خوارج برای اعلام موجودیت خود و ابراز مخالفت با حکومت امام -علیهالسلام- کراراً در مسجد و بیرون آن شعار «لا حکم إلا لله» را سر میدادند. و شعار یاد شده متخذ از قرآن است و از جمله در موارد ذیل وارد شده است:
الف: «ان الحکم إلا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین» (انعام: 57).
حکم مخصوص خداست، به حق دستور میدهد و او بهترین داورهاست.
ب: «ألا له الحکم و هو أسرع الحاسبین» (انعام: 62).
آگاه باشید که حکم برای اوست و او سریعترین محاسب است.
ج: «ان الحکم إلا لله أمر ألا تعبدوا إلا إیاه» (یوسف: 40).
حکم از آن خداست؛ فرمان داده که جز او را نپرستید.
د: «ان الحکم إلا لله علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون» (یوسف: 67).
حکم مخصوص خداست؛ بر او توکل کردهام و متوکلان نیز بر او توکل میکنند.
ه: «له الحمد فی الأولی و الاخرة و له الحکم و إلیه ترجعون» (قصص: 70).
ستایش در دنیا و آخرت مربوط به او و حکم از آن اوست و به سوی او باز میگردید.
ز: «و إن یشرک به تؤمنوا فالحکم لله العلی الکبیر» (غافر: 12).
اگر برای او شریک قرار دهند به او ایمان میآورید؛ پس حکم از آن خدای بزرگ و بلند مرتبه است.
شکی نیست که در این آیات «حکم» از آن خدا دانسته شده است و انتساب آن
به غیر او مایهی شرک به شمار خواهد رفت. اما در آیهای دیگر یادآور شده که به بنی اسرائیل کتاب و حکم و نبوت دادیم: «و لقد آتینا بنی اسرائیل الکتاب و الحکم و النبوة» (جاثیة: 16).
در مورد دیگر خدا پیامبر را مأمور میکند که به حق حکم کند.
«فاحکم بینهم بما أنزل الله و لا تتبع أهواءهم» (مائده 48).
در میان آنان به آنچه که خدا نازل کرده است داوری کن و از هوی و هوس آنان پیروی مکن.
و در جای دیگر به حضرت داوود دستور میدهد که در میان مردم به حق داوری کند:
«فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی» (ص: 26).
بسیار دردآور است که امام -علیهالسلام- دچار یک مشت جاهل و نادان شده بود که ظاهر آیات را دستاویز خود قرار میدادند و به اغوا و گمراه کردن جامعه میپرداختند.
گروه خوارج قاریان قرآن و حافظان آیات آن بودند، ولی به گفتهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «قرآن از گلو و سینههای آنان فراتر نمیرفت و در محیط اندیشهی آنان وارد نمیشد».
آنان در این فکر نبودند که به محضر امام -علیهالسلام- و مفسر واقعی قرآن یا دست پروردههای او برسند تا آنان را به مفاد آیات الهی رهبری کنند و به آنان بفهمانند که حکم به کدام معنی از آن خداست. زیرا، چنانکه گذشت، حکم دارای معانی یا به اصطلاح مواردی است که به طور اجمال یادآور میشویم:
1- تدبیر جهان آفرینش و نفوذ ارادهی خدا (یوسف: 67).
2- تشریع و قانونگذاری (انعام: 57).
3- حاکمیت بر مردم و سلطه بر آنان به صورت یک حق اصیل (یوسف: 40).
4- قضاوت و داوری در منازعات مردم طبق اصول الهی (مائده: 49).
5- زعامت و سرپرستی و زمامداری مردم به عنوان امانت دار الهی (جاثیه: 16).
اکنون که دانسته شد حکم برای خود مفاهیم یا، به عبارت صحیحتر، موارد گوناگونی دارد، چگونه میتوان به ظاهر یک آیه استناد کرد و مراجعه به حکمین را در صفین با آن مخالف دانست؟
نخست باید دید کدام حکم فقط از آن خداست و سپس عمل امام -علیهالسلام- را بررسی کرد و موافقت و مخالفت آن را با قرآن سنجید و این امری است که صبر و حوصله و تدبیر و اندیشه لازم دارد و هرگز با شعار و جنجال مفهوم نمیگردد.
از قضا امام -علیهالسلام- با صبر و حوصلهی مخصوص خویش، در برخی از احتجاجات خود، آنان را به اهداف آیات آشنا میساخت و ایشان را از این جهت خلع سلاح میکرد، ولی لجاجت و عناد درد بی درمانی است که تمام پیامبران و مصلحان جهان از مداوای آن عاجز و ناتوان بودهاند.
ما، پیش از تحلیل مفاد آیات یاد شده، به نقل برخی از برخوردهای تند و زنندهی خوارج میپردازیم تا لجاجت و خودکامگی این گروه به خوبی روشن گردد.