جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سر دادن شعار «لا حکم إلا لله»

زمان مطالعه: 3 دقیقه

خوارج برای اعلام موجودیت خود و ابراز مخالفت با حکومت امام -علیه‌السلام- کراراً در مسجد و بیرون آن شعار «لا حکم إلا لله» را سر می‏دادند. و شعار یاد شده متخذ از قرآن است و از جمله در موارد ذیل وارد شده است:

الف: «ان الحکم إلا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین» (انعام: 57).

حکم مخصوص خداست، به حق دستور می‏دهد و او بهترین داورهاست.

ب: «ألا له الحکم و هو أسرع الحاسبین» (انعام: 62).

آگاه باشید که حکم برای اوست و او سریعترین محاسب است.

ج: «ان الحکم إلا لله أمر ألا تعبدوا إلا إیاه» (یوسف: 40).

حکم از آن خداست؛ فرمان داده که جز او را نپرستید.

د: «ان الحکم إلا لله علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون» (یوسف: 67).

حکم مخصوص خداست؛ بر او توکل کرده‏ام و متوکلان نیز بر او توکل می‏کنند.

ه: «له الحمد فی الأولی و الاخرة و له الحکم و إلیه ترجعون» (قصص: 70).

ستایش در دنیا و آخرت مربوط به او و حکم از آن اوست و به سوی او باز می‏گردید.

ز: «و إن یشرک به تؤمنوا فالحکم لله العلی الکبیر» (غافر: 12).

اگر برای او شریک قرار دهند به او ایمان می‏آورید؛ پس حکم از آن خدای بزرگ و بلند مرتبه است.

شکی نیست که در این آیات «حکم» از آن خدا دانسته شده است و انتساب آن

به غیر او مایه‏ی شرک به شمار خواهد رفت. اما در آیه‏ای دیگر یادآور شده که به بنی اسرائیل کتاب و حکم و نبوت دادیم: «و لقد آتینا بنی اسرائیل الکتاب و الحکم و النبوة» (جاثیة: 16).

در مورد دیگر خدا پیامبر را مأمور می‏کند که به حق حکم کند.

«فاحکم بینهم بما أنزل الله و لا تتبع أهواءهم» (مائده 48).

در میان آنان به آنچه که خدا نازل کرده است داوری کن و از هوی و هوس آنان پیروی مکن.

و در جای دیگر به حضرت داوود دستور می‏دهد که در میان مردم به حق داوری کند:

«فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی» (ص: 26).

بسیار دردآور است که امام -علیه‌السلام- دچار یک مشت جاهل و نادان شده بود که ظاهر آیات را دستاویز خود قرار می‏دادند و به اغوا و گمراه کردن جامعه می‏پرداختند.

گروه خوارج قاریان قرآن و حافظان آیات آن بودند، ولی به گفته‏ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «قرآن از گلو و سینه‏های آنان فراتر نمی‏رفت و در محیط اندیشه‏ی آنان وارد نمی‏شد».

آنان در این فکر نبودند که به محضر امام -علیه‌السلام- و مفسر واقعی قرآن یا دست پرورده‏های او برسند تا آنان را به مفاد آیات الهی رهبری کنند و به آنان بفهمانند که حکم به کدام معنی از آن خداست. زیرا، چنانکه گذشت، حکم دارای معانی یا به اصطلاح مواردی است که به طور اجمال یادآور می‏شویم:

1- تدبیر جهان آفرینش و نفوذ اراده‏ی خدا (یوسف: 67).

2- تشریع و قانونگذاری (انعام: 57).

3- حاکمیت بر مردم و سلطه بر آنان به صورت یک حق اصیل (یوسف: 40).

4- قضاوت و داوری در منازعات مردم طبق اصول الهی (مائده: 49).

5- زعامت و سرپرستی و زمامداری مردم به عنوان امانت دار الهی (جاثیه: 16).

اکنون که دانسته شد حکم برای خود مفاهیم یا، به عبارت صحیحتر، موارد گوناگونی دارد، چگونه می‏توان به ظاهر یک آیه استناد کرد و مراجعه به حکمین را در صفین با آن مخالف دانست؟

نخست باید دید کدام حکم فقط از آن خداست و سپس عمل امام -علیه‌السلام- را بررسی کرد و موافقت و مخالفت آن را با قرآن سنجید و این امری است که صبر و حوصله و تدبیر و اندیشه لازم دارد و هرگز با شعار و جنجال مفهوم نمی‏گردد.

از قضا امام -علیه‌السلام- با صبر و حوصله‏ی مخصوص خویش، در برخی از احتجاجات خود، آنان را به اهداف آیات آشنا می‏ساخت و ایشان را از این جهت خلع سلاح می‏کرد، ولی لجاجت و عناد درد بی درمانی است که تمام پیامبران و مصلحان جهان از مداوای آن عاجز و ناتوان بوده‏اند.

ما، پیش از تحلیل مفاد آیات یاد شده، به نقل برخی از برخوردهای تند و زننده‏ی خوارج می‏پردازیم تا لجاجت و خودکامگی این گروه به خوبی روشن گردد.