جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: افراط و تفریط مایه هلاکت‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه، افراط و تفریط در امر محبت اولیاء الله را نکوهش مى‏کند و مى‏فرماید: «دو کس درباره من هلاک شدند: دوست غلو کننده و دشمن کینه‏توز»؛(هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ: مُحِبٌّ غَالٍ، وَمُبْغِضٌ قَالٍ).

بى‏شک محبت اولیاء الله از ارکان ایمان است و همان سبب پیروى بى‏قید و شرط از آنان و در نتیجه سبب نجات در دنیا و آخرت مى‏شود ولى اگر این محبت از حد اعتدال تجاوز کند و به شکل غلو در آید و امام را به مقام نبوت یا الوهیت برساند، به یقین چنین محبتى گمراهى و ضلالت است. همان‏گونه که اگر محبت محو شود و جاى خود را به عداوت و دشمنى دهد سبب خروج از ایمان و گمراهى و ضلالت خواهد بود.

تاریخ مى‏گوید: اتفاقا هر دو گروه در مورد امیر مؤمنان على علیه السلام پیدا شدند؛ جمعى از غلات که امروز هم آثارى از آنان باقى است او را برتر از پیغمبر بلکه خدا مى‏دانستند و مى‏گفتند: خداوند در جسم على علیه السلام حلول کرده، زیرا صفاتش صفات خدایى است. در روایات آمده است که امیر مؤمنان علیه السلام جمعى از آنان را توبه داد و چون توبه نکردند فرمان مرگ آنها را صادر کرد.(1) امروز هم کسانى پیدا مى‏شوند که در اشعار و سخنان معمولى خود مطالبى مى‏گویند که عین غلو است.

این‏گونه سخنان آمیخته با غلو متأسفانه به جلسات مذهبى به ویژه از طریق بعضى مداحان یا خطباى بى‏خبر و کم‏اطلاع راه یافته است. آنان مى‏کوشند گروهى از عوام را نیز به دنبال خود بکشانند و گاه آن را حقیقت ولایت مى‏پندارند، در حالى که گمراهى و ضلالت است و اگر علماى دینى و خطباى آگاه و مداحان بامعرفت از آن پیش‏گیرى نکنند آینده بدى در انتظار آنان است. از آنجا که دنیاى امروز دنیاى ارتباطات است، این سخنان آمیخته با غلو از یک مجلس کوچک به همه جا منتقل مى‏شود و دشمنان شیعه که در کمین نشسته‏اند آن را به همه شیعیان تسرى مى‏دهند و حکم کفر و قتل آنها را صادر مى‏کنند. باید در برابر این توطئه‏ها بیدار بود.

در برابر این گروه، گروه دیگرى نه تنها نور ولایت و محبت امامت در قلبشان نیست بلکه به جاى آن دشمنى و عداوت دارند؛ مانند خوارج که آن حضرت را (نعوذ بالله) لعن و نفرین مى‏کردند و واجب القتل مى‏دانستند. آن افراطگران و این تفریط کنندگان هر دو گمراهند. تنها کسانى در صراط مستقیم گام بر مى‏دارند که حد اعتدال را رعایت کنند. همان‏گونه که امام علیه السلام در خطبه 127 فرمود:«وَخَیْرُ النَّاسِ فِىَّ حالًا النَّمَطُ الْأوسَطُ فِالْزِمُوهُ؛بهترین مردم در مورد من گروه میانه‏رو هستند. هرگز از آنها جدا نشوید».

متأسفانه این گونه افراد که در فقه ما به عنوان نواصب (ناصبى‏ها) شمرده مى‏شوند مانند طائفه غلات، از اسلام خارج‏اند و در ردیف کفار به شمار مى‏آیند، بلکه ناصبى‏ها بدترین کافران‏اند.

مع الاسف در عصر و زمان ما افرادى نیز یافت مى‏شوند که گرچه عداوت خود را با صراحت آشکار نمى‏کنند ولى در دل علاقه‏اى به امیر مؤمنان على علیه السلام ندارند، فضایل او را منکر و از ذکر آن ناراحت مى‏گردند به گونه‏اى که شنیده شد در ایام ما در عربستان سعودى کتاب‏هاى فضایل على علیه السلام جمع‏آورى مى‏شود

و اجازه نشر به آن نمى‏دهند. این هم نوعى ناصبى‏گرى است.

این سخن را با روایتى از امام صادق علیه السلام پایان مى‏دهیم: در روایتى در اعتقادات صدوق از آن حضرت مى‏خوانیم که در پاسخ کسى که مى‏گفت: خداوند محمد و على را آفریده و تمام کارها را به دست آنها سپرده، آفرینش به دست آنها و رزق نیز در دست آنهاست، زنده مى‏کنند و مى‏میرانند، فرمود: این دشمن خدا دروغ گفته است، آیه سوره «رعد» را براى او بخوانید که مى‏فرماید: «آنها براى خدا شریکانى قرار داده‏اند که اعتقاد داشتند این همتایان نیز مانند خدا مى‏آفرینند … بگو خداوند خالق همه چیز است و او یگانه پیروز است».(2)


1) مستدرک الوسائل، ج 18، ص 140، ح 4؛ شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 5، ص 5.

2) رعد، آیه 16.