جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شاخه‏هاى شک‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

سپس امام علیه السلام به سراغ بیان شاخه‏هاى شک مى‏رود و مى‏فرماید: «شک نیز بر چهار پایه استوار است: بر مراء (گفت و گوى بى‏حاصل)، ترس (از کشف حقیقت) و تردید (در تصمیم‏گیرى)، تسلیم (خودباختگى)»؛(وَالشَّکُّ عَلَى أَرْبَعِ‏

شُعَبٍ(1): عَلَى التَّمَارِى، وَالْهَوْلِ، وَالتَّرَدُّدِ، وَالْاسْتِسْلَامِ)

در واقع کسانى که به حق نمى‏رسند و در کفر مى‏مانند و غوطه‏ور مى‏شوند داراى این ضعف‏ها هستند.

منظور از «مراء» گفت و گو کردن در چیزى است که شک و تردید در آن وجود دارد و به جایى نمى‏رسد در حالى که «جدال» به معناى گفت و گو کردن توأم با برترى‏جویى بر طرف مقابل است.

منظور از «هول» ترس و وحشت از روشن شدن حقایق و تصمیم‏گیرى بر طبق آن است.

«تردد» اشاره به نوعى از وسواس است که به انسان اجازه نمى‏دهد حق را بشناسد و بر آن استوار بماند.

«استسلام» همان خودباختگى است که هر کس هر چه مى‏گوید، در برابر آن تسلیم مى‏شود و به همین دلیل نمى‏تواند حق را از میان آنها برگزیند و بر آن استوار بماند.

بدین ترتیب، امام علیه السلام سرچشمه‏هاى شک را در چهار چیز خلاصه مى‏فرماید:عادت کردن به بحث و گفت و گوهاى بى‏حاصل و آمیخته با لجاجت، ترس از جستجوگرى و تحقیق، وسواس و دودلى، و تسلیم شدن در برابر شبهات و در حالت انفعالى فرو رفتن.

آن‏گاه امام علیه السلام به شرح آثار هر کدام از این صفات سوء چهارگانه مى‏پردازد و مى‏فرماید: «آن‏کس که مراء و گفت و گوى بى‏حاصل را عادت خود قرار دهد

ظلمت و تاریکى شبِ شک او را به روشنایى روزِ یقین نمى‏رساند»؛(فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَیْدَناً لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ)

زیرا این عادت زشت و شوم مانع از رسیدن به علم و یقین است و در واقع، حجاب خطرناکى میان او و یقین ایجاد مى‏کند و بارها کسانى را از نویسندگان یا گویندگان که گرفتار این حالتند دیده‏ایم که عمر خود را به شک و تردید گذرانده‏اند.

درباره دومین صفت ذمیمه این‏گونه اشخاص مى‏فرماید: «آن‏کس که از حقایق پیش روى خود وحشت کند (و از تصمیم‏گیرى صحیح بپرهیزد) به قهقرا باز مى‏گردد»؛(وَمَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلى‏ عَقِبَیْهِ)

انسان محقق، مخصوصاً در مسائل اعتقادى و آنچه مربوط به مبدأ و معاد است باید حقایقى را که پیش روى او قرار دارد به رسمیت بشناند و بدون ترس و وحشت به جستجوگرى برخیزد تا حرکت به پیش را آغاز کند و اگر در این مورد کوتاهى کند عقب‏گرد خواهد کرد و آنچه را دارد نیز از دست مى‏دهد.

درباره سومین مانعِ برطرف ساختن شک مى‏فرماید: «آن‏کس که در تردید و دودلى باشد (و در تصمیم‏گیرى وسواس به خرج دهد) زیر سم شیاطین له مى‏شود»؛(وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ)

«سَنابِک»جمع‏«سُنبُک»به معناى قسمت پیشین سم اسب است و از آنجایى که اسب به هنگام شتاب، بیشتر در حرکت خود روى این قسمت تکیه مى‏کند این واژه را به هنگام شدت عمل به کار مى‏برند و به این ترتیب امام علیه السلام وسواس و دودلى بى‏جا را امرى شیطانى شمرده که صاحب آن را به نابودى مى‏کشاند و این معنا را نیز در افراد وسواسى آزموده‏ایم که گاه آنها تا آخر عمرشان نتوانسته‏اند درباره مسئله واضحى مثل خداپرستى تصمیم بگیرند و عقیده‏اى اختیار کنند.

