سپس امام علیه السلام به سراغ بیان شاخههاى شک مىرود و مىفرماید: «شک نیز بر چهار پایه استوار است: بر مراء (گفت و گوى بىحاصل)، ترس (از کشف حقیقت) و تردید (در تصمیمگیرى)، تسلیم (خودباختگى)»؛(وَالشَّکُّ عَلَى أَرْبَعِ
شُعَبٍ(1): عَلَى التَّمَارِى، وَالْهَوْلِ، وَالتَّرَدُّدِ، وَالْاسْتِسْلَامِ)
در واقع کسانى که به حق نمىرسند و در کفر مىمانند و غوطهور مىشوند داراى این ضعفها هستند.
منظور از «مراء» گفت و گو کردن در چیزى است که شک و تردید در آن وجود دارد و به جایى نمىرسد در حالى که «جدال» به معناى گفت و گو کردن توأم با برترىجویى بر طرف مقابل است.
منظور از «هول» ترس و وحشت از روشن شدن حقایق و تصمیمگیرى بر طبق آن است.
«تردد» اشاره به نوعى از وسواس است که به انسان اجازه نمىدهد حق را بشناسد و بر آن استوار بماند.
«استسلام» همان خودباختگى است که هر کس هر چه مىگوید، در برابر آن تسلیم مىشود و به همین دلیل نمىتواند حق را از میان آنها برگزیند و بر آن استوار بماند.
بدین ترتیب، امام علیه السلام سرچشمههاى شک را در چهار چیز خلاصه مىفرماید:عادت کردن به بحث و گفت و گوهاى بىحاصل و آمیخته با لجاجت، ترس از جستجوگرى و تحقیق، وسواس و دودلى، و تسلیم شدن در برابر شبهات و در حالت انفعالى فرو رفتن.
آنگاه امام علیه السلام به شرح آثار هر کدام از این صفات سوء چهارگانه مىپردازد و مىفرماید: «آنکس که مراء و گفت و گوى بىحاصل را عادت خود قرار دهد
ظلمت و تاریکى شبِ شک او را به روشنایى روزِ یقین نمىرساند»؛(فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَیْدَناً لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ)
زیرا این عادت زشت و شوم مانع از رسیدن به علم و یقین است و در واقع، حجاب خطرناکى میان او و یقین ایجاد مىکند و بارها کسانى را از نویسندگان یا گویندگان که گرفتار این حالتند دیدهایم که عمر خود را به شک و تردید گذراندهاند.
درباره دومین صفت ذمیمه اینگونه اشخاص مىفرماید: «آنکس که از حقایق پیش روى خود وحشت کند (و از تصمیمگیرى صحیح بپرهیزد) به قهقرا باز مىگردد»؛(وَمَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ)
انسان محقق، مخصوصاً در مسائل اعتقادى و آنچه مربوط به مبدأ و معاد است باید حقایقى را که پیش روى او قرار دارد به رسمیت بشناند و بدون ترس و وحشت به جستجوگرى برخیزد تا حرکت به پیش را آغاز کند و اگر در این مورد کوتاهى کند عقبگرد خواهد کرد و آنچه را دارد نیز از دست مىدهد.
درباره سومین مانعِ برطرف ساختن شک مىفرماید: «آنکس که در تردید و دودلى باشد (و در تصمیمگیرى وسواس به خرج دهد) زیر سم شیاطین له مىشود»؛(وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ)
«سَنابِک»جمع«سُنبُک»به معناى قسمت پیشین سم اسب است و از آنجایى که اسب به هنگام شتاب، بیشتر در حرکت خود روى این قسمت تکیه مىکند این واژه را به هنگام شدت عمل به کار مىبرند و به این ترتیب امام علیه السلام وسواس و دودلى بىجا را امرى شیطانى شمرده که صاحب آن را به نابودى مىکشاند و این معنا را نیز در افراد وسواسى آزمودهایم که گاه آنها تا آخر عمرشان نتوانستهاند درباره مسئله واضحى مثل خداپرستى تصمیم بگیرند و عقیدهاى اختیار کنند.
آنگاه امام علیه السلام درباره چهارمین رذیله اخلاقى اینگونه افراد مىفرماید: «کسى که در برابر عوامل هلاکت خویش در دنیا و آخرت تسلیم گردد (و به مبارزه بر ضد اسباب شک و شبهه بر نخیزد) در هر دو جهان هلاک خواهد شد»؛(وَمَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ هَلَکَ فِیهِمَا)
مىدانیم شیاطین جن و انس سعى دارند از طریق شبههافکنى، افراد را در عقاید دینى خود به شک و تردید بکشانند. اگر انسان در مقابل آنها حالت تهاجم منطقى بگیرد بر آن شبهات غالب مىشود و عقاید حق را مىپذیرد؛ اما افراد ترسو و بزدل در حالت انفعالى قرار مىگیرند و همچون پر کاهى که در مقابل تندباد قرار گیرد هر روز به سویى کشیده مىشوند و نمىتوانند عقیده حق را برگزینند.
مرحوم سیّد رضى پس از پایان این حدیث مىگوید: «بعد از این کلام سخنان دیگرى بوده که ما از بیم اطاله سخن و خارج شدن از هدف اصلى در این باب از آنها صرف نظر کردیم»؛(قال الرَّضیُ: وَبَعْدَ هذا کَلامٌ تَرَکْنا ذِکْرَهُ خَوْفَ الْإطالَةِ وَالْخُرُوجَ عَنِ الْغَرَضِ الْمَقْصُودِ فِی هذا الْبابِ)
همانگونه که در آغاز این گفتار حکیمانه آوردیم در منابع دیگر، این حدیث با اضافات فراوانى نقل شده است.(2)
ابن ابىالحدید بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مىگوید: بسیارى از عارفان اسلامى تعلیمات خود را از این سخن امام علیه السلام گرفتهاند و در گفتار جمعى از آنها که مىنگریم مىبینیم که کلمات امام علیه السلام در این حدیث شریف مانند ستارههاى پرنورى در سخنان آنان مىدرخشد.
در شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى مىخوانیم که در کتاب التنبیه الکبرى
آمده است هنگامى که امام علیه السلام ایمان را در پاسخ سؤالى به این صورت جالب و جاذب و مشروح تفسیر فرمود به قدرى در حاضران اثر گذاشت که مردى از آن میان برخاست و سر مبارک امام را بوسید.(3)
1) نسخه مرحوم سیّد رضى با بسیارى از نسخ دیگر این روایت که در کافى، تحف العقول و خصال، بحارالانوار و تمام نهجالبلاغه آمده است تفاوت دارد؛ در آن نسخهها «شک» به صورت یک امر مستقل ذکر نشده بلکه یکى از پایهها و ارکان کفر ذکر شده و آنگاه به ذکر شاخههاى آن پرداخته شده است در حالى که در نسخه مرحوم سیّد رضى، شک در مقابل کفر و ایمان قرار گرفته که به نظر مىرسد «اربع شعب» به معناى «اربع دعائم» بوده باشد.
2) براى آگاهى بیشتر به کتاب کافى، ج 2، ص 50 و تحف العقول، ص 162 و خصال، ج 1، ص 231، ح 74 مراجعه فرمائید.
3) شرح نهجالبلاغه علامه شوشترى، ج 12، ص 352.