امام علیه السلام در این کلام جامع، تفسیرى براى ایمان ذکر کرده که در هیچ منبع دیگرى به این گستردگى و وضوح دیده نمىشود؛ ایمان را فراتر از جنبههاى عقیدتى، از جنبههاى عملى و رفتارى نیز مورد توجه قرار داده است و تمام ریزهکارىها و نکات دقیقى را که در تشکیل ایمان مؤثر است برشمرده است.نخست ایمان را بر چهار پایه و هر یک از پایهها را بر چهار پایه دیگر استوار دانسته که مجموعاً شانزده اصل از اصول ایمان (عقیدتى و عملى) را تشکیل مىدهد و به یقین اگر کسى بتواند این اصول شانزدهگانه را در خود زنده کند در اوج قله ایمان قرار خواهد گرفت و چنین ایمانى است که مىتواند دنیا را به سوى امنیت و آرامش و عدل و داد رهبرى کند و انسان را به مقام قرب پروردگار و اوج افتخار انسانى برساند.
همانگونه که در ذیل این حدیث شریف خواهد آمد، امام براى کفر هم چهار ستون قائل شده است و همچنین براى شک و از کلام مرحوم سیّد رضى استفاده مىشود که این حدیث شریف داراى ذیل قابل ملاحظهاى بوده که سیّد رضى آن را از بیم طولانى شدن سخن حذف کرده و مطابق آنچه بعضى نقل کردهاند امام علیه السلام در ذیل، پایههاى نفاق را نیز مشروحا بیان فرموده است.
همانگونه که در شرح مصدر این کلام حکمتآمیز آمد در اینکه سؤال کننده
از امام علیه السلام درباره حقیقت ایمان چه کسى بوده اختلاف است؛ بعضى آن را یکى از بهترین یاران آن حضرت یعنى «عمار یاسر» و بعضى آن را یکى از دشمنان سرسخت آن حضرت یعنى «ابن کواء» مىدانند که احتمال اول به ذهن بسیار نزدیکتر است. ولى در هر حال در بعضى از روایات آمده که امام علیه السلام از دادن پاسخ شخصى به او امتناع ورزید و چون سؤال و جواب را بسیار مهم مىدانست فرمود: برو فردا بیا تا در جمع اصحاب و یاران به تو پاسخ گویم، تا اگر تو فراموش کنى دیگرى آن را حفظ کند، زیرا اینگونه سخنان همچون مرکبى فرارى است که یکى آن را نمىتواند بگیرد و دیگرى آن را مىگیرد.(1)
امام علیه السلام در آغاز، براى ایمان چهار ستون قائل مىشود و در پاسخ سؤال پیش گفته مىفرماید: «ایمان بر چهار پایه استوار است: بر صبر و یقین و عدالت و جهاد»؛(وَسُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ علیه السلام: الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ، وَالْیَقِینِ، وَالْعَدْلِ، وَالْجِهَادِ)
بعضى از شارحان نهجالبلاغه معتقدند که این پایههاى چهارگانه همان اصول چهارگانه اخلاق است که در مبانى اخلاق ارسطو آمده است، وى مىگوید: اصول علم اخلاق چهار چیز است: حکمت، عفت، شجاعت و عدالت. بسیارى از علماى اخلاق اسلامى نیز اخلاق اسلام را بر پایه آن تفسیر کردهاند.
آنها معتقدند که روح انسان داراى سه قوه است: قوه ادراک، جاذبه و دافعه؛ قوه ادراک حقایق را تشخیص مىدهد و انسان را به تعالى علمى مىرساند. قوه جاذبه، همان قوه جلب منافع است که از آن به قوه شهوت تعبیر مىشود. البته نه فقط شهوت جنسى، بلکه هرگونه خواستهاى به معناى وسیع کلمه مراد است. قوه دافعه همان است که از آن به غضب تعبیر مىکنند و حافظ دفع زیانها از انسان است.
آنها بر این عقیدهاند که این سه قوه داراى حد وسط و حد افراط و تفریط است، حد وسط آنها فضایل اخلاقى را تشکیل مىدهد و منظور از «عدل» همان بهرهگیرى از حد وسط است، بنابراین هرگاه نیروى شهوت و غضب در اختیار قوه ادراک قرار گیرد و عدالت حاصل شود، اخلاق آدمى به کمال رسیده است.(2)
ولى تطبیق کلام امام بر تقسیم ارسطویى در اخلاق بعید به نظر مىرسد، زیرا همانگونه که در شرح این چهار اصل خواهد آمد امام امورى را ذکر مىکند که فراتر از آنهاست مثلا صبر بر مصیبت را به زحمت مىتوان در مسئله شجاعت یا عفت جاى داد و امر به معروف و نهى از منکر را به سختى مىتوان در این دو موضوع وارد دانست و همچنین موارد دیگرى از شاخههایى که امام براى این چهار اصل شمرده است، بنابراین سزاوار است ما آن را تحلیل و ارزیابى کنیم و سخن مستقلى درباره تفسیر ایمان و فضایل انسانى بدانیم که از سرچشمه قرآن و علم امام علیه السلام جوشیده است.
از آنجا که هدف امام علیه السلام در این پاسخ به سؤال، شرح و بیان ایمان از نظر اعتقاد قلبى و آثار لسانى و جنبههاى عملى به طور کامل است براى هر یک از این پایههاى چهارگانه، چهار شاخه بیان فرموده که در عمق حقیقت ایمان پیش رفته است.
1) تمام نهجالبلاغه، ص 176.
2) شرح بیشتر در این باره را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 99 به بعد مطالعه فرمائید.