آن‏گاه امام علیه السلام درباره چهارمین رذیله اخلاقى این‏گونه افراد مى‏فرماید: «کسى که در برابر عوامل هلاکت خویش در دنیا و آخرت تسلیم گردد (و به مبارزه بر ضد اسباب شک و شبهه بر نخیزد) در هر دو جهان هلاک خواهد شد»؛(وَمَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ هَلَکَ فِیهِمَا)

مى‏دانیم شیاطین جن و انس سعى دارند از طریق شبهه‏افکنى، افراد را در عقاید دینى خود به شک و تردید بکشانند. اگر انسان در مقابل آنها حالت تهاجم منطقى بگیرد بر آن شبهات غالب مى‏شود و عقاید حق را مى‏پذیرد؛ اما افراد ترسو و بزدل در حالت انفعالى قرار مى‏گیرند و همچون پر کاهى که در مقابل تندباد قرار گیرد هر روز به سویى کشیده مى‏شوند و نمى‏توانند عقیده حق را برگزینند.

مرحوم سیّد رضى پس از پایان این حدیث مى‏گوید: «بعد از این کلام سخنان دیگرى بوده که ما از بیم اطاله سخن و خارج شدن از هدف اصلى در این باب از آنها صرف نظر کردیم»؛(قال الرَّضیُ: وَبَعْدَ هذا کَلامٌ تَرَکْنا ذِکْرَهُ خَوْفَ الْإطالَةِ وَالْخُرُوجَ عَنِ الْغَرَضِ الْمَقْصُودِ فِی هذا الْبابِ)

همان‏گونه که در آغاز این گفتار حکیمانه آوردیم در منابع دیگر، این حدیث با اضافات فراوانى نقل شده است.(2)

ابن ابى‏الحدید بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مى‏گوید: بسیارى از عارفان اسلامى تعلیمات خود را از این سخن امام علیه السلام گرفته‏اند و در گفتار جمعى از آنها که مى‏نگریم مى‏بینیم که کلمات امام علیه السلام در این حدیث شریف مانند ستاره‏هاى پرنورى در سخنان آنان مى‏درخشد.

در شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى مى‏خوانیم که در کتاب التنبیه الکبرى‏

آمده است هنگامى که امام علیه السلام ایمان را در پاسخ سؤالى به این صورت جالب و جاذب و مشروح تفسیر فرمود به قدرى در حاضران اثر گذاشت که مردى از آن میان برخاست و سر مبارک امام را بوسید.(3)


1) نسخه مرحوم سیّد رضى با بسیارى از نسخ دیگر این روایت که در کافى، تحف العقول و خصال، بحارالانوار و تمام نهج‏البلاغه آمده است تفاوت دارد؛ در آن نسخه‏ها «شک» به صورت یک امر مستقل ذکر نشده بلکه یکى از پایه‏ها و ارکان کفر ذکر شده و آن‏گاه به ذکر شاخه‏هاى آن پرداخته شده است در حالى که در نسخه مرحوم سیّد رضى، شک در مقابل کفر و ایمان قرار گرفته که به نظر مى‏رسد «اربع شعب» به معناى «اربع دعائم» بوده باشد.

2) براى آگاهى بیشتر به کتاب کافى، ج 2، ص 50 و تحف العقول، ص 162 و خصال، ج 1، ص 231، ح 74 مراجعه فرمائید.

3) شرح نهج‏البلاغه علامه شوشترى، ج 12، ص 352.