امام علیه السلام در این گفتار حکیمانهاش به یکى از اصول مهم روانشناسى اشاره کرده مىفرماید: «هیچ کس چیزى را در دل پنهان نمىکند مگر اینکه در سخنان بىاندیشهاى که از او صادر مىشود و در صفحه صورتش، آشکار مىگردد»؛ (مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ(1) لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ)
این نکته مسلم است که اعمال انسان بازتاب نیات، خواستهها و سجایاى اوست که به صورت طبیعى ظاهر مىگردد؛ بخشى از آن اختیارى است مثل اینکه به هنگام ترسیدن از چیزى تصمیم به فرار مىگیرد و بخش دیگرى غیر اختیارى است که مثلا در پریدن رنگ از صورت او احساس مىشود یا به هنگام غضب صورتش بىاختیار برافروخته مىگردد و گاه اندامش مىلرزد و نیز عکس العملهایى در افعال و اعمال خود ظاهر مىسازد.
اما گاه مىشود انسان چیزى در درون دارد که نمىخواهد آن را آشکار کند در این صورت سعى مىکند دوگانگى در میان سخن و کردار خود با آنچه در درون دارد ایجاد کند این دوگانگى در آنجا که انسان هشیار و مراقب باشد ممکن است ظاهر نشود، اما به هنگام غفلت و عدم توجه، آنچه در درون است خود را در عمل یا سخنهاى نیندیشیده ظاهر مىکند. به علاوه پنهان کردن بخش غیر
اختیارى مانند آثارى که در چهره انسان نمایان مىشود کار آسانى نیست.
این پدیده قانونى در روانشناسى است که به وسیله آن بسیارى از مجرمان را به اعتراف وامىدارند و مطالبى را که اصرار بر اخفایش دارند آشکار مىسازند. امیر مؤمنان على علیه السلام این قانون مهم را در عبارتى کوتاه و بسیار پرمعنا در بالا بیان فرموده است.
در قرآن مجید درباره منافقان مىخوانیم: ««أَمْ حَسِبَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ – وَلَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسیماهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فی لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ»؛ آیا کسانى که در دلهایشان بیمارى (نفاق) است گمان کردند خداوند کینههایشان را آشکار نمىسازد – و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان مىدهیم تا آنان را با قیافههایشان بشناسى، هرچند مىتوانى آنها را از طرز سخنانشان شناسایى کنى و خداوند اعمال شما را مىداند».(2)
همانگونه که منافقان و مجرمان را مىتوان از سخنان ناسنجیده و اشتباهآلود یا از رنگ رخساره آنها شناخت، نیکوکاران و مؤمنان راستین را هم مىتوان از این طریق شناسایى کرد، لذا قرآن درباره یاران صدیق پیامبر مىفرماید: «سیماهُمْ فِى وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»(3) این اثر سجده لازم نیست که حتما به صورت پینههاى پیشانى باشد، بلکه نورانیت درون سبب نورانیت برون مىشود.
این اصل کلى نه تنها در کلمات حکما و اندیشمندان و روانشناسان آمده، بلکه در اشعار شعرا نیز بازتاب گستردهاى دارد. بسیارى از ادیبان عرب و عجم در این زمینه اشعارى سرودهاند «ابن معتز» شاعر عرب مىگوید:
تَفَقَّدْ مَساقِطَ لَحْظِ الْمُریبِ
فَإنَّ الْعُیُونَ وُجُوهُ الْقُلُوبِ
وَطالِعْ بِوادِرِهِ فِی الْکَلامِ
فَإنَّکَ تَجْنی ثِمارَ الْعُیُوبِ
«از نگاه کردن مشکوک و خطرناک حال او را بشناس- زیرا چشمها صورت دلها است.
و به سخنان نسنجیدهاش دقت کن، زیرا این سخنان میوههاى عیوب را مىچیند. (و در اختیار تو مىگذارد)».
سعدى نیز در شعر معروفش مىگوید:
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمىماند که خون از آستانم مىرود
در جاى دیگر مىگوید:
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
گر بگویم که مرا حال پریشانى نیست
رنگ رخساره نشان مىدهد از سرّ ضمیر
1) «فَلَتات» جمع «فَلْتَة» به معناى کار یا سخنى است که بدون فکر از انسان صادر مىشود.
2) محمد، آیه 29 و 30.
3) فتح، آیه 29.