمحتوا به نکته مهمى اشاره مىفرماید که در سیر و سلوک انسان به سوى خدا بسیار تأثیرگذار است. مىفرماید: «کار بدى که تو را ناراحت (و پشیمان) مىسازد نزد خدا بهتر است از کار نیکى که تو را مغرور مىکند»؛(سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ).
دلیل آن روشن است، زیرا انسان معصیتکارى که از عمل زشت خود ناراحت مىشود به سوى پشیمانى و توبه و جبران آن گام بر مىدارد حال آنکه آنکس که از کار نیک خود مغرور مىگردد گامى به سوى ریاکارى بر مىدارد.توبه آثار شوم آن معصیت را مىشوید در حالى که غرور عُجب و ریا از کارهاى نیک، انسان را به پرتگاه گناهان کبیره مىکشاند.
در حدیثى از پیغمبر اکرم مىخوانیم:«مَنْ رَأى أنَّهُ مُسىءٌ فَهُوَ مُحْسِنٌ؛کسى که خود را بدکار مىداند او نیکوکار است».(1)
به گفته مرحوم مغنیه در فى ظلال نهجالبلاغه عکس این مطلب نیز صادق است و آن اینکه گفته شود «مَنْ رَاى إنَّهُ مُحْسِنٌ فَهُوَ مَسىءٌ؛ کسى که خود را نیکوکار بداند بدکار است» زیرا عُجب و غرور احسانش را تباه کرده و چه بسا سخنانى که ایمان را نیز از اساس متزلزل سازد.(2)
در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که فرمود: «خداوند متعال به داود وحى فرستاد: «بَشِّرِ الْمُذْنِبینَ وَانْذُرِ الصِّدیقینَ؛ گنهگاران را بشارت ده و صدیقین (والا مقام) را بیم ده» (داود تعجب کرد و) عرض کرد: اى پروردگار چگونه چنین چیزى ممکن است؟ خداوند فرمود: گنهکاران (پشیمان و نادم) را بشارت ده که من توبه آنها را مىپذیرم و از گناهانشان صرف نظر مىکنم و صدیقین را بیم ده که از اعمالشان عُجب به خود راه ندهند».(3)
در حدیث دیگرى از آن حضرت چنین آمده است که مىفرماید: دو نفر وارد مسجد شدند یکى عابد بود و دیگرى فاسق اما هنگامى که از مسجد خارج مىشدند فاسق، جزء صدیقان شده بود و عابد از فاسقان. سپس فرمود: این بدان رو است که چون عابد وارد مسجد شد به عبادت خود مىبالید و در این فکر بود و فاسق هنگامى که وارد شد فکرش در پشیمانى بود و پیوسته از گناهان خویش استغفار مىکرد.(4)
این سخن را با حدیث دیگرى از رسول خدا صلى الله علیه و آله پایان مىدهیم: خداوند به آن حضرت وحى فرستاد که بعضى از بندگان من در مسیر عبادت تلاش مىکند و شب از خواب خوش و بستر لذتبخش بر مىخیزد و مشغول عبادت مىشود و خود را در عبادت من به سختى و تعب مىاندازد. گاه من او را یک شب یا دو شب گرفتار خواب مىکنم تا در مسیر صحیح گام بردارد، زیرا هنگامى که به خواب مىرود و صبح بیدار مىشود نسبت به خود خشمگین است و خود را سرزنش مىکند و اگر او را در آنچه از عبادت من مىخواهد آزاد بگذارم، چه بسا عُجب و خودپسندى به او عارض شود و از این راه حالتى به او دست دهد که هلاکش در آن است.(5)
1) شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 20، ص 317، ح 641.
2) فى ظلال، ج 4، ص 245.
3) کافى، ج 2، ص 314، ح 8.
4) همان، ح 6.
5) همان، ص 60، ح 4.