جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: ارکان ایمان‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این کلام جامع، تفسیرى براى ایمان ذکر کرده که در هیچ منبع دیگرى به این گستردگى و وضوح دیده نمى‏شود؛ ایمان را فراتر از جنبه‏هاى عقیدتى، از جنبه‏هاى عملى و رفتارى نیز مورد توجه قرار داده است و تمام ریزه‏کارى‏ها و نکات دقیقى را که در تشکیل ایمان مؤثر است برشمرده است.نخست ایمان را بر چهار پایه و هر یک از پایه‏ها را بر چهار پایه دیگر استوار دانسته که مجموعاً شانزده اصل از اصول ایمان (عقیدتى و عملى) را تشکیل مى‏دهد و به یقین اگر کسى بتواند این اصول شانزده‏گانه را در خود زنده کند در اوج قله ایمان قرار خواهد گرفت و چنین ایمانى است که مى‏تواند دنیا را به سوى امنیت و آرامش و عدل و داد رهبرى کند و انسان را به مقام قرب پروردگار و اوج افتخار انسانى برساند.

همان‏گونه که در ذیل این حدیث شریف خواهد آمد، امام براى کفر هم چهار ستون قائل شده است و همچنین براى شک و از کلام مرحوم سیّد رضى استفاده مى‏شود که این حدیث شریف داراى ذیل قابل ملاحظه‏اى بوده که سیّد رضى آن را از بیم طولانى شدن سخن حذف کرده و مطابق آنچه بعضى نقل کرده‏اند امام علیه السلام در ذیل، پایه‏هاى نفاق را نیز مشروحا بیان فرموده است.

همان‏گونه که در شرح مصدر این کلام حکمت‏آمیز آمد در این‏که سؤال کننده‏

از امام علیه السلام درباره حقیقت ایمان چه کسى بوده اختلاف است؛ بعضى آن را یکى از بهترین یاران آن حضرت یعنى «عمار یاسر» و بعضى آن را یکى از دشمنان سرسخت آن حضرت یعنى «ابن کواء» مى‏دانند که احتمال اول به ذهن بسیار نزدیک‏تر است. ولى در هر حال در بعضى از روایات آمده که امام علیه السلام از دادن پاسخ شخصى به او امتناع ورزید و چون سؤال و جواب را بسیار مهم مى‏دانست فرمود: برو فردا بیا تا در جمع اصحاب و یاران به تو پاسخ گویم، تا اگر تو فراموش کنى دیگرى آن را حفظ کند، زیرا این‏گونه سخنان همچون مرکبى فرارى است که یکى آن را نمى‏تواند بگیرد و دیگرى آن را مى‏گیرد.(1)

امام علیه السلام در آغاز، براى ایمان چهار ستون قائل مى‏شود و در پاسخ سؤال پیش گفته مى‏فرماید: «ایمان بر چهار پایه استوار است: بر صبر و یقین و عدالت و جهاد»؛(وَسُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ علیه السلام: الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ، وَالْیَقِینِ، وَالْعَدْلِ، وَالْجِهَادِ)

بعضى از شارحان نهج‏البلاغه معتقدند که این پایه‏هاى چهارگانه همان اصول چهارگانه اخلاق است که در مبانى اخلاق ارسطو آمده است، وى مى‏گوید: اصول علم اخلاق چهار چیز است: حکمت، عفت، شجاعت و عدالت. بسیارى از علماى اخلاق اسلامى نیز اخلاق اسلام را بر پایه آن تفسیر کرده‏اند.

آنها معتقدند که روح انسان داراى سه قوه است: قوه ادراک، جاذبه و دافعه؛ قوه ادراک حقایق را تشخیص مى‏دهد و انسان را به تعالى علمى مى‏رساند. قوه جاذبه، همان قوه جلب منافع است که از آن به قوه شهوت تعبیر مى‏شود. البته نه فقط شهوت جنسى، بلکه هرگونه خواسته‏اى به معناى وسیع کلمه مراد است. قوه دافعه همان است که از آن به غضب تعبیر مى‏کنند و حافظ دفع زیان‏ها از انسان است.

آنها بر این عقیده‏اند که این سه قوه داراى حد وسط و حد افراط و تفریط است، حد وسط آنها فضایل اخلاقى را تشکیل مى‏دهد و منظور از «عدل» همان بهره‏گیرى از حد وسط است، بنابراین هرگاه نیروى شهوت و غضب در اختیار قوه ادراک قرار گیرد و عدالت حاصل شود، اخلاق آدمى به کمال رسیده است.(2)

ولى تطبیق کلام امام بر تقسیم ارسطویى در اخلاق بعید به نظر مى‏رسد، زیرا همان‏گونه که در شرح این چهار اصل خواهد آمد امام امورى را ذکر مى‏کند که فراتر از آنهاست مثلا صبر بر مصیبت را به زحمت مى‏توان در مسئله شجاعت یا عفت جاى داد و امر به معروف و نهى از منکر را به سختى مى‏توان در این دو موضوع وارد دانست و همچنین موارد دیگرى از شاخه‏هایى که امام براى این چهار اصل شمرده است، بنابراین سزاوار است ما آن را تحلیل و ارزیابى کنیم و سخن مستقلى درباره تفسیر ایمان و فضایل انسانى بدانیم که از سرچشمه قرآن و علم امام علیه السلام جوشیده است.

از آنجا که هدف امام علیه السلام در این پاسخ به سؤال، شرح و بیان ایمان از نظر اعتقاد قلبى و آثار لسانى و جنبه‏هاى عملى به طور کامل است براى هر یک از این پایه‏هاى چهارگانه، چهار شاخه بیان فرموده که در عمق حقیقت ایمان پیش رفته است.


1) تمام نهج‏البلاغه، ص 176.

2) شرح بیشتر در این باره را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 99 به بعد مطالعه فرمائید.