امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و گهربارش مىفرماید: «برترین نوع پارسایى مخفى داشتن پارسایى است»؛ (أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ)
این سخن اشاره به برنامهاى است که زاهدان ریایى در آن عصر و این عصر براى جلب قلوب مردم انتخاب مىکردند؛ لباسهاى ساده و مندرس و گاه از کرباس و خانهاى محقر و طعامى بسیار ساده براى خود برمىگزیدند تا مردم به آنها اقبال کنند و گاه آنها را مستجاب الدعوه پندارند و از این طریق مقامى در اجتماع پیدا کنند و یا اموالى را پنهانى گرد مىآوردند. بسیار مىشد که زندگانى درونى و بیرونى آنها با هم بسیار متفاوت بود و با توجه به اینکه ریاکارى نوعى شرک و خودپرستى است آنها گرچه ظاهرا زاهد ولى در باطن مشرک بودند و گاه سرچشمه خطراتى براى جامعه مىشدند.
زاهد واقعى آن کس نیست که به سراغ دنیا رفته، ولى چون آن را به چنگ نیاورده ناچار لباس زهد به خود پوشیده است. زاهد واقعى کسى است که دنیا به سراغش آمده و او آن را نپذیرفته و زندگى زاهدانه را بر نعیم دنیا ترجیح داده است. همانگونه که امیر مؤمنان على علیه السلام در خطبه 32 از خطب نهجالبلاغه مىفرماید:«وَمِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَتَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَلَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی
مَرَاحٍ وَلَا مَغْدًى؛بعضى از آنها کسانى هستند که ناتوانىاشان آنها را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان از همه جا کوتاه شده آنگاه خود را به زیور قناعت آراسته و به لباس زاهدان زینت بخشیدهاند در حالى که در هیچ زمان نه در شب و نه در روز در سلک زاهدان راستین نبودهاند».
بسیارى از بنیانگذاران مذاهب باطله نیز در سلک همین زاهدان ریایى بودند.
به تعبیرى دیگر: زاهد کسى است که وابسته به دنیا و اسیر آن نباشد نه آنکس که دستش از همه چیز تهى است. همانگونه که امیر مؤمنان على علیه السلام در تفسیر زهد از آیه شریفه «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»(1)استفاده کرده است و مىفرماید: «تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده است، خداوند سبحان مىفرماید: بر گذشته تأسف نخورید و نسبت به آنچه به شما داده است دلبند و شاد نباشید».(2)
امام علیه السلام در روایت دیگرى که در غررالحکم آمده تعبیر جالب دیگرى دارد و مىفرماید:«الزُّهْدُ أَقَلُّ ما یُوجَدُ وَأَجَلُّ ما یَعْهَدُ وَیَمْدَحُهُ الْکُلُّ وَیَتْرُکُهُ الْجُلُّ؛زهد و پارسایى کمیابترین چیزها و ارزشمندترین آنهاست همگان آن را مىستایند ولى اکثر مردم به آن عمل نمىکنند».(3)
درباره اهمیت زهد و پارسایى و مراتب و درجات آن بحث مشروحى ذیل خطبه 81 از همین کتاب آمده است.
این سخن را با ذکر دو نکته پایان مىدهیم: نخست اینکه اگر سؤال شود چگونه مىتوان زاهد بود و زهد را پنهان کرد در پاسخ مىگوییم: شخص زاهد باید در مجامع مانند دیگران رفتار کند؛ مثلًا اگر سر سفرهاى است که غذاهاى
مختلف در آن است مقدارى از هر کدام تناول کند نه اینکه همه غذاها را کنار بزند مثلا به نان و پنیرى قناعت نماید و از نظر لباس، لباس ساده معمولى بپوشد نه لباس غیر متعارف زاهدانه و به این ترتیب مىتواند در باطن زاهد باشد و در ظاهر فردى معمولى.
نکته دیگر اینکه هر گاه زاهد به زهدش افتخار کند و آن را اظهار نماید در واقع زاهد نیست، چرا که دلبستگى به زهد و افتخار به آن و جلب نظر مردم از این طریق خود عین رغبت در دنیا و بر ضد زهد است.
1) حدید، آیه 23.
2) نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 439.
3) غررالحکم، ح 6054.